ریحانه به خاطر رعایت حال مادربزرگ بیمارش که با آنها زندگی میکرد، به مدرسه نمیرفت. بنابراین او که از معلمش دور بود تصمیم گرفت نامهای برای معلمش بنویسد تا او را خوشحال کند. ریحانه از هانیه خواهر بزرگترش کمک گرفت. هانیه گفت: «ببین با این حروفی که بهت میگم چه کلماتی میتونی بسازی؟!» هانیه یک صفحهی کاغذ جلوی ریحانه گذاشت که در آن در هر خط چند حرف نوشته بود. ریحانه در هر خط کلماتی که به ذهنش رسید نوشت و به هانیه نشان داد.
م ل س ا: سالم - سلام / ه ن ر ب م ا: مهربان - بهار / و س د ت: دست - دوست
ا د و س: سواد - دود/ ش ر ت ک: شرکت - تشکر - شکر/ ز آ و ر: آرزو/ ا ش د: شاد
س ل م ت ا: ماست - سلامت - سلام / گ د خ ه ا ن ر ا د: نگار - خدا - دارد - خدانگهدار
هانیه گفت: «حالا با این کلمات جمله بساز» ریحانه پس از کمی فکر شروع کرد به نوشتن.
ریحانه حالا یک نامه داشت که میتوانست به خانم معلم بدهد و اگرچه هانیه به او کمک کرد، تمام نامه را خودش نوشته بود.دوستان خوبم شما هم میتوانید با استفاده از ایدهی هانیه به همراه دوستانتان بازی با حروف را انجام دهید. از یک بزرگتر بخواهید تا برای شما حروفی را بنویسد. کسی که بیشترین کلمات با معنی را بسازد برنده است.
سلام
خانــم معــلم شــما خیلی مهربان هستید. من شما را خیلی دوست دارم. شما ما را باسواد کردید. من از شما تشکر
میکنم و آرزو میکنم همیشه شاد و سلامت باشید.خدا نگهدار