بحران آب، مردم و دولت در گفتوگو با دکترجوادی یگانه
تعداد بازدید : 0
التماس وزرا فایده ندارد
باید رفتار مردم را شناخت
نویسنده : وحید اقدسی
بحران آب دیگر یک موضوع منطقهای نیست، بلکه ابعاد ملی پیدا کرده و منشا تنشهای بین استانی شدهاست؛ این که این بحران را صرفاً موضوع اقتصادی یا زیست محیطی ببینیم، سادهانگاری بیش نیست، امروز مردم در موضوع آب در مرحله تنش اجتماعی قرار گرفتهاند و همزمان نسبت به رفتار دولت در این زمینه بیاعتمادند؛ برای همین وقتی صحبت از صرفهجویی و کم مصرف کردن میشود، مردم عمل به آن را نشان سادگی و زودباوری میدانند! اینها تاثیرات اجتماعی بحران آب و عملکرد دولت است که در گفتگو با دكتر محمدرضا جوادییگانه استادیار گروه جامعهشناسی دانشكده علوم اجتماعی دانشگاه تهران مطرح شد. وی بر آگاهسازی مردم تاکید میکند و این که از دولت کاری برنمیاید، چون خودش مسئول بحران امروز است. مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.
طی چند سال اخیر، بسیاری از کارشناسان بر این باورند که یکی از چالشهای جدی دولت در سالهای آینده بحرانهای زیست محیطی به ویژه در منابع آبی است. بحران آب در ایران چه تاثیرات اجتماعی میتواند به دنبال داشتهباشد؟
بحران آب اولا آمایش سرزمینمان را بر هم میزند، به این معنا که بسیاری از مناطقی که الان حداقل آب را دارند، بعد از این دیگر آب نخواهند داشت و این یک مسئله خیلی جدی است. ثانیاً وضعیت کشاورزی و صنعت ما را هم تغییر خواهد داد چرا که کشاورزی ما مبتنی بر برداشت بیرویه از منابع آب است که البته غیرمنطقی است و از طرفی آمایش صنعت ما هم به گونهای نبوده که متناسب با مسئله آب باشد. در حال حاضر در بیشترین مناطقی که مشکل آب دارند، مانند اصفهان و یزد، کارخانههای فولادی قرار دارند که بسیار آببر هستند و قاعدتاً نباید این قبیل صنایع در آنجا مستقر میشدهاند. در واقع در مسایلی این چنین دولت و مجلس را مقصر میدانم. اصلاً در بسیاری مواقع دولتها خودشان به مسائل اجتماعی دامن میزنند که آب هم یکی از آنهاست. چرا باید در یزدِ کم آب، کارخانه فولاد داشته باشیم. من متخصص نیستم اما این که در یزد تکنولوژی فولاد میآید کار غلطی است. در حالی که ما هم در شمال و هم در جنوب دریا داریم و اتفاقا دریای جنوب مستعد خیلی از این صنایع است و اصلاً برای امنیت ملیمان هم خوب است که بخشهای حاشیه کشور بیشتر توسعه پیدا کنند. بنابراین اگر با این دید نگاه کنیم به نظر من یکبار دیگر باید به صورت جدی برویم سراغ آمایش سرزمین و این که ملی ببینیم. از طرفی دیگر وقتی امکانات کشور کم است، صدا و سیما به جای مدیریت هوشمندانه خواستههای مردم، به آنها دامن میزند. هرچند که به گمان خودش رسالت نقد اجتماعی را انجام میدهد. یا در مسئله جمعیت، اکنون که بحث افزایش جمعیت مطرح است باید آمایش سرزمین به گونهای باشد که مشخص کند جمعیت در چه مناطقی افزایش پیدا کند که از نظر آب محدودیت نداشته باشیم. این نمیشود که از یک طرف افزایش جمعیت را مطرح کنیم، از طرفی دیگر هم بگوییم بحران آب داریم، این یک جور تعارض است.
بنابر این اگر آمایش سرزمین داشتهباشیم میتوانیم مشخص کنیم که کدام مناطق از نظر آب مشکل ندارند و بنابراین مستعد افزایش جمعیتاند، میخواهم بگویم این دغدغهها خیلی اهمیت دارد و کمتر به آن توجه میشود.
