تروریسم و سرنوشت اروپای واحد
نویسنده : رضا ورنوس
چه کسی بیشترین سود را از افزایش تروریسم در اروپا می برد؟
حمله تروریستی به نشریه شارلی ابدو در پاریس، حمله مسلحانه به کافه ای در کپنهاگ، خنثی سازی چند عملیات تروریستی در بلژیک ، رشد فعالیت جریان های سلفی تکفیری در آلمان و افزایش تردد جوانان اروپایی به سوریه و عراق برای مبارزه در کنار گروه های تروریستی، باعث پررنگ شدن امنیت به عنوان یک مسئله کلیدی برای آینده اروپا شده است. نتیجه طبیعی امنیتی شدن فضای سیاسی اروپا رشد روند اسلام ستیزی و مهاجر ستیزی را در این کشورها به دنبال داشته است. اتفاقی که زمینه را برای حرکت به سمت راست افراطی در تقسیم بندی های حزبی داخل اتحادیه مهیا می سازد. آمار و ارقام ارائه شده توسط رسانه ها بیانگر سرعت بالای این حرکت است. سهم آرای حزب دست راستی و ناسیونالیست "دموکرات های سوئد" از 6 درصد سال 2010 به 13 درصد در سال 2014 افزایش یافته است. در یونان، جایی که چپ های افراطی قدرت را در دست گرفتهاند، حزب نئونازی "گلدن داون" (طلوع طلایی) به سومین حزب بزرگ این کشور تبدیل شده است . در آلمان، گروهی موسوم به "پگیدا" علیه "اسلامی شدن اروپا" در شهرهای مختلف تظاهرات های گسترده ای را سازماندهی کرده است در بریتانیا، حزب دست راستی پادشاهی متحد در حال رشد است به گونه ای که تصمیمات سیاسی مقامات این کشور به ویژه تصمیمشان برای ماندن یا خروج از اتحادیه اروپا را تحت تاثیر قرار داده است. در فرانسه، نیز راست های افراطی به رهبری ماری لوپن در حال قدرت گیری هستند. در یک نظرسنجی عمومی که ماه اکتبر انجام شد، او با اختلاف 15 درصدی، بالاتر از رییس جمهور کنونی، فرانسوا اولاند ایستاد.
میبل برزین، پروفسور جامعه شناسی در دانشگاه کرنل در این رابطه می نویسد: حادثه تروریستی پاریس می تواند به نسخه قرن بیست و یکمی سارایوو برای اروپا تبدیل شود.
اروپا طی چند سال اخیر، فضای متشنجی داشته است. بحران بدهی های دولتی، نرخ بالای بیکاری جوانان، عدم دستیابی به یک سیاست منصفانه و منطقی در قبال آوارگان و پناهجویان، تمام این مسائل می توانند حادثه پاریس را تبلور بیشتری ببخشند، چه مستقیما به آن مربوط باشند و چه نباشند. راست های افراطی اروپا در سراسر این قاره، به واسطه این مسائل در حال قدرت گرفتن هستند. کشتار شارلی ابدو نه تنها می تواند به استحکام موضع ماری لوپن کمک کند، بلکه به موضع تمام احزاب ناسیونالیست در اتحادیه اروپا نیز کمک می کند. از شمال تا جنوب، شهروندان عادی اتحادیه اروپا دارند به احزابی رای می دهند که در گذشته از آنها اجتناب می کردند. اگر این روند ادامه یابد، تا چند ماه دیگر شاهد چیزی به جز "تهاجم خاموش و بی سر و صدای احزاب ناسیونالیست، یکی بعد از دیگری" نخواهیم بود.
