قویترین حیوان جنگل
شیری از جنگل میگذشت، به هر جانوری که میرسید، میپرسید: «قوی ترین حیوان جنگل کیست؟»
جانور، با ترس و لرز میگفت: «البته شما.»
آن گاه شیر، سرش را تکان میداد و میگذشت.
تا این که به فیلی قوی پیکر رسید. از فیل پرسید: «قویترین حیوان جنگل کیست؟»
فیل خرطومش را دور کمر شیر انداخت، او را از زمین بلند کرد و در هوا چرخاند و محکم به زمین انداخت.شیر برخاست، خودش را تکان داد و گفت: «برادر، از تو سؤالی کردم، اگر نمیدانی، بگو. دیگر چرا اوقاتت تلخ میشود؟»
داروی چشم برای درد شکم!
شخصی نزد طبیب رفت و گفت: «شکم من بسیار درد میکند، آن را علاج کن که بیطاقت شدهام.»
طبیب گفت: «امروز چه خوردهای؟»
گفت: «نان سوخته بسیار خوردهام.»
طبیب، غلام را گفت: «داروی چشم را بیاور تا در چشم او کشم!» مریض گفت: «من درد شکم دارم، داروی چشم را چه کنم؟!»
گفت: «اگر چشمت روشن بودی، نان سوخته نخوردی.»
منبع: لطائف الطوائف