بررسی تجربه جهاد سازندگی و تطبیق آن با وضع موجود حاشیه شهر
تعداد بازدید : 0
نسخه جهاد سازندگی برای حاشیه شهر
یادداشت
نویسنده : سید مجتبی قافله باشی
امروزه ما با الگوی نفی ناپذیری به نام الگوی جهاد سازندگی مواجه هستیم که هر چه بیشتر از آن میدانیم، بیشتر آن را یگانه راهحل مسیر پیشرفت کشور میدانیم. درواقع هرچند نظام جمهوری اسلامی به دلیل وجود نهادهای نظامی در بعد مسائل امنیتی توانمند عمل کرده است، اما در بعد دیگر انقلاب و در مسائل مرتبط با سازندگی اعم از امور اقتصادی تا فرهنگی و اجتماعی، نتوانسته انتظارات را برآورده کند اما الگوی و ویژگیهای جهاد سازندگی برای حل مشکلات کشور و رفع محرومیت از چهره شهرها و روستاها و بهویژه معضل حاشیهنشینی چه بود؟
رویکرد مسئولانه در مقابل رویکرد مأمور و معذوری دولتی
رویکرد دیگر جهاد که دستاوردهای زیادی را برای آن به همراه داشت، دولتی بودن و جوشیدن از متن مردم بود. در جهاد افرادی با بیشترین دغدغه و انگیزهها وارد میشدند و بدون داشتن توقعات مالی، بیشترین کار را برای مردم انجام میدادند، بهاینترتیب بهمرور در میان جهادیان مشخص میشد که کدام افراد بااخلاقتر، متدینتر، فکورتر و تواناتر هستند و لذا شایستهسالاری ساختاری در این نهاد به وجود میآمد. درنتیجه این شایستهسالاری و رشد افراد از پایینترین ردهها به بالاترین درجات، هم افراد گروهها و تیمهای کاری خود را میشناختند و هم دارای پذیرش و مقبولیت در میان نیروهای خود بودند. از طرف دیگر، به دلیل وابستگی نداشتن به دولت، این نهاد شاهد ثبات مدیریتی خوبی بود و این مسئله باعث یادگیری سازمانی آن و بهبود روشهای مختلف آن میشد. جهادگران برخلاف نیروهای اداری که مدیر بالادستی را مسئول کار میدانستند، خود را مسئول کار میدادند و درنتیجه از هیچ تلاشی برای اصلاح آن دریغ نمیکردند. این سازماندهی، جهادگران را از دوردستترین مناطق تا سطوح مرکزی به یکدیگر مرتبط میکرد و باعث تبادل انتقال اطلاعات و تجربیات بین آنان میشد.
مردم سکوی قدرت نبودند
رویکرد دموکراسی به مردم، برگههای رأی متحرکی است که گاه با فشار و اعتراض خود، جهتدهیهایی نیز به مسائل مهم کشور میدهند. بااینحال الگوی جهاد سازندگی بر بهکارگیری ظرفیتهای مختلف مردم اشاره دارد. بهاینترتیب در جهاد سازندگی مردم چه در اداره امور و چه در اجرای آنها نقش مهمی داشتند. حضور جهاد در مناطق محروم به این معنا نبود که جهادگران خود تمام امور را انجام داده و مردم در کناری به نظاره بنشینند؛ بلکه هرچند در ابتدای کار جهادگران محور کار میشدند، اما بهمرور مردم نیز وارد میشدند و بخش عملیاتی کار را به عهده میگرفتند.
درواقع مردم پس از اعتمادی که به جهاد بهعنوان نهادی دلسوز و توانمند کرده بودند، عامل پیشرفت را در همکاری با جهادگران و به دست خود میدادند. این مسئله به افزایش سرعت امور و کاهش هزینهها نیز منجر میشد و علاوه بر آن، در مردم تحرکی برای پیشرفت و فرار از رخوت پدید میآمد. حال مقایسه کنید این رویکرد را با وضعیت فعلی که در آن اداراتی چون راهسازی به روستایی مراجعه کرده و با انجام تمام امور توسط پیمانکاران از پیش تعیینشده، مردم را تبدیل بهافرادی منفعل و متوقع می کند.
