یک تلفن بودم که
خوشحال و خندون بودم
ارتباط خونه با
دنیای بیرون بودم
وقتی منو برق گرفت
شدم غمگین و بدحال
چون فکر میکردم باید
برم تو سطل آشغال
اما مامان سارا
آهسته من رو برداشت
کنار ظرف و بطری
تو سطل بازیافت گذاشت
حالا اینو میدونم
خرابی ترس نداره
من بعد بازیافت دارم
تولد دوباره