بازگشت افراطی ها با لباسی جدید
از دهه 1980 و با کمرنگ شدن خاطرات زنده دوران فاشیسم و همزمان با آغاز تحولات جدید مانند جهانی شدن و افزایش ورود مهاجران به کشورهای اروپایی شاهد ظهور و شکل گیری احزاب نوینی در صحنه سیاسی کشورهای اروپایی هستیم. این احزاب با رویکردی پوپولیستی خود را صدای اصلی مردم و اکثریت خاموش می دانند و احزاب حاکم اعم از چپ و راست را از یک جنس می دانند و آنها را به خاطر ورود مهاجران و تبعات فرهنگی نامطلوب آن برای جامعه متهم می کنند. احزاب راست افراطی در شکلی متنوع و تقریباً در همه کشورهای اروپایی حضور دارند و با مطرح کردن مسائلی مانند دفاع از ارزش ها و هویت ملی، سیاست چند فرهنگ گرایی را نقد کرده و البته با روشی هوشمندانه خود را از فاشیسم سنتی و نژادپرستی بیولوژیک مبرا می کنند. از سوی دیگر با قرار گرفتن این احزاب در جایگاه ضد ساختاری و افزایش بی اعتمادی به نهادهای رسمی و نارضایتی از احزاب حاکم بسیاری از رای دهندگان حتی بدون وابستگی ایدئولوژیک به سمت این احزاب جذب می شوند. بررسی میزان آرای کسب شده در انتخابات های ملی و انتخابات پارلمان اروپایی از سوی این احزاب در عرض دو دهه گذشته بیانگر یک روند رو به رشد است و نشانگر این است که راست افراطی دیگر در حاشیه قرارندارد، در این بین برخی مانند حزب آزادی اتریش و لیگ شمال ایتالیا حتی به دولت ائتلافی هم راه پیدا کردند و برخی دیگر نظیر جبهه ملی فرانسه با حضور مستمر و کسب آرای چشمگیر به وزنه ای تاثیرگذار در عرصه سیاسی کشورهای عضو تبدیل و حتی باعث شده اند احزاب حاکم راست میانه و محافظه کار برای جلب نظر هواداران آنها سیاست های تند تری در قبال موضوعاتی مانند مهاجرت در پیش گیرند. راست افراطی در جایگاه منحصر به فرد خود حتی بسیاری از خصوصیات جریان چپ را نیز به عاریت گرفته و با رویکردی ضد نخبه گرایانه و مطرح کردن شعارهای پوپولیستی در جذب آرای کارگران موفق بوده و به حزب محبوب این طبقه در کشورهای اروپایی تبدیل گردیده است، روندی که به بهای ضرر احزاب کمونیست و سوسیال دموکرات تمام شده است.
ویژگی های مشترک راست افراطی در اروپا
از جمله ویژگی های جریان راست افراطی می توان موارد زیر را نام برد: ضدیت با ساختار حاکم و احزاب جریان اصلی، پوپولیسم ، مخالفت با دموکراسی نمایندگی، مخالفت با اتحادیه اروپا و همگرایی اروپایی، ضدیت با جهانی شدن، ضدیت با دموکراسی و کوشش برای ایجاد یک حکومت اقتدارگر، مخالفت با چندفرهنگ گرایی و تاکید بر فرهنگ و ارزش های ملی، نفرت نسبت به زمان حال به عنوان دوره انحطاط و نوستالژی به عصر طلایی گذشته، بومی گرایی، بیگانه هراسی، اسلام ستیزی، یهودستیزی و کولی هراسی و از همه مهم تر مخالفت با مهاجرت. در این بین برخی از این ویژگی ها مانند مخالفت با مهاجرت در تمامی احزاب راست افراطی به چشم می خورد، ولی در مورد برخی دیگر مانند اسلام ستیزی و یهود ستیزی در کشورهای مختلف اروپایی، این احزاب رویکرد متفاوتی دارند.از سوی دیگر برخی از خصوصیات هم با یکدیگر پیوستگی دارند برای مثال ملی گرایی و بومی گرایی از مخالفت با اصل برابری انسان ها ریشه می گیرد و در برخی موارد حتی به نژاد پرستی ختم می شود، از طرفی هم ضدیت با مهاجرت به دنبال خود خشونت و بیگانه هراسی را علیه اقلیت مهاجر به بار می آورد. این احزاب هم چنین اتحادیه اروپا را تهدیدی برای خود و باعث از بین رفتن مرزهای ملی کشورشان ، از میان رفتن هویت فرهنگی، افزایش میزان جرم و جنایت می دانند. از بُعد دیگر احزاب راست افراطی با رویکرد پوپولیستی، خود را برآمده از بطن مردم عادی می دانند وخواهان به کار گیری ابزارهایی نظیر رفراندوم در همه امور و مخالف دموکراسی نمایندگی هستند . سر انجام ضدیت با ساختار به عنوان یکی از مهم ترین خصوصیات این جریان تلقی می شود. این ویژگی همزمان با افزایش نارضایتی مردم از احزاب جریان اصلی فرصت مهمی را برای این احزاب فراهم می آورد و بسیاری از افراد بدون داشتن وابستگی فکری و ایدئولوژیک به راست افراطی جذب می شوند. بررسی هواداران و پایگاه اجتماعی احزاب راست افراطی نشان دهنده آن است که اکثریت آنها را مردان تشکیل می دهند همچنین این احزاب تعداد زیادی از جوانان را به خود جلب کرده و از این نظر در مقایسه با احزاب دیگر پیشتاز می باشند، از سوی دیگر هواداران راست افراطی معمولا از سطح تحصیلات پایین برخوردار هستند و از نظر طبقه اجتماعی نیز این احزاب توانسته اند طیف های مختلفی را به خود جلب کنند که در میان آن ها حضور طبقه کارگر در حمایت از راست افراطی پر رنگ تر است.