در رابطه با آب ما همواره شاهد تخاصمهایی در مناطق مختلف کشور بودهایم. نظیر اتفاقی که در رابطه با تونل گلاب2 میان اصفهان و چهارمحال بختیاری و خوزستان رخ داد یا اعتراضهایی که در رابطه با زایندهرود شکل گرفت. حتی گاهی مشکلات کمبود آب به درگیری مسلحانه هم کشیده شده و تلفات جانی هم داشتهاست. با توجه به این سابقه، به نظر شما آیا بحران آب باعث شکلگیری تنشهایی ملی نیز خواهدشد؟
خود این مواردی که ذکر کردید ملی است. وقتی دو استان با یکدیگر درگیر میشوند، این خودش تنش ملی است. وقتی نماینده مجلس اصطلاح «آب دزدی» را به کار میبرد این یعنی که تنش ملی است. من همین الان هم بحران آب را تنشی ملی میدانم. مسئله تونل کوهرنگ، دریاچه ارومیه و غیره همه ابعاد ملی پیدا کردهاند؛ مانند بحرانهای زیست محیطی دیگر نظیر آلودگی هوا.
به نظر شما مردم تا چه اندازه نسبت به بحران آب آگاهی یافتهاند؟ آیا دولت میتواند در رابطه با این بحران، مردم را همراه خود کند؟
مسئله این است که ما یک بحران واقعی داریم که بحران آب است؛ اما این که مردم این را به عنوان یک بحران تلقی کنند به نظرم این طور نیست؛ حداقل من در تهران این را ندیدهام. در موضوع آلودگی هوا مردم هوای آلوده را میبینند و حس میکنند که هوا آلودهاست و ریزگرد از عراق میآید. در رابطه با آب الان ما با یک بحران واقعی مواجهایم اما کسی جدی نمیگیرد؛ یعنی مردم در جامعه ایران اصلا قبول ندارند که بحران آب وجود دارد، این مسئله اول است؛ لذا باید ابتدا مردم را آگاه کرد.
در بازاریابی اجتماعی چهار مرحله را برای تغییر رفتار مردم ذکر میکنند؛ 1- مرحله پیش از تامل 2- مرحله تعقل 3- مرحله اقدام و 4- مرحله تداوم. اگر شما تصمیم دارید که مردم را اقناع کنید، باید آنها درگیر یک تغییر رفتاری شوند. اول باید این ها بپذیرند که «مسئلهای» وجود دارد. در رابطه با بحران آب مشکل این است که بسیاری از مردم در مرحله پیش از تامل هستند؛ مثلا راجع به مضرات سیگار خیلی صحبت میشود، اما چقدر از سیگاریها اینها را جدی میگیرند. با خود میگویند که این ها راجع به دیگران است. من که ورزش میکنم، سنم پایین است، چاق نیستم و غیره بنابراین اینها راجع به من نیست، خوب این را میگویند مرحله پیش از تامل. موضوع دوم این است که با فرض این که مردم هم قبول داشتهباشند که بحران آب وجود دارد، با این وجود مردم به همکاریهای دیگران اعتماد ندارند. در موضوع یارانهها این عدم اعتماد خودش را نشان داد. از این نظر جامعه ایران در بدترین وضعیت قرار دارد. یعنی تصور بر این است که بر فرض هم که من کمتر آب مصرف کنم اما بقیه مصرف خودشان را دارند. بنابراین چرا من سادگی به خرج دهم و زندگی را به خودم سخت کنم. بنابراین این مسئله وقتی در سطح جمعی نیست و وقتی که یک فرد تنها دست به اقدام میزند، به پای سادگیش نوشته می شود و این که گول تبلیغات را خورده یا شعارها را باور کردهاست.
