ارتباط کرانه های مکران با آسیای میانه
تعداد بازدید : 0
هارتلند جدید جهان
نویسنده : دکتر پیروز مجتهدزاده
کمتر از یک سال از فروپاشی نظام ژئوپولیتیکی جهان دو قطبی در نتیجه فروپاشی شوروی در سال 1991 گذشته بود که نگارنده نخستین بررسی ژئوپولیتیک جهان دگرگون شونده را به زبان انگلیسی منتشر کرد و جایگاه جدید ژئوپولیتیکی ایران را در آن تحولات شگرف به عنوان پل سرزمینی ارتباط دهنده منطقه خزر – آسیای مرکزی به شاهراه های بازرگانی دریایی بین المللی در اقیانوس هند ترسیم نمود (1). این ترسیم جدید جغرافیای سیاسی منطقه آسیای جنوب باختری که بعد از آن تاریخ در چند نوبت در کتاب ها و مقالات و سخنرانی های فارسی و انگلیسی نگارنده منعکس شد (2) در مجموع، به صورت "نظریه ای" ژئوپولیتیکی در آمد که اجرای عملی آن می توانست ایران را در مقام حلقه واسطه ارتباطات گسترده جاده ای و راه آهن و راه های دریایی میان آسیای مرکزی و اقیانوس هند، به هارتلند پر اهمیتی در ژئوپولیتیک فرا مدرن یا ژئوپولیتیک دنیای قرن بیست و یکم و پس از آن تبدیل کند. این چشم انداز ژئوپولیتیکی فوق العاده مهم در سطحی جهانی مورد توجه قرار گرفت ولی، علیرغم اقتباس هایی که از آن زیر عنوان "کریدور شمال و جنوب" به فارسی منعکس شد، متاسفانه تا کنون مورد توجه جدی دولت های ایران قرار نگرفته است. در شرح این فرضیه ژئوپولیتیکی کرانه های دریای مکران (دریای عمان) میان دو منطقه جاسک و چا بهار محور کرانه ای را در ترسیم جغرافیای سیاسی منطقه مجسم می سازد که اگرچه هنوز توسعه ضروری را در قیاس الزامات ژئوپولیتیکی فراهم آمده در نتیجه تحولات جغرافیایی – سیاسی بعد از فروپاشی جهان دو قطبی در دهه 1990 و 2000 حاصل نکرده است ولی کرانه های مکران در چشم انداز دگرگونی های سریع در جهان ژئوپولیتیکی اوایل قرن بیست و یکم در منطقه آسیای باختری می تواند شاهد توسعه چشمگیری باشد در مقام یکی از مهمترین نقاط کرانه ای ایران برای توسعه بازرگانی دریایی خاور جهان و در مقام پیش بندری برای کشورهای محاصره شده در خشکی آسیای مرکزی معضل بزرگ "ژئوپولیتیک دسترسی" آسیای باختری را حل کند. ایران برای دورانی دراز از سوی ابرقدرت همسایه در جناح شمالی خود به عنوان مانع سرزمینی تلقی می شد كه از دسترسی اش به “آبهای گرم” جنوب – خلیج فارس و اقیانوس هند – جلوگیری می كند و باید برآن چیره شد (3). ولی در دوران پس از فرو پاشی شوروی و جهان دو قطبی این کشور در مقام دارنده پتانسیل یک پل سرزمینی ارتباط دهنده پر اهمیتی سر برآورد که می تواند کوتاه ترین، امن ترین و با صرفه ترین راه ارتباط دادن منطقه خزر – آسیای مرکزی به راه های بازرگانی بین المللی از طریق اقیانوس هند را در اختیار گذارد.
مقدمه
آسیای باختری در بر گیرنده منطقه ژئوپولیتیک اوراسیا است و از سرآغاز قرن بیستم که سرهارلفورد مکیندرSir Harlford Mackinder انگلیسی فرضیه "هارتلند - heartland" جهان ژئوپولیتیک سنتی را در نقطه ای واقع در باختر آسیا و خاور اروپا تعیین کرد، مفهوم "هارتلند" در مرکز اندیشه های ژئوپولیتیکی جهان قرار گرفت. اما از هنگامى که پس از تجربه شکست در جنگ جهانى دوم، آلمان و ژاپن فتح بازارهاى بینالمللى را آغاز كردند و از هنگامى كه شوروى پیشین اندكى پس از پایان همان جنگ توانست بر فراز موانع جغرافیایى پلى ژئو - استراتژیك بسته و حضور نیرومندى را در اقیانوس هاى پهناور گیتى اعلام كند، فرضیه هارتلند مکیندر كارایى خود را از دست داد.
