مطالعات تطبیقی ادیان
در جهان توسعهیافته
نویسنده : مهدی قاسمی*
درآمدی روششناختی
این یادداشت ناظر به روشهای مطالعه در سپهر ادیان است و از اینرو نگاهی اجمالی به رویهها و آغازهها در مطالعات تطبیقی ادیان دارد. امید است یادآوری روشهای تطبیقی، چراغی بر مسیر توسعه علمی کشور بتاباند و جاده را از سنگلاخ مطالعات کرگدنوار موضوعی برهاند. مطالعات تطبیقی (با تأکید بر علوم دینی) باید در الگوهای توسعه علوم انسانی دیده و تأکید شود.
چرایی و چگونگی
اولین گام در تولید علم و نهضت نرمافزاری، چرایی آن است که به نظر بهترین پاسخ، دستیابی به «حقیقت» باشد. بدیهی است رسیدن به این، مستلزم رصد صدها مسئله نظری در حوزه معرفتشناسی و روششناسی است. نیز لازم است بدانیم اصلیترین و به تعبیر بنده، گام نخست در بحث تولید علم، روشنسازی غایت علم و سپس اختیار روش متناسب با آن است و تا زمانی که از غایت علم غافل باشیم، برایمان تولید دانش با انباشت اطلاعات فرقی نخواهد داشت! شوربختانه باید اعتراف کرد که مهمترین چالش در حوزه علوم اسلامی و بالاخص الهیات این است که دانشپذیرِ فقه، فلسفه، ادیان و... نمیداند بهدنبال چه غایتی است تا متناسب با آن و سنجش نظریات موجود، افقگشایی کند و وضعیت مطلوب ناموجود را بکاود. به نظر نگارنده، اتخاذ رویکرد تطبیقی در مطالعات دینی با هدف درک عمیقتر دانشها، سریعترین مسیر برای رسیدن به توسعه و عرضه دانشهای اصیل و ارزشهای بیبدیل به جامعه هدف است.
چنانکه میدانیم، دانش ادیان به تاریخ تحولات ادیان و کارنامه اندیشهها و فرقههای دینی میپردازد و رسالتش این است که آموزههای دینی مربوط به انسان و جهان درون و برون از وی را بازگو کند. البته مطالعه درباره ادیان دیگر، عقلاً منافعی هم در بر دارد؛ مانند ضرورت همزیستی مسالمتجویانه و اتحاد ابنای بشر و نیز معرفی دین مبدأ و حتی ترویج آن.
دانش مطالعات تطبیقی ادیان، سابقهای دیرین میان عالمان مسلمان داشته است؛ اما این رویکرد، در قرون اخیر متناسب با فضای روشنگری غرب، به دانش و رشتهای علمی (Scientific) بدل گشت. کسانی چون ماکس مولر و دیگران که جملگی فرزندان راسیونالیسم بودند، فضایی جدید به نام دینپژوهی برای معاصران گشودند که در نوع خود بینظیر و رهاوردش پیدایش کرسیهای علمی و مطالعاتی در توسعه علوم انسانی شد. در اواخر قرن هجده و ابتدای قرن نوزدهم، همزمان با پیدایش و رشد رشتههای علوم در غرب، اندیشه مقایسهای نیز با هدف بررسی مقایسهای حوزههای مشابه البته به صورتی روشمند (Metodologic) عمدتاً در حوزه «دینشناسی» و «زبانشناسی» شکل گرفت که این دو اتفاقاً متأثر از نگاه پوزیتیویستی رایج زمانه خود نیز بود.
به لحاظ تاریخی، رشته «دینشناسی تطبیقی»(Comprative religion) در پی نظریه «تکامل / تحول» شکل گرفت. نظریه تکامل را کسانی چون کنت و اسپنسر در جامعهشناسی و نیز داروین در زیستشناسی بهکار گرفتند و سبب تحولی شگرف در تمدن غرب شدند. رشته دینشناسی تطبیقی، بهمثابه روش مقایسهای میان مفروضات ادیان گذشته و حال متمرکز شد و در ابتدای امر، ادعای «علمی» بودن داشت و بنابراین دین را به ساحت یک شیء تنزل داد و آزمایشگاهی شد؛ اما بعدها، نظریه «بقایا» مطرح شد که مبتنی بر پژوهشهای متدینان پرشور درباره شناسایی اعتقادات، آداب و رسوم و شرایع تکاملگرای ادیان بود. در پی این اتفاق، آزادیخواهان متدین بسیاری از کرسیهای متعدد این رشته را در سوئیس، هلند، فرانسه و... برپا کردند.
