حاجی محمد همسایهی ماست در خانهی خود تنهای تنهاست در کوچه دیدم او دست پر بود از او گرفتم یک بسته را زود تا درِ خانه بردم من آنرا او خانهاش بود سمت چپ ما از شادمانی شد صورش پر با خندهای کرد از من تشکر