سربازان واگرایی
احزاب راست افراطی از تهییج احساسات ملی گرایانه علیه همگرایی در اتحادیه اروپا نیز استفاده می کنند. در واقع احزاب راست افراطی با توجه به ویژگی بومی گرایی، مخالف سیاست های همگرایی اتحادیه اروپا هستند و آن را تهدیدی برای خود و باعث از بین رفتن مرزهای ملی کشورشان می دانند و معتقدند این همگرایی به افزایش مهاجرت و تبعات منفی اقتصادی و اجتماعی برای کارگران و اقشار پایین دست جامعه می انجامد. از نظر احزاب راست افراطی، اتحادیه اروپا یعنی هرز دادن پول، کنترل ضعیف بر مرزها، نابودی هویت فرهنگی، بوروکراسی و جرایم بیشتر . از جمله در بلژیک حزب ولامز بلنگ در اعلامیه خود اتحادیه اروپا را ناقض استقلال و حق حاکمیت ملی این کشور می داند و از آن انتقاد می کند. این حزب راست افراطی به شکل ماهرانه ای «اروپا» را در مقابل «اتحادیه اروپا» قرار داده است و این اتحادیه را مسئول ورود انبوه مهاجران می داند و در عین حال از «اروپا» دفاع کرده و آن را مفهومی مثبت و در برگیرنده ملت های واحد مانند فلاندرها می داند. این موضوع مورد استقبال رای دهندگان این حزب قرار گرفته است. در بریتانیا نیز حزب ملی بریتانیا (BNP) خواستار خروج این کشور از اتحادیه اروپا است و بر این نکته تاکید می کند که با وجود علاقه به اروپا از اتحادیه اروپا متنفر است و معتقد است بریتانیا باید هرچه سریعتر از سازمانی که حق حاکمیت ملی این کشور را نقض می کند و در حال تخریب هویت ملی و فرهنگ این کشور است خارج شود.
راست افراطی و موج سواری بر آرای اعتراضی
در بررسی علل و عوامل تاثیر گذار در ظهور راست افراطی می توان گفت عوامل متعددی بر این مسئله تاثیر گذارند. تغییر در ایدئولوژی و استراتژی کنار گذاشتنِ فاشیسمِ سنتی و ضدیت آشکار با دموکراسی، شرایط اجتماعی و مشکلات اقتصادی، مسئله مهاجرت و جهانی شدن در اقتصاد و فرهنگ که باعث افزایش بیکاری و از دست رفتن هویت شد و این مسئله خصوصا حمایت از راست افراطی را از طبقات متوسط و کارگر افزایش داد ، کمرنگ شدن وفاداری های حزبی ، نارضایتی از احزاب و جریان اصلی حاکم و بی اعتمادی به نهادهای رسمی کشورهای اروپایی و آرای اعتراضی نیز در این زمینه تاثیر گذار بوده اند. این احزاب با توجه به ماهیت ضدساختاری خود را اپوزیسیون واقعی نظام حاکم می دانند و لذا بسیاری از افراد بدون داشتن وابستگی ایدئولوژیکی و صرفا به دلیل نشان دادن اعتراض به نظام حاکم به این احزاب رای می دهند ، امری که در چارچوب بحث رای اعتراضی مورد بررسی قرار می گیرد.
با این حال در این میان نقش مسائلی مانند مهاجرت و علل و عوامل هویتی و فرهنگی مانند احساس تهدید فرهنگ و ارزش های ملی از سوی مهاجران و اقلیت ها بیشترین تاثیر را در افزایش حمایت از جریان راست افراطی نزد شهروندان اروپایی دارا بوده است. از طرف دیگر وضعیت احزاب راست افراطی در کشورهای مختلف متفاوت است و نکته مهم اینجاست که احزاب راست افراطی سنتی که رویکردی نژادپرستانه و نئوفاشیستی داشته اند حائز هیچ گونه موفقیتی نشدند وبرعکس احزابی نظیر جبهه ملی فرانسه با تعدیل و فاصله گرفتن از نژادپرستی و با تاکید بر فرهنگ و هویت توانسته اند نظر بسیاری را به خود جلب کنند و در واقع خطر اصلی از سوی این گونه احزاب با رویکرد پوپولیستی احساس می گردد. به طور کلی عوامل اقتصادی در مقایسه با مسائل فرهنگی و هویتی نقش کمرنگ تری داشته اند به طوری که با بررسی آماری رویکرد شهروندان به مسائلی مانند اسلام هراسی و موضوع مهاجرت و تبعات آن مشخص گردید اصلی ترین عامل گرایش شهروندان به حمایت از احزاب راست افراطی را موضوعات وابسته به مسئله هویت و فرهنگ تشکیل می دهند و بیشترین حمایت از سوی شهروندانی ابراز می شود که مهاجران را تهدید فرهنگی تلقی کرده و آنها را باعث از دست رفتن ارزش ها و هویت خود می دانند.
