نابغه نظامی قهرمان دیپلماسی
سردار شهید سلیمانی در پیشبرد دیپلماسی کشور چه نقشی داشت؟
نویسنده : سجاد علیزاده
«یک نمونه از سرمایههای انسانی دوران دفاع مقدس، شهید سلیمانی عزیز ما بود که خب در عرصه دیپلماسی و بینالمللی و مانند این ها، در منطقه یک فعالیت شگفتآوری داشت؛ یعنی واقعاً حالا هنوز دوستان و برادران مؤمن و ملت عزیز ایران از سعه و گستره کار شهید سلیمانی مطلع نیستند؛ از یک چیزهایی [مثل این] که مثلاً در فلان جبهه بوده و حضور داشته آگاه هستند؛ ریزهکاریهای کار او خیلی بیش از این حرفهاست که حالا شاید انشاءا... در آینده این ریزهکاریها به تدریج آشکار بشود». بخشی از بیانات رهبر انقلاب در تاریخ 99.6.31
این جمله سر بسته رهبر انقلاب درباره سردار سلیمانی حکایت از یک وجه کمتر شناخته شده آن شهید بزرگوار داشت.اندیشه ورزان عمیق حوزه سیاست خارجی، عمدتا دیپلماسی را قسمتی از فرایند حصول منافع ملی در بستر سیاسی و در چارچوب سیاست خارجی میدانند. دیپلماسی، تنها جزء شیک و اتو کشیده سیاست خارجی است و البته تمام آن را هم شامل نمیشود. عمده اقدامات یک کشور برای آن که منافع ملی خود را در حوزه بینالمللی احصا کند، شامل لبخندها و عکسهای رسمی دیپلماتیک نمیشود. دیپلماسی، به مقدار توان قدرت ملی برای چانه زنی خارجی گفته میشود. از الزامات یک دیپلماسی موفق، کاربست عملیاتی مجموعه مولفههای قدرتساز در داخل است. از همین رو تا زمانی که در محیط داخلی در حوزههای مرتبط با قدرت ملی، ظرفیت و توان قابل توجهی ایجاد نشود، ورود به عرصه چانهزنی بینالمللی نه تنها مضر که حتی غیرممکن است. تصور کنید در کشوری مانند سوریه که طی هشت سال درگیر جنگی چند ملیتی بود، اگر جمهوری اسلامی روی زمین قدرت تعیین کننده نمیداشت، در هیچ کدام از ابتکارات سیاسی برای حل آن مانند کنفرانس آستانه، تهران را راه نمیدادند. حین این مرحله است که اهمیت قدرت میدانی در پیشبرد و موفقیت کنش دیپلماتیک روشن میشود. حال، در نظام اسلامی چه نهادی اصلیترین مسئولیت را در تولید قدرت میدانی در محیط امنیتی برونمرزی جمهوری اسلامی بر عهده دارد؟ این جاست که باید به شهید قاسم سلیمانی افتخار کرد. نفوذ سیاسی و قدرت دیپلماسی حاج قاسم سلیمانی به گونهای بوده که میتوان بدون اغراق گفت بخش وسیعی از مسئولان ارشد کشورهای بسیاری در منطقه تحت نفوذ سیاسی و تاثیرپذیری مستقیم حاج قاسم بودهاند.
سپاه قدس و معادله نیرو – ملت
بر اساس تقسیم بندیهایی که در کشورمان وجود دارد، نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی مسئولیت بسط نفوذ معنوی و معنایی جمهوری اسلامی را در اولویت اول در میان کشورهای حوزه محیط امنیتی بر عهده دارد. نفوذ معنوی، امری است که در تجلی ارتباط حساب شده با مردم کشور ثانی معنا مییابد. از همین رو، بنیان فعالیتهای برون مرزی نیروی قدس را معادله نیرو – ملت تشکیل میدهد. جمله معروفی در نظامهای رسالت محور جهانی وجود دارد که میگوید، اگر میخواهید در کشوری برای یک سال نفوذ داشته باشید، روی سیاستمداران آن سرمایه گذاری کنید. اگر میخواهید در کشوری یک نسل نفوذ داشته باشید، روی مردم آن سرمایه گذاری کنید. اگر میخواهید در کشوری یک عمر نفوذ داشته باشید، جوانان آنها را انتخاب کنید. این جاست که منطق ارتباط عمیق سردار سلیمانی با جوانان کشورهای پیرامونی که هستههای ستادی و فرماندهی میدانی نهضتها و جنبشها را بر عهده دارند، روشن میشود. سوی دیگر این میدان، کنشورزی در حوزه دیپلماسی است که بر خلاف معادله نیرو – امت، ماموریت پیشبرد معادله دولت – دولت را بر عهده دارد.
ممکن است کسانی وجود این دو معادله در ساختار سیاست خارجی جمهوری اسلامی را چند صدایی ببینند، اما این تشخیص، ظاهربینی است. قدرت میدانی و قدرت دیپلماسی، دو عنصر مکمل یکدیگر در فرایند دستیابی به منافع ملی و تامین امنیت ملی است. زمانی عنصر دیپلماتیک میتواند در فرایند سیاسی امتیازات بسیاری را به دست آورد که عنصر میدانی از قبل ظرفیتهای بسیار خارجی ایجاد کرده باشد. سردار سلیمانی از 15 بهمن 76 و انتصاب به فرماندهی نیروی قدس پس از سردار وحیدی، از نزدیک درگیر امنیتیترین پروندههای منطقهای جمهوری اسلامی شد. ارتباط نزدیک ایشان با گروهها، نهضتها و شخصیتهای تاثیرگذار هر کشور که شامل افراد و جنبشهای بر سیستم و در سیستم میشد، به او شناخت کامل و البته قدرت عمل قابل توجهی در پیشبرد برخی ماموریتهای غیر دولتی اعطا میکرد. این شناخت و نفوذ، ابزاری ویژه برای دیپلماتها به منظور رسیدن به اهداف مشخص شده بود.