اقدام در محرومترین نقاط در مقابل اولویت مناطق مرکزی
رویکرد جهاد شروع از محرومترین نقاط کشور بود. این رویکرد که به خواست حضرت امام (ره) انجام میشد، رویکردی کاملاً عکس نظام سکولار پهلوی بود. بهاینترتیب در آن دوره کشور شاهد مظاهری از پیشرفت، نه خود پیشرفت، در این نقاط بود که خود را در ساختمانها و بناهای چشمنواز و خیابانهای منظم و تمیز نشان میداد اما مردم زمانی که چند کیلومتر از این مراکز دور میشدند با انبوهی از زاغهنشینان حاشیه شهر یا روستاییان محروم از هر امکاناتی روبهرو میشدند. حتی اگر نیم رفاهی هم به شهرها وارد میشد، به دلیل مهاجرت پرشتاب سایر مناطق به این مراکز در معرض تهدید قرار میگرفت و ناامنی، ترافیک، آلودگی و سایر مسائل ریزودرشت دامنگیر این شهرهای بزرگ میشد؛ مسئلهای که با حذف رویکرد جهاد و مدیریت جهادی در نظام مدیریتی سالهای پس از انقلاب، بار دیگر تکرار شد و حال هرچند متروی تهران و انواع و اقسام اتوبانهای دوطبقه و یک طبقه با بودجه فراوان در این شهر به بهرهبرداری میرسند، اما باز به دلیل مهاجرت، مشکل ترافیک و آلودگی، روزبهروز در این شهر بیشتر میشود؛ درحالیکه آنچه جهاد انجام میداد، ساختن پایههای آبادانی کشور در روستاها بود.
روستا بهعنوان یک واحد مستقل در مقابل روستای وابسته به شهر
توجه جهاد به روستاها بهعنوان واحدهای مستقلی از حیات اجتماعی بود، این رویکرد که بهشدت با قبل و بعدازآن در وابسته دیدن روستاها به شهرها تفاوت میکرد، قائل به لزوم برخورداری هر روستا از کلیه امکانات موردنیاز اعم از خدمات درمانی تا خدمات تفریحی بود. در این مدل، روستاییان تنها، موجوداتی برای تأمین مواد غذایی شهریان نبودند، بلکه خود دارای حیات مستقلی بودند که میتوانستند هم مایه رشد و پیشرفت خود و هم کشور شوند. در این رویکرد، صنایع روستایی بومی نیز توسط جهاد در روستاها شکل گرفتند و فراتر از آن، با تکمیل این زنجیره، نواحی صنعتی روستایی ایجاد شدند. بااینحال پس از پایان جنگ به دلیل ورود کالاهای مصرفی خارجی، این محصولات که در صورت تداوم حمایتها و رشد طبیعی مراحل بلوغ و تحقیقات میتوانستند به رقیبی برای محصولات خارجی تبدیل شوند و عامل اصلی رشد اقتصادی روستاها باشند، تضعیف شدند. همچنین جهاد پیشرفت واقعی را در رشد توأمان ابعاد اقتصادی و فرهنگی زندگی مردم میدانست و معتقد بود در صورت رسیدگی تنها به امور اقتصادی و عمرانی مردم، در بهترین حالت آنان را به مردمانی شبیه مرفهان بیدغدغه و بیدرد و سرمایهدارانی پولپرست تبدیل کردهایم.
برخورداری از اختیار در کلیه ابعاد در مقابل رویکردهای بخشی
موضوع دیگر در جهاد برخورداری از اختیار عمل در توجه به ابعاد مختلف پیشرفت این مناطق بود. درواقع جهاد نه مسئول یک بخش (مثلاً بخش کشاورزی یا عمران) بلکه مسئول پیشرفت کل منطقه تحت نفوذ خود بود. بهاینترتیب، جهاد علاوه بر مسائل سازندگی و خدماتی خود به مبارزه با خوانها و تشکیل شوراهای روستایی نیز میپرداخت و علاوه بر رشد سطح مادی زندگی مردم، به رشد سطح فکری و عقیدتی آنان نیز توجه داشت. البته این نهاد انقلابی در راستای عمل به وظایف چندبعدی خود از سایر سازمانها نیز استفاده میکرد و از آنان خدمات موردنیاز خود را مطالبه میکرد. درواقع جهاد، در نقش اخلالگر سایر نهادها عمل نمیکرد بلکه بر اساس برنامه و اولویتهای خود، سایر نهادها را نیز در مسیر اهداف خود همراه میکرد و از توان آنها استفاده مطلوبی میکرد. این تفویض عمل نهادهای حاکمیتی به جهاد تا حدی مهم بود که گاهی جهادگران بدون برخورداری از هیچ بودجه دولتی و تنها با استفاده از این اختیار عمل، اقدام به جذب بودجه، بهکارگیری سایر سازمانها و همراهی مردم میکردند و امور را پیش میبردند.