انتخاب هایی برای آینده اروپا
تاثیر تروریسم بر رفتار سیاسی مردم و رشد افراط گرایی در اروپا هنگامی مهم تر می شود که بدانیم اروپا در سال جاری بعد از انتخابات یونان که به روی کار آمدن یک حزب ضد یورو منتج شد، دو انتخابات مهم در پیش رو دارد که می تواند تهدیدی حیاتی برای اتحادیه باشد. اولی انتخابات پارلمانی بریتانیا است .در ماه می رای دهندگان بریتانیایی درباره دولت محافظه کار نخست وزیر، دیوید کامرون تصمیم گیری خواهند کرد. اگرچه محبوبیت وی کاهش یافته است، اما رقیب وی، اد میلیبند از حزب کارگر به طور گسترده ای به عنوان یک شخص عجیب و غریب دیده می شود. عملکرد ضعیف میلیبند در کمپین انتخاباتی می تواند موجب باقی ماندن کامرون برای پنج سال دیگر در وست مینستر شود. همچنین رای دهندگان که در حال حاضر با جناح راست همراه هستند، می توانند موجب بازگشت حزب استقلال که ضد اتحادیه اروپا است به ریشه های محافظه کارش شوند. با این حال پیروزی محافظه کاران خبر بدی برای اتحادیه اروپا است. کامرون به مخالفین اتحادیه اروپا قول داده است تا در سال 2017 درباره ماندن یا خارج شدن از اتحادیه همه پرسی برگزار کند. در آخرین نظرسنجی که صورت گرفته 51 درصد از مردم بریتانیا خواستار خروج از اتحادیه اروپا بودند. گذشته از این تصور اتحادیه اروپا بدون حضور انگلستان ناقص به نظر می رسد و دارای پیامدهای سیاسی و اقتصادی است که می تواند موجب شک و تردید در سرنوشت کل پروژه اتحادیه اروپا شود. حملات تروریستی در اروپا احتمال رای آوردن خروج از اتحادیه در رفراندوم اخیر را بیشتر می کند. دومین تهدید انتخابات پارلمانی لهستان است که در ماه اکتبر برگزار می شود. دونالد تاسک، رئیس جدید اتحادیه اروپا، نخست وزیر سابق لهستان و متعلق به جناح میانه بوده است. با این حال وضع حزب وی چندان خوب نیست. رسوایی های به وجود آمده و خستگی رای دهندگان ممکن است باعث به وجود آمدن شرایطی شود که دولتی پوپولیست و راست گرا به رهبری نخست وزیر سابق، یاروسلاو کاژینسکی روی کار آید. ذهن توطئه گرای کاژینسکی موجب تفرقه در داخل کشور و نفرت در خارج از کشور شده است. زمانی که برادر دوقلوی وی، رئیس جمهور سابق، لخ کاژینسکی در سال 2010 در سانحه هوایی کشته شد، وی روس ها را به خاطر به وجود آوردن هوای مه آلود متهم کرد. وی همچنین آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان را هم متهم به عضویت در اشتازی، پلیس مخفی آلمان شرقی میکند. انتخاب کاژینسکی به عنوان نخست وزیر آینده لهستان، مطمئناً موجب بهبود تنش ها در سالی که برای اتحادیه اروپا توفانی است، نخواهد شد.
تروریسم، بنزینی برای آتش افراط گرایی
افزایش تروریسم این روزها در اروپا بنزینی بر روی این آتش شده و به تقویت جایگاه راست افراطی در قاره سبز کمک کرده است . باتوجه به دورنمای موجود می توان گفت این احزاب دیگر احزاب حاشیه ای نیستند و توانسته اند در عرصه های مختلف سیاسی و اجتماعی نقش تاثیرگذاری داشته باشند و باعث شده اند حتی طیف سیاسی دچار تحول شده و جایگاه دیگر جریان ها نظیر چپ و راست میانه به سمت راست متمایل شود. به طوری که احزاب راست میانه هم اکنون سعی می کنند برای کسب نظر هواداران راست افراطی شعارهایی در مخالفت با چندفرهنگ گرایی و مهاجرت سر دهند و احزاب چپ نیز برای کسب آرای این افراد اعلام می کنند آنها هم در قبال مهاجران غیرقانونی سخت گیری خواهند کرد. هم اکنون آنچه بیش از هرچیز نشان دهنده آینده رو به رشد این جریان در اروپاست این مطلب است که احزاب راست افراطی هم اکنون در جایگاه اپوزیسیون واقعی قرار گرفته و فرصت طلبانه منتظر بهانه ای برای جلب نظر شهروندان اروپا برای در دست گرفتن قدرت هستند. امری که تهدیدی هویتی برای اتحادیه اروپا محسوب می شود.