خدمت و مردمداری رمز موفقیت
قافلهسالار شهدای وحدت
تعداد بازدید : 0
نخ تسبیح وحدت
نویسنده : مهدی پناهی
قرار بود همایش وحدت سران طوایف بلوچ منطقه جنوب شرق کشور برگزار شود، مسئولان امنیتی هشدار داده بودند که احتمال حمله انتحاری توسط مزدوران استکبار وجود دارد اما سردار باید خودش را به دوستانش میرساند، مردم و شهدا؛ از طرفی آرزوی شهادت داشت و از سوی دیگر شوق خدمت به مردم، آنهم مردم خونگرم بلوچ و اهل سنت جنوب شرق کشور.
بنا بر بازدید سردار شوشتری از نمایشگاه بیرون محوطه همایش نبود اما زمانی که این شهید بزرگوار میبیند مردم بلوچستان با چه شوقوذوقی صنایعدستی را باهمت خود درست کردهاند، به بازدید تکتک غرفهها میرود، درصحنهای که لحظاتی قبل از انفجار بود پیرمردی مشغول بافتن دمپایی حصیری است که سردار با دیدن این صحنه به سمت او میرود و با گفتن «بارکالله» دست پدرانه بر سرش میکشد و لحظاتی بعد... احســـاس خطـــر تفرقهافکنـــان از حضور سردار
با آمدن سردار، برخی جریانهای وهابی در منطقه شروع به تبلیغات مسموم علیه وی کردند و تلاش میکردند که مردم بلوچ را از او دور کنند، ولی صداقت سردار کار را بهجایی رساند که برخی از سران طوایف را که سالها بود باهم درگیر بودند، با واسطهگری سردار باهم آشتی کردند، برای همین بود که عوامل استکبار تنها گزینه باقیمانده در مواجهه با سردار شوشتری را ترور وی قراردادند.
احداث بیمارستان صحرایی، تلاش برای کارآفرینی در مناطق محروم استان باهدف سروسامان دادن به جوانان بلوچ و تقویت حس وحدت و اخوت دینی بین شیعه و اهل سنت ازجمله اقدامات ارزشمند شهید شوشتری در سیستان و بلوچستان بود.
بیعت وحدت بر سر مزار شهید
هرچند پنج سال از شهادت وی در حادثه تروریستی منطقه پیشین سیستان و بلوچستان میگذرد اما هرسال سران طوایف و علمای اهل سنت منطقه بر سر مزار او در مشهد گردهم میآیند تا دوباره بیعت و تحکیم وحدتی داشته باشند با آرمان این شهید که بهحق شهید وحدت است.
شهادت سردار شوشتری در کنار کودکان و سران طوایف بلوچ و اهل سنت منطقه بیانگر اوج وحدت و همدلی شیعه و اهل سنت است، بارانی درزهی یکی از سران طوایف منطقه سراوان میگوید: «وقتیکه شهادت سردار اتفاق افتاد هيچ خانوادهای در استان سيستان و بلوچستان نبود که داغدار نشود و همه فکر میکردند که بزرگ خانوادهشان را ازدستدادهاند اينچنين با سردار انس گرفته بودند.»
يکي از کارهاي ارزشمند شهید شوشتری این بود که طوايف شيعه و سني را باهم در جلسات دعوت میکرد و اين بهترين هنرش بود که قبلاً اين کار انجام نميشد. بارانی درزهی این کار سردار را نزدیک کردن قلبهای همه طوایف میداند و درباره ارتباط شهید با علمای اهل سنت نیز میگوید: «ايشان متاسفانه مدت کمي در بين ما بودند و فرصت آنچنانی نبود ولي ارتباط بسيار خوبي داشتند، مثلاً جلسات خوبي داشتند در شهرستان سراوان. ايشان دو روز قبل از شهادت تماسي با من داشتند و گفتند که بعد از همايش برنامهریزی و علما را دعوت کنيد تا جلسهای با آنها داشته باشيم که اين توجه خاص سردار بود به علما، ايشان میخواستند در مقاطع مختلف اين جلسات را برگزار کنند و از نزديک نظراتشان را بشنوند.» مولوی جان محمد نارویی، امامجمعه نصرتآباد در گردهمایی سران طوایف استان سیستان و بلوچستان بر مزار شهید شوشتری نیز اذعان میکند: «برای ما افتخار بزرگی است که سالی یکبار برای بیعت با سردار شوشتری کنار مزار او جمع میشویم، او جزو شهدای وحدت است و ما با وفاداری به اسلام و نظام و امام راحلمان و مقام عظمای ولایت این بیعت را تحکیم خواهیم کرد.»