برخلاف مكیندر كه به اتكاى چیره بودن كشورش (بریتانیا) بر جهان نیمه نخست قرن بیستم، دنیا را «محیط سیاسى یكپارچه»اى مىدید، اندیشمندان ژئوپولیتیك نیمه دوم قرن بیستم جهان را «محیط سیاسى ازهمگسیخته»اى فرض كردند كه میان چند ساختار منطقهاى تقسیم مىشود. افزون بر آن، فروپاشی ساختار سیاسی جهانی توازن یافته میان دو اردوگاه شرق و غرب در دهه واپسین قرن بیستم همزمان بود با فرا آمدن دنیایی سرشار از نو شدن های ساختار ژئوپولیتیکی جهان در نتیجه انفجار در تکنولوژی اطلاع رسانی که اقتصاد بازار آزاد را در ماورای مرزها و حاکمیت های ملی، یعنی در سطحی جهانی مطرح کرد. دگرگون شدن سریع ساختار سلسله مراتبی قدرت در نتیجه این تحول بزرگ در دیده نسل تازه ای از جهانی اندیشان باخترزمین "دوران پسا مدرن = the age of post-modernity" نام گرفت. اما از آنجا که دوران مدرن همان دوران زمان حال است و پسامدرن علی الاصول باید شامل دوران پس از دوران حال باشد که هنوز نیامده است، در این نوشته ترجیح بر آن نهاده می شود که از آن مفهوم به صورت "دوران فرامدرن = ultra-modern" (فراتر از شرایط زمان حال = خیلی مدرن، نه پس از آن) یاد شود.
یکی از آخرین اجتماعاتی که در عصر تحولات سریع در نظام ژئوپولیتیکی جهان تشکیل شد، کنفرانس "پل سرزمینی اوراسیا – The Eurasian Landbridge" بود که در 16 سپتامبر 2007 با شرکت نگارنده، از سوی انستیتو شیلرSchiller Institute در کیدریچ Kiedrich آلمان برگزار شد (4). در آن کنفرانس پروفسور منشیکف Menshikov Stanislav از روسیه خطاب به برگزار کنندگان اعلام کرد که بحث در باره اوراسیا بحثی اقتصادی است و باید در چارچوب مباحث اقتصادی پی گیری شود. در پاسخ این ادعا نگارنده اعلام کرد که بحث در باره "پل سرزمینی اوراسیا" نمی تواند تنها یک برنامه توسعه اقتصادی برای منطقه اوراسیا باشد، بلکه این بحث سنگ زیر بنای برنامه ای محسوب می شود برای بازسازی جهان سیاسی که می تواند گزینه جدیدی محسوب شود برای جهان بشری در برابر و برای جانشین شدن نظام جهانی تک قطبی که نومحافظه کاران آمریکایی می کوشند زیر عنوان "نظام نوین جهانی – New World Order" به خانواده بشری تحمیل کنند.
ژئوپولیتیک ایران و اقیانوس هند
آنچه تردیدی در بحث باقی نمی گذارد تاثیر گسترده پدیده جهانی شدن، دست در دست پدیده هایی چون شهرهای جهانی و مجازی، است که بر فزونی گرفتن چشمگیر بازرگانی ماورای اقیانوسی که از اواخر قرن بیستم بازرگانی جهانی را در فضای مجازی به مقیاس های باورنکردنی گسترش داد جهان مطالعات ژئوپولیتیکی را به ژئوپولیتیک فضای مجازی وارد کرد. آشکار است که اقیانوس آرام و اقیانوس هند به عنوان عرصه یا مسیر اصلی واقعیت دهنده مبادلات بازرگانی فضای مجازی میان جهان شهرهای واقع در کرانه های شرقی و غربی قاره آمریکا و کرانه های جنوبی اروپا از یک طرف، و جهان شهرهای واقع در کرانه های شرقی و غربی قاره های آسیا و اقیانوسیه، در ژئوپولیتیک جهان فرامدرن اهمیت ویژه ای حاصل کرده اند و اقیانوس هند به عنوان عرصه مبادلات بازرگانی دو قدرت بزرگ آسیا، یعنی هند و چین با کرانه های جنوب غربی آسیا و کرانه های باختری آفریقا حساسیت های ژئو-استراتژیکی ویژه ای را دامن می زند. همزمان، توسعه بی ثابتی در کرانه های خاوری آفریقا در دهه نخستین قرن بیست و یکم پدیده قرون وسطایی "دزدی دریایی" را دوباره زنده کرد و همین پدیده سبب افزایش نا امنی دریایی و تهدید علیه بازرگانی بین المللی ماورای اقیانوس هند گردید. این وضعیت ایجاب می کند تا کشورهای عمده درگیر در بازرگانی بین المللی ماورای اقیانوس هند مساله امنیت این پهنه بزرگ آبی را نیز مورد توجه ویژه قرار دهند.
در این برخورد، کشوری مانند ایران که در اندیشه ایجاد ارتباطات گسترده بازرگانی و اقتصادی میان کرانه هایش در اقیانوس هند و کشورهای محاصره شده در خشکی، در ماورای سرزمین های شمالی اش است، می تواند با به کار گیری هوشیاری در شناخت دقیق موقعیت ممتاز جغرافیایی خود و با به کار گرفتن اندکی دلیری این جغرافیا را به "قدرت" تبدیل کرده و این موقعیت را به یک هارتلند جدید در ژئوپولیتیک نیم کره خاوری جهان مبدل سازد. در این معادلات، بدیهی است که مساله گسترش نقش نیروی دریایی هم برای واقعیت دادن به مفهوم "قدرت دریایی" ایران و هم برای تامین امنیت دریاهای جنوب (اقیانوس هند) در اولویت اول قرار می گیرد.
