یک گربهی زردم که گاهی
در کوچهها بیدار هستم
از اینکه در کیسه بگردم
ناراحت و بیزار هستم
یک بچه امشب تا مرا دید
زودی برایم شیر آورد
چسبید شیر گرم و تازه
در آن هوای ابری و سرد
از آن پسر کردم تشکر
با یک میو و حرکت دم
ای کاش مثل آن پسر بود
رفتارهای کل مردم