وحدت و خدمت، میراث ماندگان شهید شوشتری
«دشمن نهتنها در هدف شوم خود مبنی بر ایجاد تفرقه بین شیعه و اهل سنت ناکام ماند بلکه بیشازپیش نزد اذهان آزاداندیش جهان بدنام شد»، اینها را مولوی عبدالغنی دهانی یکی از روحانیون اهل سنت منطقه به مناسبت اولین سالگرد شهید گفته است، وی ادامه میدهد: «تمام ادعای دشمن این بود که شیعه و اهل سنت باهم اختلاف دارند و ما در تلاش برای احقاق حق اقلیت اهل سنت هستیم اما جنایت کور تروریستی نشان داد برای دشمن شیعه و اهل سنت اهمیتی ندارد و هدف اصلی استکبار نابودی اسلام و مسلمانان است. آمیخته شدن خون فرزندان رشید شیعه و اهل سنت ایرانی در کنار هم نشان داد تمام تلاشهای دشمن در ایجاد تفرقه نقش بر آب بوده و به حمد خداوند وحدت اسلامی و اخوت دینی پررنگتر از قبل استمرار دارد.»
رمز موفقیت سردار وحدت؛ خدمترسانی با محوریت خود مردم
رمز موفقیت سردار شوشتری در برقرار وحدت میان شیعه و سنی و طوایف را بایستی در نگاه صادقانه و خدمت گذارش دید، او مردمی بود و مردمانی ماند، وحدت هم مردمی است و با مردم محقق میشود، علاوه بر این شهيد شوشتري از ظرفيت نخبگان بومي بهمنظور تقويت فضاي وحدت و همدلي استفاده خوبي کرد که اینها همه درسی برای ادامه راه اوست.
روایت ابراهیم شهریاری معاون وقت قرارگاه قدس و همرزم شهید شوشتری مصداق همین مسئله باشد، او در گفتوگویی بیان میکند: «یک هفته قبل از حادثه تروریستی سرباز یکی از سران طوایف بلوچ که در پاکستان مستقر بود، میگفت حدود 3 هزار نفر قصد مراجعت به ایران و استفاده از رفاهی رادارند که شما برای آنها مهیا کردهاید و این افراد با فعالیتهای فرهنگی شهید شوشتری به انقلاب، امام راحل و رهبری وصل شدند، در همایشی در شهر سراوان گروه موزیکی برای اجرای سرود به بالای سن رفت و زمانی که قصد کنترل آن را داشتیم، مشاهده کردیم که همه اشعار آن از امام حسین(ع)، کربلا و حضرت علی (ع) است و زمانی که به سردار شوشتری موضوع را بیان کردم، ایشان بسیار خوشحال شدند.»
وی ادامه میدهد: «شب قبل از حادثه تروریستی پیشین برخی از بلوچها تابلوهایی با شعارهای «ای رهبر آزاده آمادهایم، آماده»، «ما اهل کوفه نیستیم، علی تنها بماند»، در سالن همایش نصب کردند و معتقد بودند که این شعارهای ملی و مذهبی ماست و ما به حمایت رهبری زنده هستیم.
یک روز قبل از حادثه تروریستی شهید حسین مرادی و برخی دیگر از شهیدان نزد من آمدند و گفتند که یک ایست و بازرسی درست کنیم و نیروهای آن را هم داشتیم، اما شهید شوشتری همه برنامهها را به خود مردم واگذار کرده بود و هیچ دخالتی در امور آنها نداشت. بااینکه میدانستم ایشان با بازرسی از ناحیه نیروهای سپاه موافقت نمیکند، به ایشان پیشنهاد دادیم اما شهید شوشتری گفت که بههیچوجه این کار را نکنید، زیرا همت بلوچها بالاتر از این است و ناراحت میشوند.»
دشمنان بدانند که اين ددمنشیها نخواهد توانست عزم راسخ ملت و مسئولان را در پيمودن راه عزت و افتخار که همان راه اسلام و مبارزه با جنود شيطان است، سست کند و به وحدت و همدلي مذاهب و اقوام ايراني خدشه وارد سازد.