پیشینه توجه ویژه ایران به ژئوپولیتیک اقیانوس هند به سال های دهه 1970 باز می گردد؛ به هنگامی که تهران تشکیل سازمان کشورهای حاشیه اقیانوس هند را مطرح کرده و تاسیس بزرگترین پایگاه استراتژیکی سه منظوره (دریایی – هوایی - زمینی) اقیانوس هند را در چابهار آغاز کرد. در آن دوران تهران به درستی اعلام کرد:
«... هرکسی که با جغرافیا و ظرفیت های استراتژیکی، به ویژه با ظرفیت های هوایی و دریایی جهان آشنایی داشته باشد، می داند که مرزهای امنیتی ما تا چه اندازه از چابهار فراتر می رود .... (6).
پس از انقلاب اسلامی، رهبر جمهوری اسلامی ایران در تایید استراتژی بالا کرانه های ایرانی اقیانوس هند را یک منطقه راهبردی اعلام کرده و با "راهبردی" اعلام کردن نیروی دریایی جمهوری اسلامی، در حقیقت ماموریت ویژه این نیرو در کرانه های یاد شده را به توجه ایران و جهان رساند. ایران به عنوان یکی از اعضای اصلی، به عضویت اجلاس امنیت منطقه دریایی اقیانوس هندIndian Ocean Naval Symposium در آمد که در سال 2010 در ابوظبی شکل گرفت و در چهارمین نشست این تشکیلات که با شرکت 30 کشور جهان در تاریخ 20 فروردین 1393در استرالیا تشکیل شد، قرار گذاشته شد که ایران میهماندار نشست این اجلاس در سال 2018 باشد (7).
در دهه نخستین قرن بیست و یکم میلادی هنگامی که دزدی دریایی در اقیانوس هند، به ویژه در اطراف تنگه مندب «باب المندب» که محل عبور نفت کش های بزرگ از خلیج فارس به غرب است، فزونی گرفت ایران از جمله کشورهای مهم دنیا بود که (در تاریخ 20 دسامبر 2008) اعلام کرد ناو جنگی خود را به منظور گشت زنی در آب های خلیج عدن و حفاظت از کشتی های ایرانی به این منطقه اعزام نموده است. در این عملیات نیروی دریایی ایران موفق به وارد کردن ضربات موثری به پدیده گسترش یابنده دزدی دریایی شد (8).
هارتلند جدید در آسیای باختری
بلافاصله پس از فروپاشی شوروی پیشین، ایالات متحده در حرکتی حیرت انگیز مدعی وجود منابع انرژی بسیار گسترده ای در خزر شد و حتی ارقام فریبنده ای مانند 200 میلیارد بشکه نفت را اعلام کرد. بر اساس این ادعا ها بود که استنباط تبدیل خزر به یکی از دو منبع اصلی تولید انرژی در قرن بیست و یکم را پیش آورد و بر اساس همین استنباط بود که فرض شد دو منطقه خلیج فارس و خزر- آسیای مركزی می روند كه به عنوان دو انبار اصلی تامین كننده انرژی چند دهه نخستین قرن بیست و یكم، در نظام جهانی فرا آینده نقش به هم پیوسته ژئوپولیتیك و ژئواستراتژیك پراهمیتی را ایفا نمایند. به این ترتیب، هر مساله امنیتی در این دو منطقه توجه نقش آفرینان عمده جهانی و منطقه ای را یكسان جلب كرد، و از چنین توجه و نگرانی های استراتژیك بود كه دورنمای تازه ای از مفهوم "هارتلند"، از به هم آمیخته این دو منطقه در نظام ژئوپولیتیك شكل گیرنده، ترسیم شد (9).
ژئوپولیتیک شمال و جنوب ایران در ایجاد شبکه بازرگانی دوسویه
در شکل دهی عجولانه آمریکایی ها به یک هارتلند جدید در منطقه اورآسیا، ایران خود به خود در مقام پلی سرزمینی میان دو منطقه خلیج فارس و خزر- آسیای مركزی قرار گرفت و وضعیت جدید در فرضیه نگاری های بها از داده جفری کمپ Jeffry Kemp در اواخر دهه 1990 به ترسیم ژئوپولیتیکی نوین در آمد. به گفته دیگر، فکر می شد که اگر قرار باشد خاور میانه و خلیج فارس با منطقه خزر-آسیای مركزی ارتباطی جغرافیایی برقرار كنند، چنین ارتباطی تنها از راه ایران واقعیت پذیر است، چراكه ایران تنها كشور خاور میانه و خلیج فارس است كه در منطقه خزر-آسیای مركزی حضور جغرافیایی واقعی دارد. در همان حال، ایالات متحده آمریكا پذیرفتن موقعیت جغرافیایی جدید ایران و در نظر گرفتنش در طرح های امنیتی مربوط به نظام نوین جهانی مورد نظر خود را دشوار دید. این وضعیت جغرافیایی بستری ژئوپولیتیك و ژئواستراتژیك را شالوده ریخت كه مفاهیم امنیتی متفاوت ایرانی و آمریكایی رو در روی هم قرار گرفته و بر روابط دو جانبه میان آن دو سایه افكند. همین وضع، دست كم از دید تئوری، منبع عمده ای از تهدید برای امنیت آسیای باختری شمرده شد.
