قسمت اول
تعداد بازدید : 14
۴ ذهنیت غلط که قاتل اموال است
نویسنده: ملیسا
ترجمه : سوده قدیمی
بسیاری از افراد مدام در حال تقلا و کلنجار برای پرداخت بدهی ها، قبض ها و صورت حساب هایشان هستند ، اما مشکل این نیست که میزان این بدهی ها چقدر است، روی دیگر قضیه این است که افراد چه مقدار می توانند این روزها پس انداز کنند ؟!
با نگاهی به زندگی مالی اطرافیانمان در خلال گپ و گفت های دوستانه درباره پول و پس انداز می توان فهمید که بسیاری از ما حتی پس انداز کافی در قلک های اضطراری خود برای روزهای مبادا نداریم چه برسد به پس اندازهای بیشتر. البته که وقتی افراد برنامه و قصدی برای پس انداز کوتاه مدت ندارند طبیعتا برنامه ای برای پس اندازهای طولانی مدت یا برنامه ای برای دوران بازنشستگی خود نیز نخواهند داشت.
اکنون سوال این است که در چنین وضعیت اقتصادی بدی چه باید کرد؟ آیا راه حل این است که با صرفه جویی بیشتری زندگی کنیم؟ یا به جای آن به ذهنیت ها و باورهای مالی خود که ملکه ذهنمان شده اند نگاهی بیندازیم؟! بله درست فکر کردید! بسیاری از اوقات تنها چیزی که مانع پیشرفت ما می شود فقط تلاش نکردن، پول بیشتر در نیاوردن یا پس انداز نکردن نیست. گاهی باورها و ذهنیت های اشتباه درباره موضوعی مثل غل و زنجیری به پای ذهن و فکر ماست که ما را از حرکت رو به جلو باز می دارد. در این نوشتار به دو تا از ۴ ذهنیت قاتل اموال تان اشاره خواهیم کرد.
۱. به اندازه کافی آینده نگر نیستید: گاهی اوقات زندگی مثل بازی شطرنج است. نباید فقط به جایی که اکنون در آن قرار دارید نگاه کنید بلکه باید بر اساس عملکردی که اکنون دارید نیم نگاهی هم به آینده داشته باشید و پیش بینی هایتان از آینده را مد نظر داشته باشید. بعد از در نظر گرفتن تمام پیش بینی های مالی آینده؛ توانایی اقدام و عمل کردن، مهارتی است که بسیاری از میلیونرها و ثروتمندان دارند. آنها همیشه در پی فرصت های آینده برای حرکت رو به جلو و گام های بعدی هستند.
ایجاد اندکی تغییر در شغل خود چه در جایی که اکنون شاغل هستید یا چه در شرکت و اداره جدید با همان موقعیت کاری و مسئولیت ها، حقوق و درآمد، می تواند ارزشش را داشته باشد. مثلا راه انداختن یک کسب و کار جدید، یا یافتن شغل جدیدی که در بازار خود آینده رو به رشدی دارد، یا رفتن به محل کاری جدید که مزایای بهتری از جمله بیمه، بازنشستگی، مسیر نزدیک تر و ... دارد.
خانمی را میشناختم که برای مدتی بیکار شده بود و از طرفی هر شغلی که دستمزد و حقوق کمتری نسبت به شغل قبلی اش داشت نمی پذیرفت. او از این نکته غفلت می ورزید که اگرچه این مشاغل در ابتدا با حقوق پایینی آغاز می کردند اما این پتانسیل را داشتند که به مرور زمان در اثر پیشرفت در کار حقوق و درآمد بیشتری به کارمند خود بدهند و او همچنان موقعیت های شغلی را بدون اینکه نگاهی به آینده داشته باشد رد می کرد. در نهایت به امید یافتن شغلی درخور، برای ادامه تحصیلات عالی و تکمیلی به دانشگاه بازگشت و در آخر تنها چیزی که نصیبش شد بدهی های وام دانشجویی اش بود. آخرین چیزی که درباره وی شنیدم این بود وی مدارک دانشگاهی بالاتری به دست آورده ولی همچنان بیکار و در پی شغل است.
2. شخصیت و هویتی برای خود نمی سازید: حرف این نیست کسی باشید که در واقعیت نیستید و فردی غیر از خود واقعی تان باشید. بلکه مقصود این است که برای خود اعتبار و سابقه ایجاد کنید. شاید فکر کنید تنها راه پیشرفت و موفقیت در شغلتان، سخت کار کردن باشد. اگرچه این خود عامل بسیار مهمی است اما کافی نیست. اگر می خواهید پیشرفت کنید بالطبع یک سری وظایف و مسئولیت های جدید اضافه می شود که باید به خوبی از عهده آن برآیید. رئیس خود را از فعالیت هایتان آگاه سازید. شیوه و روش مشخصی را برای خود در پیش بگیریدو هویت شغلی معینی را برای خود بسازید. به این ترتیب شخصیتی برای خود خلق کرده اید و شیوه ای را که دوست دارید افراد از آن طریق درباره شما فکر کنند شکل می دهید.