دشمن این را خوب فهمیده و مردم ما هم امتحان خود را خوب پس دادهاند، مقام معظم رهبری نیز در بخشی از پیام تسلیت به مناسبت شهادت برادران شیعه و سنی در «منطقه پیشین» سیستان و بلوچستان قاطعانه میگویند: «مزدوران حقير و پليد استکبار نيز يقين داشته باشند که دست قدرتمند نظام اسلامي در دفاع از امنيت آن منطقه مظلوم و آن مردم وفادار، لحظهای کوتاهي نخواهد کرد و متجاوزان به جان و مال و امنيت مردم را به سزاي اعمال خيانتکارانه خواهد رسانيد.»
دیری نپایید که این وعده رهبر انقلاب محقق شد و عبدالمالک ریگی که دستانش به خون بسیاری از اهل سنت و شیعیان آلوده بود و بهطور مستقیم در شهادت شهید شوشتری دخالت داشت، در اسفند 88 دستگیر شد. ریگی تنها قاتل چند صد نفر از شیعیان و اهل سنت نبود، بلکه مزدور تفرقهافکنانی بود که برای بدنامی اهل سنت جنایت میکرد، نوری فرماندار سابق زاهدان و از بازماندگان حادثه تاسوکی برای همین میگوید: «وقتی عبدالمالک دستگیر شد، شادی مردم اهل سنت کمتر از شیعیان نبود، زیرا وحدت را عمیقاً باور داشتند.»
وی به حادثه تروریستی روز تاسوعای حسینی اشاره و عنوان میکند: «در روز عاشورا که شهدای جنایت مسجد امام علی(ع) را تشییع میکردند، عدهای از بلوچهای اهل سنت را دیدم که با همان لباس آمده بودند. به آنها گفتم از خشم مردم احتیاط کنید و به خانه برگردید اما آنها گفتند آمدهایم که ناسزای مردم را بشنویم و بگوییم شهدای شما شهدای ما هم هستند.»
مرور مشی و روش سردار شهید شوشتری در همان مدت کوتاه خدمت در سیستان و بلوچستان گواهی میدهد که این شهید بزرگوار بهحق وحدت را نه در حرف بلکه با عملش اثبات کرد و بایستی از ابتکار نامگذاری وی و همراهانش بهعنوان شهدا وحدت استفاده مناسب کرد، چه در معرفی نمونهای محقق شده از وحدت و چه در پیگیری مدل و شیوه آن؛ بدون شک خدمترسانی به مردم و آبادانی یک مرزوبوم، کمترین هدف مشترکی است که شیعه و سنی میتوانند برای وحدت داشته باشند و دستاوردهای بزرگتری در اتحاد نیز وجود دارد.
خاطره نگاری طلاب و دانشجویان از وحدت
من و یک سلفی در جبههای مشترک
وارد یکی از رستورانهای اطراف میدان تحریر شدیم، طبقه پایین جا نبود و برای صرف نهار طبقه بالا رفتیم، همراهانم احمد و محمد بودند، احمد با پدر مصری و مادر آمریکایی، کل کودکیاش را در آمریکا گذرانده و حتی همسرش نیز یک مسیحی آمریکایی بود اما خودش یک مسلمان البته با گرایش سلفی! محمد هم تحصیلکرده رشته مهندسی و چند سالی را برای کار در آمریکا زندگی کرده بود اما خسته از آمریکا، برگشته به مصر بود.
سه نفر با شکل و شمایلی اسلامی و بحث به زبان انگلیسی و موضوع اسراییل، توجه یک جهانگرد میانسال را به خود جلب کرد، بعداً متوجه شدم که او ما را همان طبقه پایین رستوران دیده بود اما برای اینکه در جریان حرفهای ما قرار بگیرد پشت سر ما آمده بود. در میانه صحبت ما سه نفر، یکدفعه پرید وسط بحث و بیمقدمه پرسید: اگر همسایه شما یک یهودی باشد چه رفتاری با او میکنید؟ هر سه نفرمان جاخورده بودیم اما محمد بیوقفه پاسخش را داد که: «اگر این همسایه بخواهد به خانه من تجاوز کند و حق من را غصب کند قطعاً با او دعوا خواهم کرد!»