ایران برای دورانی دراز از سوی ابرقدرت همسایه در جناح شمالی خود به عنوان مانع سرزمینی تلقی می شد كه چون از دسترسی اش به "آبهای گرم" جنوب – خلیج فارس و اقیانوس هند – جلوگیری می كرد، می بایستی برآن چیره شد (10). از آغاز این تهاجم ژئوپولیتیکی آمریکا به محور سرزمینی خزر – قفقاز – آسیای مرکزی و منطقه خلیج فارس پیدا بود که توجه ویژه جهان را به پتانسیل های ژئوپولیتیکی این مجموعه سرزمین های به هم پیوسته جلب خواهد کرد و به ایران این امکان را خواهد داد تا بتواند در یک برنامه ریزی حساب شده مبتنی بر جهان بینی و جهانی اندیشی ژئوپولیتیکی آزاد ژرفای ژئوپولیتیکی شمالی (خزر – قفقاز آسیای مرکزی) را به ژرفای ژئوپولیتیکی جنوبی (خلیج فارس – تنگه هرمز – دریای مکران = بخش ایرانی دریای عمان) را در یک شبکه گسترده از ارتباطات دو سویه به هم وصل کند و سرزمین های واسطه این دو منطقه را به "هارتلند" جدید جهان تبدیل کند.
در ژرفای ژئوپولیتیکی شمال ایران
در ژرفای ژئوپولیتیك شمالی، ایران با عرصه پهناوری رویارویی دارد كه از قفقاز در جهت باختر تا آسیای مركزی در جهت خاور گسترده است. دریای خزر دو پیكر جغرافیایی یاد شده این عرصه پهناور را در آن واحد، از هم جدا، و به هم مربوط می سازد. به گفته دیگر، به خاطر نقش آفرینی منطقه ای خود است كه ایران آمیخته ای از قفقاز، خزر و آسیای مركزی را در چارچوب یك منطقه ژئوپولیتیك واحد می گنجاند. با در نظرگرفتن همه تعاریف مربوط به مفهوم “منطقه“: آمیخته ای كه می تواند منطقه “خزر – آسیای مركزی“ نام گیرد. شماری از عوامل جغرافیایی منطقه ای و محیط انسانی این روش و این برخورد را تایید می كند، روشی كه در همان حال، می تواند عنوان جغرافیایی زنده ای را در نامیدن آن منطقه در اختیار گذارد كه برای مطالعه مسائل منطقه ای مشترك در عرصه پهناور یاد شده سخت مورد نیاز است.
فروپاشی نظام ژئوپولیتیكی جهان دو قطبی در اوایل در دهه 1990 در نتیجه فروپاشیدن شوروی و پیدایش شماری از کشور های جدید به ویژه در منطقه ای مرکب از آسیای مرکزی و دریای خزر در آسیای باختری که از این پس "منطقه خزر-آسیای مركزی" خوانده می شود، توجه ژئوپولیتیکی ایالات متحده و یارانش را به جغرافیای سیاسی دو منطقه خلیج فارس و خزر-آسیای مركزی جلب کرد و همین روی آوردن ناگهانی مساله امنیت ارتباطات بازرگانی و دسترسی کشورهای محاصره شده در خشکی آن منطقه با راه های دریایی بین المللی را به صورت موضوع عمده ای در آورده و به توجه همگان در منطقه و جهان رساند.
کشور ایران در مقام پلی سرزمینی میان دو منطقه خلیج فارس و خزر-آسیای مركزی واقع است. به گفته دیگر، اگر قرار باشد خاور میانه و خلیج فارس با منطقه خزر-آسیای مركزی ارتباط مستقیم جغرافیایی برقرار كنند، چنین ارتباطی تنها از راه ایران واقعیت پذیر است، چراكه ایران شامل کوتاه ترین مسافت سرزمینی میان كشور خاور میانه و خلیج فارس است و در هر دو منطقه خلیج فارس و خزر-آسیای مركزی حضور جغرافیایی واقعی دارد. این وضعیت جغرافیایی بی همتا در قیاس طرح های ژئوپولیتیکی آمریکایی برای تعریف جهان پس از فروپاشی نظام دو قطبی زیر عنوان "نظام نوین جهانی"، بستری ژئوپولیتیكی و ژئواستراتژیكی را شالوده ریخت كه مفاهیم امنیتی متفاوت ایرانی و آمریكایی رو در روی هم قرار گرفته و بر روابط دو جانبه میان آن دو و دیگر صاحبان منافع دراین دو منطقه سایه افكند.
از سوی دیگر شایان توجه است که همه كشورهای جدا شده از اتحاد شوروی در منطقه خزر – آسیای مركزی كشورهای محاصره شده در خشكی هستند و بی بهره از دسترسی مستقیم یا آسان به بازرگانی بین المللی دریایی. قزاقستان، تركمنستان، جمهوری آذربایجان همراه با روسیه و ایران در دریای خزر همكرانه اند. این جغرافیای ویژه تشویق كننده بازرگانی دریایی میان پنج كشور كرانه ای یاد شده است. ولی، چنین پیشرفتی نمی تواند مشكل عدم دسترسی مستقیم دریایی آنان به بازارهای بین المللی را حل كند. تنها راه حل عملی بر این مشكل را می توان در ارتباط دادن این جمهوری ها و افغانستان به دریای عمان جست و جو كرد از راه ایجاد شبكه های گوناگون راه شوسه، راه آهن و لوله های نفتی و گازی.