ما در اینجا با گذر از فعالیتهای این رشته در غرب، بر آنیم که به سه روش کلی مطالعات تطبیقی اشاره کنیم. این روشها ممکن است در نظر برخی ناتمام یا حتی متداخل باشد؛ اما در هر صورت نمایی کلی از روشهای موجود را به تصویر میکشد.
روشهای مطالعات تطبیقی ادیان
۱. روش انتقادی (Critical) که شکلی مدافعهگرانه دارد و در منازعات کلام کاربری یافته است. این روش، عامترین روش در مطالعات تطبیقی است و ابزار دست مدافعهنویسان، محافظان و مرزبانان هر دین است. باید توجه داشت که این روش، خالی از آسیبهای علمی نیست. مثلاً حقیقتیاب نیست و اصطلاحاً «تحویلنگر» (Reductionism) است. تحویلنگری، یعنی برگرفتن وجهی از مطالعه و بیخبری یا انکار سایر ابعاد؛ بنابراین رسالت متکلم این است که با پیشفرضِ داشتهاش (یعنی دفاع از کیان عقیده و مذهبش) فقط ضعفهای متخاصم را رو کند. متکلم در این روش ممکن است یک چیز را ببیند و چشمش را بر صدها چیز ببندد!
از دیگر آسیبهای روش انتقادی، فروغلطیدن در ظاهر متن است. متکلم تمایلی برای تأویلات و تفسیرات ناظر به گذر از ظاهر لفظ به خود نشان نمیدهد و از آنجا که پیشفرض ذهنی و عینک تهاجمی بر چشم دارد، کمتر سراغ موارد وفاق میرود و تمام قوایش را در یافتن پاشنهآشیلها و چیرگی بر حریف بهکار میبندد.
از نمونههای شیوه مطالعاتی جدلی ادیان میان مسلمانان، کتاب «الفصل فی الملل و الأهواء و النحل» ابنحزم اندلسی (384-456 ق) است که مؤلف در پوستین یک متکلم ظاهری در حوزه ادیان زمانهاش داوری میکند. البته نکته ظریف دیگر این است که اتخاذ این روش ممکن است نتیجهاش ریختن آب به آسیاب دشمن ملحد باشد! جریان الحاد، با هجمه همهجانبه و بهرهگیری از تمام توان رسانهای خود، تفکیکی میان ادیان و پیروان آن قایل نیست؛ بنابراین متأله مسلمانی که فیالمثل در پی بطلان اصل مسیحیت است، ناخواسته در زمین ملحدان بازی میکند.
۲. روش همدلانه. این روش، برعکس شیوه انتقادی، رویکردی تفریطی دارد و فقط قوتها را میبیند. متکلم در این شیوه، با عینک پیروی آن دین به پدیدهها مینگرد و اصطلاحاً در پوست دین مقصد میرود و سعی دارد به روح آموزهها که همیشه در پس الفاظ پنهاناند، نزدیک شود. مهمترین آفت این روش این است که ممکن است زیبایینماییهای دینِ مقصد او را بفریبد و محقق دلداده، از دالان عینیت به سلامت عبور نکند و اغراق نماید.
۳. روش گزارشی که رویکردی توصیفی ـ تحلیلی دارد و پژوهشگر با فراغت کامل و بیحب و بغض به آموزهها مینگرد. این روش البته به دور از داوری الهیاتی است؛ زیرا داوری الهیاتی فقط در شیوه انتقادی صورت میگیرد. از ویژگیهای مهم این روش علمی، حس حقیقتجویانه و حقپرستانه است. در این روش، تبیین بر تطبیق سبقت دارد و بنابراین شناخت «روح کلی» یک دین، بر اتخاذ تکگزاره انتخابی دینپژوه اولویت دارد.
