قِشنگه شهر مِشهَد شهر فِرنگه مِشهَد
تِمیزه هر خیابون حتی تو برف و بارون
کِلّه ی صبح، خُروسخون خواب شیرینه قَدِّ جون
اما یکی بیداره مشغول کار و باره
با چُغوکا رِفیقه کارش خیلی دقیقه
نارنجیه لباسش بیل درِه تو اثاثش
تابستونا با جارو زمستونا با پارو
به فکر رفت و روبه خیلی زرنگ و خوبه
پاکبانِ مهربونه دلش رِنگین کِمونه
مراقبه همیشه شهر ما مقبول بشه
بچه ی خوب محاله پرت بکنه زباله