در دسامبر 1991 قزاقستان و ایران موا فقت نامه ای را امضا كردند كه به جمهوری های آسیای مركزی اجازه می داد شبكه راه آهن خود را از راه ایران به دریاهای جنوب امتداد دهند (11). موافقت نامه دیگری كه در ماه ژوئن 1995 میان ایران، تركمنستان و ارمنستان امضا شد گسترش بازرگانی ازراه های خشكی میان سه كشور را عملی می ساخت (12). ماه مارس همان سال شاهد ارتباط شبكه راه آهن آسیای مركزی با شبكه راه آهن ایران بود. این دو شبكه راه آهن در ماه مارس 1996 به هم وصل شدند. رهبران شماری از كشورهای منطقه در مراسم افتتاح این شبكه های ارتباط یابنده، موقعیت جغرافیایی ایران را “پل اصلی“ ارتباطی میان خزر – آسیای مركزی و دنیای خارج اعلام كردند (13).
از دید اقتصادی، لوله كشی نفت و گاز خزر – آسیای مركزی به بازارهای بین المللی از راه ایران، بدون تردید، عملی ترین راه اقتصادی ساختن نفت و گاز صادراتی این منطقه در بازارهای جهانی است. این مسیر كوتاه ترین، امن ترین و ارزان ترین گزینه را برای صدور كالاهای انرژی این منطقه در اختیار می گذارد، به ویژه هنگامی كه صدور نفت و گاز خزر به بازارهای گسترده شبه قاره هند، آفریقا و خاور دور مورد نظر باشد. فراتر، امكانات گسترده ایران در زمینه نیروی انسانی كارآمد در صنایع نفتی، امكانات گسترده در زمینه حمل و نقل خشكی و دریایی، پالایشگاه ها و امكانات بندری اش در امر نفت و گاز، و شبكه لوله های نفتی و گازی موجودش امتیازات فنی و لجستیك چشم گیری را در اختیار می گذارد كه هیچ گزینه دیگری را كه برای صدور نفت و گاز خزر - آسیای مركزی بخواهد مورد توجه قرار گیرد، یارای هماوردی با آن نیست.
امتیازهای همه جانبه مسیر ایرانی برای صدور نفت و گاز از خزر- آسیایی مركزی بر همگان روشن است. شماری از قراردادها جهت بهره گیری از این مسیر برای صدور نفت و گاز این منطقه به شبه قاره هند، چین، خاور دور، اروپا و استرالیا از راه ایران به امضا رسیده است. حتی انتقال از راه زمینی بخشی از نفت تركمنستان از راه ایران و تركیه به مدیترانه آغاز گردید، و هنگامی كه ژئوپولیتیك آمریكایی خنثی ساختن این بالقوه های جغرافیایی ایران در بازرگانی انرژی خزر- آسیای مركزی استفاده از این طبیعی ترین راه را متوقف كرد، تركمنستان و قزاقستان صدوربخشی از نفت خام خود را از راه معاوضه توسط ایران آغازكرده بودند. با این حال، رویارویی مستقیم با نقش آفرینی ایران در منطقه خزر – آسیای مركزی كه به گونه ای آشكار و قاطع از سوی ایالات متحده اعلام و پی گیری می شود، تكیه براین اندیشه دارد كه ایده درگیری ایران در امور خزر – منطقه ای كه ایران در آن حضور جغرافیایی دارد – مورد علاقه آن قدرت و متحدینش نیست (14).
حدود هشت سال پیش از این نگارنده طرحی را برای ایجاد ارتباط ژئوپولیتیك میان دو ژرفای ژئوپولیتیك جنوبی و شمالی ایران مطرح نمود كه به دلیل شرایط ژئوپولیتیك و ژئواستراتژیك دشوار پیش آمده در نتیجه اجرای طرح های آمریكایی محاصره اقتصادی - استراتژیك ایران نتوانسته مورد توجه قرار گیرد، حال آن كه توجه به این طرح می تواند همان برنامه آمریكایی محاصره ایران را خنثی سازد. شاید پانورامای ژئوپولیتیك دگرگون شونده كنونی ایران در موقعیتی كاملا ممتاز، دورنمای اصلی ژئوپولیتیك جهان قرن بیست و یكم را شكل دهد كه استفاده درست از آن می تواند ایران را به قلب ارتباطات عمده اقتصادی -استراتژیك جهان قرن بیست و یكم منتقل كند. پس از فروپاشی شوروی پیشین، نه تنها ایران آزاد شده است كه از حقوق و موقعیت خود در دریای خزر استفاده نماید، بلكه شماری از كشورهای تحت استعمار شوروی پیشین در همسایگی ایران استقلال یافته و به صورت ملت های مستقلی در آمدند كه نیازمند ارتباطات بازرگانی آزاد با دنیای خارج هستند. ولی همه این كشورها در خشكی محاصره اند و از دسترسی مستقیم به بازارهای بین المللی از طریق راه های دریایی آسان