گام به گام در کنار دولت ربانی
یکی از شخصیتهایی که در رأس فرایند ایجاد ثبات و امنیت در افغانستان عمل موثر داشت، شهید سلیمانی بود. هنوز یک سال از انتصاب ایشان در نیروی قدس نگذشته بود که حادثه مزار شریف برای دیپلماتهای کشورمان اتفاق افتاد. وقوع این حادثه، این نکته را به نخبگان تصمیمساز در تهران یادآوری کرد که هرگونه غفلت از تحولات امنیتی افغانستان، تبعات جبران ناپذیر امنیتی دارد. شهید سلیمانی گام به گام در کنار دولت برهان الدین ربانی در میادین مختلف به عنوان مشاور، راهنما و کمک کننده اقتصادی و تسلیحاتی حضور داشت. در تحولات حساس پاییز 75، آن جا که کابل زیر شدیدترین حملات طالبان قرار داشت، شهید سلیمانی تا آخرین روزی که دولت قانونی در کابل مقاومت کرد، در کنار مرحوم ربانی در شهر کابل حضور داشت. اگر مشورتها و توصیههای سردار شهید به ربانی و احمد شاه مسعود برای خروج از کابل نمیبود، آنها توسط طالبان محاصره میشدند و از بین میرفتند و بالطبع عمده زحمات آنها بینتیجه میماند. آنها که از نقش سردار شهید در افغانستان آگاه هستند، میدانند که او در وجب به وجب افغانستان در کنار مجاهدان حضور جدی داشته است. هستههای مقاومت در پنجشیر، بلخاب، دره صوف و... همه و همه توسط شهید سلیمانی و در راستای حمایت از ثبات و مبارزه با افراطیگری در افغانستان شکل گرفت. در توصیف جدیت او از حمایت از ثبات در این کشور همین بس که اگر از برهان الدین ربانی حمایت نمیکرد، دولت او در کابل در همان مهر 75 سقوط میکرد. بیتردید، سقوط دولت ربانی تمام زمینههای موفقیت اجلاس بن آلمان را در عرصه سیاسی از بین میبرد. تداوم دولت ربانی توانست زمام امور را در نهایت به حامد کرزای بسپارد و قسمت قابل توجهی از ثبات را در همسایه شرقی تضمین کند.
تصمیم مشترک بشار و حاج قاسم
اولین تجربه مقاومت برای ثبات در ادراک سردار سلیمانی به خوبی و با موفقیت در افغانستان شکل گرفت، اما این تمام اقدامات سردار شهید در راستای حمایت از دیپلماسی نظام اسلامی نبود. آن جا که گروههای تروریستی در دمشق به فاصله هزار متری کاخ ریاست جمهوری رسیده بودند، اگر تصمیم و مقاومت مشترک سردار سلیمانی و بشار اسد نمیبود، قطعا اثری از نظام سیاسی سوریه امروز نبود. دیدار معروف 140 دقیقهای سردار با پوتین و راضی کردن او به ورود به جنگ سوریه را حالا همه میدانند. اگر محور مقاومت و جمهوری اسلامی در زمین سوریه اکتساب برتری نمیداشت، قطعا تهران نیز به اجلاس آستانه دعوت نمیشد.
ثبات در عراق پس از اشغال آمریکا
پس از اشغال عراق توسط آمریکا در 29 اسفند 81 و با تعمیق بحران در این کشور، برخی از مردم علیه ایالات متحده دست به اسلحه بردند، واشنگتن در این زمان احساس ناامنی و در رویکرد قبلی خود تجدید نظر کرد. سناتور بیکر و سناتور همیلتون در همین زمینه شروع به تحقیق کردند و در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدند که تنها راه نجات، مذاکره با سوریه و ایران است. در آن زمان، تمام رهبران شیعه و کرد عراق از جمهوری اسلامی درخواست کمک کردند. برخی از دولتمردان این کشور نیز از شخص رهبر انقلاب درخواست نجات عراق از طریق مذاکره با آمریکا را داشتند. شکلگیری این ظرفیت و سپس فراهم شدن گزینههای تصدیگری پستهای مهم از سری اقدامات سردار سلیمانی در مسیر ایجاد ثبات در عراق بود که دیپلماتها با استفاده از آن توانستند دولتهای پس از آن شامل نوری المالکی را مستقر کنند. کنشورزی نیروهای نظامی در حوزه برونمرزی، قسمتی از برنامه راهبردی سیاست خارجی است. نیروهای نظامی از ظرفیت تولید آن و دیپلماتها از آن در جهت منافع ملی استفاده میکنند. گاهی منافع ملی با دیپلماسی و گاهی نیز از طریق کنش گرم نظامی تامین میشود. در این میان، مهمترین مسئله آن است که راهبری توانمند، فقیهی دانشمند و فرماندهی غیرتمند بر ورای نهادهای نظامی و دیپلماتیک، امور را رصد و حرکت کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی را پایش میکند. اگر امروز قاسم سلیمانی در جمع ما نیست، جانشین او در میان ما هست. او به لطف ولی حکیم و به لطف الهی قدرتمندتر از گذشته در مسیر پیگیری منافع ملی نظام اسلامی کوشا خواهد بود.