آری! پاییدن تمام اطراف سخن ادیان دیگر، شرط اول و سنگ بنای گفتوگوی بینادینی هم هست. علامه طباطبایی در «قرآن در اسلام، ص30» میگوید: «کسی که با تأمل عمیق در بخش اوپانیشادی ویدای هندی دقت کند و همه اطراف سخن را بپاید، برخی را با برخی دیگر تفسیر کند، خواهد دید که (این متن) جز توحید خالص و یگانهپرستی ندارد». فهم دقیق، صداقتورزی و رعایت امانت، مهمترین شرایط ورود به پژوهش در حوزه مطالعات ادیان است. امام حسن عسکری به نقل از رئیس مذهب شیعه(علیهمالسلام) میفرماید:
«جدال غیرأحسن، جدالی است که تو حقی را انکار میکنی و نمیتوانی میان سخنان حق و باطل طرف مقابلت تفاوت قائل شوی و میخواهی با انکار حق، او را از باطل بازداری. این کار حرام است؛ زیرا تو نیز مانند او که حقی را منکر شده، حق دیگری را انکار کردهای.» (احتجاج طبرسی، صص14 و 15)
امام خمینی نیز در این باره میگوید: «... اگر قومی با ما موافق نشدند، نباید ما به مناسبت احراز عداوت کلی، زمزمه مخالفت کلی با آنها سر داده و حرف حق را به جهت مخالفت با آنها قائل نشویم، والاّ اگر بنا بر این باشد، ما باید به تمام الهیین عالَم بنای مخالفت گذاشته و اعتقاد به وحدانیت و توحید را هم از دست بدهیم.» (تقریرات فلسفه، ج1، ص284)
فراست مسلمانی و دفاع از حقیقت رحمانی
به نظر میرسد آنها که دغدغه دفاعگرایانه از دین دارند، باید همان روش انتقادی را برگزینند. البته سفارش ما در اتخاذ این روش، پالایش آن از آسیبهای جدی و دامنگیر آن است. متکلم حین ارزیابی باید بر مدار سفارش قرآن، یعنی «جدال أحسن» (ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ... / نحل، ۱۲۵) مشی کند. آنچه از آسیبهای روش انتقادی آمد، باید با زیور محاسن روشِ گزارشی مرتفع شود و در حقیقت، روش «جدال أحسن»ی مبنای مطالعات تطبیقی گردد که به تمام معنا با موازین «حکمت» و «موعظه حسنه» چونان زوجی منطقی همدم باشد تا «جدال أحسنِ» مورد پسند قرآن قوام گیرد. این ظرافت البته در حوزه نظر است و اما در حوزه عمل، راسخونی را میطلبد که در داوریهای الهیاتیشان شأن صداقت و حقپرستی را محترم شمرده و رعایت کنند؛ باشد که این الگو، روزگاری در سبک گفتوگوهای توسعهآمیز عقلانیت مبتنی بر آموزههای وحیانی قرآن دیده شود و به ثمر نشیند.
شکست مبادا در هماورد باید
در حوزه مطالعات و پژوهشهای تطبیقی ادیان، باید توجه داشت که اساس تحول و بالتبع دگرگونی روشهای منسوخ و کهنه پیشین، اتخاذ روش «موضوعمحوری» در پژوهشهای تطبیقی است. برخورداری از روش حل مسئله، ما را از حرکت کرگدنوار ـ که منجر به دیکتاتوری علمی میشود ـ و خودبسندگی به داشتهها و بالتبع انبان اطلاعات در توبره ذوقزدگی شخصی میرهاند و افق جدیدی را در راه توسعه علوم بازمیگشاید. پژوهشگر باید مسئله را از مشکل تفکیک کند و مسئلهنما را از مسئله واقعی تمییز دهد و مبانی را از مسائل جدا کند تا حوزه مطالعاتی و دغدغهمندش مسائل درجه یک باشد.
مطالعات ادیان، اندیشه ما را از حصار دالان تاریک خودبسندگی خارج میکند و با دنیایی از مفاهیم مشابه و گاه برابر مواجه میکند که بررسی آنها با داشتههای دینِ مبدأ، میتواند سرآغاز همپرسههای (Dialogue) بینادینی شود. مطالعات تطبیقی (با تأکید بر علوم دینی) باید در الگوهای توسعه علوم انسانی دیده و تأکید شود. به اعتقاد ما این حوزه یک “باید” همیشگی است که نیاز نسل پویای حاضر و حقیقتخواه جهان ناظر است و بالتبع گریزی از آن نیست و البته در این رهگذر، “مبادا”های محتاطانه «حافظ»ان علوم! (و نه لزوماً توسعهدهندگان آن) چونان بادهای موسمی، نظر به ماهیت گذریشان، فقط باید تحمل شوند تا آمدنشان رفته شود!
* دانشآموخته حوزه علمیه مشهد و دانشگاه ادیان و مذاهب قم