محروم. ایران در این میان، با داشتن حدود ده همسایه در قفقاز، خزر و آسیای مركزی از بیشترین شمار همسایگان محاصره شده در خشكی در جهان برخوردار شد، در حالی كه موقعیت بی نظیر ایران میان خزر و خلیج فارس می تواند همه این كشورها را به جهان خارج ارتباط دهد. پیشنهاد این بود كه با دادن هریك از شمار فراوان بنادر و جزایر استفاده نشده ایران در خلیج فارس، تنگه هرمز، و دریای عمان به هریك از كشورهای محاصره شده در خشكی در قفقاز، خزر، و آسیای مركزی برای استفاده انحصاری و خود مختارانه این كشورها جهت ارتباط بازرگانی با بازارهای جهانی، هم می تواند این كشورها را از محاصره خشكی نجات داده و در ارتباط مستقیم با بازارهای جهانی قرار دهد، و هم می تواند ایران را به قلب ارتباطات اقتصادی جهان ژئوپولیتیك قرن بیست و یكم منتقل سازد. این وضعیت شباهت زیادی به وضعیت مربوط به مناطق آزاد ایران در جنوب دارد با این تفاوت كه هر یك از این مناطق آزاد بازرگانی در انحصار یكی از همسایگان شمالی ایران خواهد بود. گسترش شبكه راه های زمینی و راه آهن ایران می تواند این ارتباطات گسترده را تسهیل كند. لازم به اشاره نیست كه استفاده انحصاری و خودمختارانه كشورهای محاصره شده در خشكی شمال از بنادر و جزایر ایران در جنوب باید در چارچوب حاكمیت و قوانین ایرانی صورت گیرد. در آن صورت نه تنها طرح آمریكایی محاصره اقتصادی و استراتژیك ایران خنثی می شود، بلكه ایران، در قلب ارتباطات بازرگانی در ژئوپولیتیك جهان قرن بیست و یكم، از مقام و موقعیت ژئوپولیتیك بی همتایی برخوردار خواهد شد كه هیچ قدرتی را یارای خصومت با آن نمی ماند.
در همان دوران (اواخر دهه 1990) گزارش شد دولت قرقیزستان ابراز علاقه كرده است كه با جزیره قشم در تنگه هرمز و خلیج فارس ارتباط ویژه برقرار نماید. این پیشنهاد می تواند باب تازه ای در راستای پیشنهاد یاد شده باز كند، ولی موضوع باید با دقت، ظرافت، و ممارست فراوان و به دور از احساسات قرن نوزدهمی كه امروز موردی ندارد، پی گیری شود. این موضوع باید دور از عجله و هیجان زدگی از یك طرف و احتیاط ها و بد بینی های بی دلیل مورد مطالعه قرار گرفته و به اجرا در آید. شاید قشم جای مناسبی برای قرقیزستان نباشد، ولی مسلما اگر این مورد به درستی و موفقیت عملی شود می تواند الگویی باشد كه دیگر كشورهای محاصره شده در خشكی شمال را نیز به دسترسی مشابه به بازارهای بین المللی از راه ایران تشویق نماید. ضمنا نباید فراموش كرد كه این طرح می تواند تاثیر مضاعف داشته باشد و آن این كه می توان هر یك از همسایگان عرب ایران در خلیج فارس را از استفاده بازرگانی انحصاری و خودمختارانه از یكی از بنادر فراوان ایران در دریای خزر بهرهمند ساخت. یك چنین وضعیتی اقتصاد و بازرگانی در غرب آسیا را رونقی باورنكردنی می دهد و بهره اقتصادی فراوانی را نصیب همه این كشورها خواهد ساخت و ایران را به قلب تپنده اقتصاد و ارتباطات بازرگانی غرب آسیا تبدیل كرده و از موقعیتی بسیار والا در ژئوپولیتیك قرن بیست و یكم برخوردار خواهد ساخت. بدخواهان ایران نیز، به جای تحریك شدن برای خرابكاری در این راستا، توجه خواهند كرد كه عملی شدن چنین طرحی مسئولیت های منطقه ای تازه و گسترده ای را متوجه ایران خواهد ساخت و منافع ملی ایران را آنچنان بالا برده و حساسیت خواهد داد كه در مقام یك عامل بازدارنده بسیار نیرومند، سیاست های داخلی و خارجی ایران را در چارچوب تازه ای نظم داده و در دیالوگی مثبت با بقیه جهان قرار خواهد داد.
ژرفای ژئوپولیتیکی جنوبی ایران و تجارت از جنوب به شمال
در جنوب، نقش آفرینی ایران برای دورانی دراز دستخوش اثرگذاری اختلافات گسترده سیاسی و جغرافیایی با همسایگان عربش بوده است كه از آن میان اختلافات سرزمینی و مرزی دراز مدت با عراق و مساله ادعاهای امارات متحده عربی نسبت به جزیره های ایرانی تنب و ابوموسی مهمترین بوده است.