موضوع سوم این است که دولت باید اول از خودش شروع کند، در اینجا میخواهم به تجربه زیسته مردم ایران در زمینه فضای سبز اشاره کنم. ببینید تهران از قدیم الایام به شهر چنار معروف بودهاست؛ یعنی تهران چنار داشته، نه شمشاد، نه بید مجنون ، نه درخت میوه و چمن هم کاشته نمیشدهاست، بنابراین فضای سبز تهران با حداقل آب تامین میشده، اما الان شهرداری تهران هر روز دارد فضای سبز را با استفاده از گل، چمن، شمشاد و انواع درختان تزئینی توسعه میدهد. اگر آب کم است شهرداری نباید این کار را انجام دهد. همچنین وقتی شهرداری در منطقهای که بحران آب وجود دارد دریاچه مصنوعی ایجاد میکند-که تبعات بعدی هم به وجود آورده- طبیعی است که مردم دیگر قبول نکنند بحران آب داریم. بنابراین اگر قرار است اقدامی شود، باید به صورت مشترک توسط مردم و دولت صورت گیرد، ما از ناحیه دولت اقدام چشمگیری -یعنی اقدامی که مردم متوجه شوند- نمیبینیم. بنابراین باید ابتدا دولت صرفه جویی را شروع کند به عنوان مثال در تهران این فضای سبزی که بسیار آببر است، تبدیل شود به درخت. همچنین مصرف آب در دستگاه دولتی باید مشخص شود. یعنی باید برویم به سمت یک جور جیرهبندی در سطح دولت بعد به سراغ مردم. ما یک کتابی ترجمه کردیم از یک نویسنده کانادایی با موضوع پرورش رفتار پایدار؛ به این معنا که چطور میتوان مردم را قانع کرد، در آن جا آب یک انرژی خیلی جدی است؛ بنابراین به صورت اجتماع محور(communicate) این مسئله را دنبال کردهاند، در قالب NGOها؛ NGOهایی که در سطح خرد هستند و سعی بر قانع کردن مردم دارند.بنابراین اجتماع محور بودن و در سطح خرد بودن موضوعیت دارد، ما مطلقاً به تجربه دنیا در این موضوعات بی اعتنا هستیم، وزیر نفت، وزیر نیرو و یا معاون وزیر نیرو از مردم عاجزانه درخواست کنند یا حتی التماس هم کنند، فایده ای ندارد، زیرا اصل این است که شما با قواعد رفتار مردم آشنا باشی در حالی که برنامهریزان این حوزه، حوزه انرژی، حوزه نیرو، و حوزه آب به تجربه های دنیا بیاعتنا هستند.
تجربه کشورهای دیگر، تحت عنوان «بازاریابی اجتماعی» در دنیا رواج پیدا کردهاست که برای تغییر رفتار و اقناع مردم در حوزههای اجتماعی به کار میرود و این قانون دارد. باید سعی شود مردم یک تعهد حداقلی بدهند؛ به نظر من تعهد اجتماعی راجع به مسئله آب و مسائل زیست محیطی جواب میدهد و باید روی آن کار کرد.
به کارگیری سایر نهادهای موجود در عرصه اجتماعی را چطور ارزیابی میکنید؟ آیا استفاده از ظرفیتهای آنها میتواند به دولت در حل این بحران کمک کند؟
من اصلاً نهاد دین را توصیه نمیکنم. چرا که تجربه یارانهها ناموفق بود؛ بنابراین اگر دین هم بخواهد وارد شود باید به صورت خرد باشد. البته تغییر رفتار مردم یک فرآیند چند ساله است، یعنی باید سبک زندگی مردم درباره مصرف آب عوض شود؛ یک دورهای جامعه ایران باور میکرده که آب کم است، ولی اکنون در این سالها به ویژه در سالهای بعد از انقلاب با وفور نعمتی که بوده مردم آن باور را دیگر ندارند.
بنابراین انتقال این باور خود پروسهای چند ساله است، بعد از آن میتوان انتظار تغییر رفتار داشت. ما باید روی این پروژه کار کنیم ولی باید پله پله جلو برویم. من موضوع دولت را کاملاً قبول دارم. منظورم از دولت حکومت است یعنی ((state که شهرداری هم جزیی از آن است و همه نهادهایی که بالاتر از مردم هستند. اما متاسفانه مسئله صرفهجویی در این نهادها دیده نمیشود. ماشین دولتی همیشه شسته میشود، فضای ادارهها را هر روز با آب می شویند، در واقع اگر بحران آب است ابتدا باید از این نهادها شروع شود. وگرنه مردم به چشم شعار به این مسائل نگاه خواهند کرد و جدی هم نخواهند گرفت.
با توجه به تجربه یارانهها که اشاره کردید و این که در مسائلی این چنینی مردم کمتر به دولت اعتماد می کنند، به نظر شما در صورت بحرانیتر شدن وضعیت آب، میتوان به مشارکت مردم امید بست؟
اولاً من خوش بین هستم، ثانیاً چاره را هم اتفاقاً خود مردم میدانم؛ ببینید الان خانوادهها و مردم دارند مشکلات دولت را حل میکنند. مشکل اعتیاد، مشکل آموزش، مشکل اشتغال، همه اینها را خانوادهها دارند حل میکنند. وگرنه دولت که مشکلی را حل نمیکند. من نه اینکه خوشبین باشم بلکه تنها راه موجود را در همین گروههای خرد محلی میبینم. خوب اینها باید آموزش ببینند، باید پکیج در اختیارشان قرار گیرد و باید تکنولوژی نو به کمک آیند. مانند انرژی آفتابی. مردم را می توان قانع کرد ولی نه در این فضا، ذرهای باید منطقیتر، علمیتر و دقیقتر گام برداشت.