خلاصه جهانگرد از حاشیه بحث به میانه و وسط بحث آمد. صندلیاش را چرخاند و آمد کنار میز ما و بحث سهساعته ما درباره دین اسلام شروع شد
وقتی بحثمان تمام شد، من چقدر خودم را بهعنوان یک جوان شیعه اثنی عشری نزدیک به برادران سنیام میدیدم که گرایشهایی حتی سلفی داشتند. ما هر سه داشتیم در برابر یک مسیحی با استدلالاتی مشابه، از اسلام دفاع میکردیم! بهراستی چرا باید پای یک غیر به میان بیاید تا مسلمانان به یاد نقاط اشتراک بیحدوحصرشان بیفتند؟
(روحالله رضوی، عضو کاروان آزادی حصر غزه در سال 2010)
کلیپهایی کذایی که وجه شیعه را خراب میکند
کلیپهای هیئتهای افراطی شیعیان و مراسمهای کذایی نهم ربیع که مملو از توهین به مقدسات اهل سنت است، در مناطق سنی نشین بهوفور ردوبدل میشود، جالب است که خیلی از کلیپها را من در قم ندیدم ولی در سیستانوبلوچستان از سنیهای آنجا گرفتم و دیدم!
در مدارس آنجا که وارد میشویم، گاهی مبانی شیعه و اهل سنت را بیان میکنیم، بعدازآن سوالات و نظراتی که از دانش آموزان سنی آنجا میآید، خیلی جالب است، مثلاً میگویند من تازه اسلام، اهل سنت و شیعه را شناختم! میگویند من الان تازه فهمیدم شیعیان چه کسانی هستند و چه میگویند، قبلاً فکر میکردم شما یکمشت آدم فحاش و بیادب هستید که کاری جز توهین به مقدسات ندارید! ولی الان با این برخورد شما آگاه شدم.
بعدازاین برخورد خوب من، نظراتشان که متأثر از آن کلیپهای کذایی بود کاملاً تغییر میکرد و میگفتند ما اصلاً نباید دنبال دعوای شیعه و سنی باشیم. ما همه مسلمانیم و باید کنار هم باشیم. حتی بارها اتفاق افتاده که بعضی از دانش آموزانِ اهل سنتِ حنفیِ بلوچ، به من زنگ زدند و گفتند حاجآقا من فردا امتحان سختی دارم، دعا کنید قبول شوم! یا اینکه فردا کنکور دارم و شما برای من دعا کنید، دعای شما مستجاب است! اینکه یک دانشآموز اهل سنت درباره یک آخوند شیعه اینطور صحبت کند، خیلی زیباست. ولی اگر کسی بهجای رفتار مهربانانه و احترامآمیز، توهین به مقدسات و بیادبی کند، چنین جایگاهی که پیدا نمیکند هیچ، تنفر هم تولید میکند! کاش ذرهای به این فکر میکردیم که با بعضی از اعمال زشت که نه اهلبیت (ع) و نه مراجع آن را تائید نکردهاند، چه ضربهای به اسلام و تشیع و مکتب اهلبیت (ع) میزنیم.
(حجتالاسلام علیاصغر کمالی)
باید ذهنیتهای منفی اهل سنت را تصحیح کرد
یک بار رفتیم اردوی جهادی در مناطق اهل سنت. نیکشهر، جنوب بلوچستان. راستش خیلی استرس داشتیم. چون مردم آنجا همه سنی بودند و ما همه شیعه.
یک روز از جماعت التبلیغ اهل سنت هم عدهای آمده بودند، نمیدانستیم چطور با ما برخورد خواهند کرد؟ یازده نفر بودند که یک نفرشان دوم راهنمایی بود! یعنی با این سن کم تبلیغ آمده بود.
امیرگروه روز اول خیلی ما را تحویل نگرفت، روز دوم یا سوم بود که به محل اسکانمان آمد. شروع کرد منبر وحدتی رفتن که بیایید باهم کارکنیم و میگفت انشاالله باهم به قدس برویم و کار تبلیغی انجام بدهیم.
دلیل اینکه روز اول تحویلمان نگرفت ولی بعد حسابی با ما رفیق شد، این بود که اول نمیدانست، ما چطور آدمهایی هستیم.
فکر میکرد مثل بعضی از دیگران آمدهایم برای شیعه سازی و کارهای فرقهای؛ اما وقتی دید که اینطوری نیست با ما رفیق شد. ما باید سعی کنیم این ذهنیتهای منفی که شیعه و سنی از همدیگر دارند را درست کنیم .
این با حرف زدن نمیشود. باید عمل وحدتی انجام داد.