امنیت در خلیج فارس از آغاز قرن نوزدهم به صورت یک مسئولیت انگلیسی در آمد که به صورت یک استراتژی حساب شده، قبایل تابع ایران و سرزمین های آنان را به امارات عربی تحت الحمایه بریتانیا تبدیل کرد. بدیهی است که به سرانجام رساندن این پروسه مستلزم ایجاد اختلافات سرزمینی و مرزی میان ایران و همسایگان عربش بود تا امکان پیشرفت سیاست "تفرقه بینداز و حکومت کن" فراهم شود. پس از اعلام ژانویه 1968 سیاست انگلیسی خروج از خلیج فارس تا انتهای سال 1971، دوران امنیت ایرانی در خلیج فارس آغاز گردید. در این دوران ده ساله که در سال 1981 با ورود و استقرار نظامی ایالات متحده آمریکا در این منطقه پایان گرفت، ایران توانست همه مسائل و اختلافات سرزمینی و مرزی میان خود و کشورهای عربی همسایه را حل و فصل نماید و توانست به حل مسائل و اختلافات سرزمینی و مرزی میان همسایگان عربی در خلیج فارس کمک کند. در این راستا مرزهای دریایی ایران و عربستان سعودی در سال 1968، ایران و قطر در سال 1969، ایران و بحرین در سال 1972، ایران و عمان در سال 1975 تبیین و تعیین شدند. مرزهای ایران و عراق در شط العرب در سال 1975 تبیین و تثبیت شدند در حالی که طی قرارداد 1971 مرز ایران و شارجه (امارات متحده عربی) در اطراف جزایر تنب و ابوموسی مشخص شد. همچنین مرزهای دریایی عربستان سعودی و بحرین در سال 1959، قطر و ابوظبی در سال 1969 تعیین شده به اضافه توافق های رسمیت نیافته مرزی دریایی میان ایران و کویت از سال 1960 و ایران و دوبی و ایران و ابوظبی در سال 1974 و توافق های حاصله میان بحرین و قطر در نتیجه رای 2001 دادگاه بین الملل (15).
ارتباط جنوب به شمال
در همـان حال، ایران می تواند راه ایجاد ارتباطی مستقیم به خزر – آسیای مركزی را برای كشورهای عربی تولید كننده نفت در خلیج فارس و دریای عمان هموار سازد: كشورهایی كه ممكن است به درستی تصمیم گیرند منافع ملی خود را درمنطقه ای همسایه پی گیری كنند كه گمان می رفت در بازار های جهانی گسترده، رقیب منطقهای آنان شود. کشور عمان درحال حاضر سرگرم توسعه سریع و گسترده بندر صحار، پایتخت باستانی آن کشور است که در دوران اقتدار ایران "اومانا" خوانده می شد و نام کشور کنونی عمان از آن آمده است. توسعه صنایع فولاد و آهن در این بندر آزاد بر اساس برنامه های پیش بینی شده عمان را از راه بندر جاسک به بازار های آسیای مرکزی خواهد رساند (16). همین پس کرانه های ایرانی مکران در دریای عمان می تواند به عنوان پل سرزمینی ارتباط دهنده آسیای مركزی به اقیانوس هند، در گسترش تلاش های بازرگانی هندوستان در آن منطقه نقشی محوری داشته باشد. بازرگانی دریای هندوستان، در حال حاضر، از بندرهای گرجستان و اوكراین استفاده می كند به اضافه پیمودن صدها كیلومتر راه خشكی در روسیه تا بتواند به آسیای مركزی دسترسی یابد. ایران پیشنهاد كرده بود كه هندوستان هزینه تاسیس هفتصد كیلومتر راه آهن ارتباط دهنده بافق به مشهد را، برای دسترسی مستقیم به آسیای مركزی، تامین نماید (17). دسترسی مستقیمی كه می تواند مسیر آسیای مركزی - اقیانوس هند را صدها كیلومتر كوتاه تر سازد. این اقدام می توانست شبه قاره هند را در آسیای مركزی از امتیاز ویژه ای نسبت به رقیبانش برخوردار سازد. نمایندگان هندوستان و تركمنستان در تاریخ 22 فوریه 1997 یك قرارداد ترانزیت سه جانبه را با ایران امضا كردند، این قرارداد استفاده هندوستان از امكانات جغرافیایی ایران برای دسترسی به آسیای مركزی را آسان ساخت. كنفرانس سران اكو (سازمان همكاری اقتصادی) در اطلاعیه پایانی خود در تاریخ 14 می 1997نیز احتمال تاسیس لوله های نفتی از راه ایران را مورد توجه قرار داد.
تهدید بستن تنگه هرمز ضربه کاری بود برای شکست تحریم های جدید
در آخرین منزلگاه تهدید های ژئواستراتژیکی غرب در خلیج فارس، مسئول وقت روابط خارجی اتحادیه اروپا، کاترین اشتون با اعلام اعمال تحریم فروش نفت ایران از سواحل این کشور در خلیج فارس، خواست که آخرین ضربه مهلک را برای فلج کردن اقتصاد ایران وارد کند. در دوران اخطار در زمینه اعمال این تحریم ها بود که فرمانده نیروی دریایی جمهوری اسلامی اعلام کرد که در صورت اعمال این تحریم های مهلک نیروی دریایی ایران تنگه هرمز را خواهد بست؟ در آن دوران کارشناسان جغرافیای سیاسی و استراتژیک از جمله در کشور خود ما فریاد برآوردند که این کار عملی نیست و هر گونه اقدامی از سوی ایران در آن راستا منجر به بروز جنگ جهانی سوم خواهد شد. ولی این متخصص جغرافیای سیاسی و ژئوپولیتیک ایرانی (نگارنده) در رسانه های داخلی و بین المللی عملی بودن طرح ژانویه 2012 (1390) نیروی دریایی جمهوری اسلامی در بستن تنگه هرمز را تایید کرد. در تشریح علل این اعلام، به ویژه در شبکه سرویس جهانی بی بی سی (بهمن 1390) خاطر نشان کردم که:
تحریم فروش نفت صادراتی ایران از کرانه های ایرانی خلیج فارس به معنی اقدام به قطع شریان حیاتی ملت ایران است و ملت ایران این اقدام را "اعلان جنگ" علیه خود خواهد دانست و ایران مانند هرکشوری در حالت جنگی به خود اجازه خواهد داد عبور و مرور نفت از تنگه هرمز را با شلیک یک موشک به یک تانکر نفت کش قطع کند. و علاوه بر آن به خود اجازه خواهد داد در شرایط جنگی همه پایانه های نفتی عربستان و امارات را که بخواهند نفت فروخته شده خود را به جای نفت تحریم شده ایران جای دهند،مورد حملات موشکی قرار دهد.
