حاتم طایی مردی بخشنده و مهربان بود که به دیگران کمک میکرد. یک روز دوستانش از او پرسیدند: «کسی رو می شناسی که از خودت همت و تلاش بیشتری داشته باشه؟» حاتم طایی جواب داد: بله، خیلی وقت قبل چهل شتر قربانی کردم و با گوشت اونها غذای خوشمزهای درست کردم. مهمونی بزرگی برگزار کردم که خیلیها در اون شرکت کردن، اما خودم برای انجام کاری به صحرا رفتم. اون جا کسی رو دیدم که خارها رو جمع میکرد تا برای فروش به شهر ببره. مرد خارکن من رو نمیشناخت. بهش گفتم: «چرا به مهمونی حاتم طایی نمیری؟ خیلیها اونجا هستن و غذا میخورن.» خارکن به من گفت: «کسی که مثل من با تلاش و همت خودش غذا تهیه میکنه لازم نیست زیر منت حاتم طایی باشه.» به نظر من که حاتم طایی هستم اون مرد از خودم همت بیشتری داره و جوانمردتره...
دوستان خوبم مطلبی که خواندید حکایتی شیرین و آموزنده از «گلستان سعدی» بود که برای شما بازنویسی شده؛ گلستان سعدی سرشار از حکایتهای جالبی است که به ما یاد میدهد چطور بهتر زندگی کنیم.