چطور در داستانمان آدمها و اشیا را نشان بدهیم؟
هر داستان به توصیف نیاز دارد. بدون توصیف، خواننده نمیتواند مکان و اشیاء و آدمها را در ذهنش تصور کند. اما توصیف یعنی چی؟ هر داستان در مکانی اتفاق میافتد. اشیاء زیاد و مختلفی هم در مکان وجود دارند که هرکدامشان رنگ، جنس و کاربرد خاصی دارند. مثلا به یک میز توی یک اتاق فکر کنید. میز چوبی است یا شیشهای؟ روی میز، گلدان است یا لیوان؟ اتاق پنجره دارد یا نه؟ توصیف، اشیاء، مکان و حسها را به خواننده نشان میدهد. مثلا شیشهی شکستهی پنجرهای در یک زیرزمین تاریک، چه حسی به شما منتقل میکند؟ یک گلدان پر از گلهای خوشرنگ در اتاقی پرنور، چطور؟ هرچقدر توصیفهای شما تازهتر باشد، خواننده بیشتر علاقهمند میشود تا داستان شما را دنبال کند. برای توصیف هر چیزی، خوب به آن نگاه کنید تا بعد بتوانید رنگ، بافت، شکل و حس خودتان را از دیدنش با قدرت کلمات به خواننده منتقل کنید. برای تمرین، از خوب نگاه کردن به اطراف شروع کنید. اشیاء اطراف را توصیف کنید؛ گلدان، اتاق، پارک و حتی آدمها. تمام ویژگیهای مخصوص هر چیزی مثل بزرگ و کوچک بودن، رنگی یا سیاه-سفید بودن، سردی و گرمی و ویژگیهای دیگر را در توصیف بهکار ببرید. بعد از میان این توصیفات، بهترینها را که در داستان کاربرد دارد، انتخاب کنید.
مثال: «موهای این پسر مثل سیم ظرف شویی است» یا «وقتی مرد با صدای بلند حرف میزد، انگار در گوشم یک کامیون بوق میزد».
تمرین: اتاق زیرشیروانی یک خانهی قدیمی را توصیف کنید.