( سعید حسینی)
وحدت، مسئله صدم ما هم نیست!
یکبار دیگر برای شرکت در همایشی به ترکیه رفته بودیم، سر سفره نشسته بودیم و با دبیر یک تشکل سودانی صحبت میکردم. میگفت من هر جا میروم از ایران تعریف میکنم، چون فقط ایران جلوی آمریکا ایستاده و بقیه چرتوپرت میگویند!
می گفت فقط یک مشکلدارید، هنوز مسئله وحدت برای شما مسئله اول است، یعنی هنوز نتوانستید این مسئله را حل کنید.
میگفت با این همه فعالیت ضد اسلام و ضد قرآن و این همه دشمن مشترک، اصلاً جا برای این هست که سر مثلاً جانشینی پیامبر باهم دعوا کنیم؟!
دعوا بر سر یک اتفاق تاریخی چه فایدهای دارد؟ غیرازاینکه تخاصم را زیاد کند، چیزی ندارد.
میگفت تا این مناظرهها و دعواها را کنار نگذاریم، جهان اسلام را بهجایی نخواهد رسید.
به خودش چیزی نگفتم ولی با خودم گفتم که کجای کاری؟! کاش وحدت در مملکت ما مسئله اول بود. مسئله صدم هم نیست!
( سعید حسینی)
اهل سنتی که از امام رضا (ع) شفا گرفت
سال اول دانشگاه با یک دوست سنّی ترکمن آشنا شدم، به دلیل زیست کردن در فضای تبلیغات مسموم تفرقه گرایانه، خیلی خوشبین به او نبودم.
یک روز سر صحبت با فضای صمیمیتری را با او گشودم، شروع کرد از خاطرات خودش گفتن، میگفت: «من هرسال چهار بار به زیارت امام رضا (ع) میروم، وقتی خردسال بودم به بیماری لاعلاجی مبتلا شدم، پدرم نذر کرد و من را به زیارت امام رضا (ع) برد تا اینکه شفا پیدا کردم، من زندگی خودم را مدیون کرامت امام رضا (ع) میدانم.»
برای مدتی کاملاً گیج بودم که چه طور یک اهل سنت این مقدار ارادت به امام رضا (ع) دارد و از ایشان برای بیماریاش شفا گرفته است. درحالیکه اصلاً فکر نمیکردم که امام رضا (ع) بیماران اهل سنت را هم شفا بدهد! یکبار دیگر در سفر به گنبدکاووس به مدرسهای از مدارس اهل سنت رفتیم و با آخوندی جوان همصحبت شدیم. میگفت «من خودم هم در کودکیهایم فکر میکردم خلفا برای ما هستند و امامان برای شما. ولی بعدها فهمیدم چه فکر خطایی داشتم والان هم به امام رضا (ع) اعتقاددارم و به زیارت ایشان میروم.»
(احمدرضا پاهنگ)
مگر برای دوست داشتن خمینی باید شیعه باشیم؟!
در اندونزی و حاشیه جاکارتا که منطقهای محروم بود با مردم عادی صحبت میکردیم و از اوضاع آنجا سرکشی میکردیم تا اینکه خانوادهای را دیدیم که عکس امام خمینی را روی دیوار خانهشان زده بودند.
پرسیدیم شیعه هستید؟ گفتند نه مگر هرکس که خمینی را دوست دارد باید شیعه باشد؟!
میگفت: خمینی به ما یاد داد که انقلابیهای عالم را دوست داشته باشید و ما هم آنان را دوست داریم، من زمان انقلاب ایران به سفارت ایران میرفتم و خبرهای انقلاب را با شور و شعف دنبال میکردم.
در یک همایش در ترکیه یک استاد پیر سُنی الجزایری مقیم انگلستان هم حضور داشت. گعده ای بود که در آن یک نفر گفت خطر ایران از اسرائیل بیشتر است! چون ایرانی ها شیعه اند و اهل وحدت با اهل سنت نیستند. این استاد در خود گعده حرفی نزد. بعد وقت گرفت و آمد روی تریبون اصلی و گفت: «اگر خمینی نبود، کدام یک از شما الان جرات می کردید از سُنّی های فلسطین حمایت کنید؟! من همراه ابوالعلاء مودودی و خیلی دیگر از انقلابی های جهان اسلام بوده ام ولی هیچ کس مانند خمینی دغدغه فلسطینی های سُنّی را نداشت.»
(سعید حسینی)