این یک "بلوف" علمی حساب شده بود، چون بر اساس آشنایی که با روحیه برنامه ریزی های ژئوپولیتیکی و ژئو – استراتژیکی اروپا و آمریکا داشتم، می دانستم غرب هرگز حاضر نخواهد شد تا تحریم های عملی نفتی علیه ایران را تا سرحد بروز در گیری های واقعی نظامی در منطقه ای گسترش دهد که جغرافیا و شرایط استراتژیک تماما به سود ایران است. همگان شاهد بودند که این بلوف حساب شده ایرانی در مقابل بلوف استراتژیکی اروپایی تا آن اندازه کارساز بود که خانم اشتون و یارانش در اتحادیه اروپا از فردای آن روز تهدید به تحریم صدور نفت از سواحل ایرانی خلیج فارس را در اعماق خاطره بلوف زدن های استراتژیکی غرب علیه ایران مدفون کردند. در جبهه های دیگر ژئوپولیتیکی و ژئو – استراتژیکی دیگر، به ویژه در عراق و سوریه نیز گردش امور غرب را به سوی ایجاد موازنه های ژئوپولیتیکی با ایران هدایت کرد. نتیجه کار این بوده است که بعد از انتخابات دوره یازدهم ریاست جمهوری ایران و آشکار شدن خواست ملی ایران برای حل مسالمت آمیز بحران ها فضای جذاب تازه ای را برای غرب ترسیم نماید که تشویق شود خود را تا حدودی از اسارت توطئه های اسرائیلی و صهیونیستی رهایی دهد و برای نخستین بار در تاریخ اخیر تلاش کند منافع ملی و مصالح استراتژیک و ژئوپولیتیکی خود را بر امیال اسرائیلی ترجیح دهد و وارد تلاش هایی شود برای رسیدن به توازنی شرافتمندانه با ایران.
مسائل امنیتی در خزر – آسیای مركزی
همان گونه که مسائل جغرافیایی منبع اصلی تهدید نسبت به امنیت منطقه ای در خلیج فارس شمرده می شود، مسائل جغرافیایی مانند ژئوپولیتیك دسترسی به دنیای خارج و ژئوپولیتیك لوله های نفتی و گازی می توانند از منابع اصلی نا امنی در منطقه خزر- آسیای مرکزی شمرده شوند. در بررسی های ژئوپولیتیک جهان پس از فروپاشی نظام دو قطبی، نگارنده در نوشته های مفصل خود در سال های میانی دهه 1990 در نظر گرفتن یک منطقه ژئوپولیتیک بر اساس مدل سول کهن Saul Cohen را از به هم آمیخته ای از سه منطقه مستقل قفقاز، خزر و آسیای مرکزی پیشنهاد داد: بر اساس این فرض آمیخته ای از سه منطقه قفقاز، خزر و آسیای مرکزی می تواند در مقام یك گستره ژئوپولیتیک پهناور در آن واحد، توسط دریای خزر، از هم جدا شده و به هم پیوند یابد. به گفته دیگر، برای آسان ساختن زیربنای جغرافیایی این گونه بررسی ها، می توان از جمع آوردن سه بخش یاد شده منطقه ژئوپولیتیک یگانه ای را فرض نمود و آن را منطقه "خزر- آسیای مركزی" نام داد. عوامل چندگانه جغرافیایی و محیط انسانی این روش ویژه تشخیص، تعیین و تعریف "منطقه" را یاری می دهد كه در همان حال، می تواند رفرانس منطقه ای معقولی را در اختیار گذارد كه برای مطالعه مسائل منطقه ای متمرکز در باره این گستره پهناور سخت مورد نیازاست.
ژئوپولیتیك دسترسی
"ژئوپولیتیک دسترسی" اصطلاحی است ژئوپولیتیکی بر گرفته از وضعیت جغرافیایی و استراتژیک منطقه اوراسیا در تحولات پس از فروپاشی شوروی پیشین. نگارنده برای اولین بار به فارسی در کتاب "جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی" (انتشارات سمت – تهران 1381) و به انگلیسی زیر عنوان The Geopolitics of Access در کتاب Bridging A Gap (انتشار IB Tauris- لندن و نیویورک- 2003) مورد استفاده قرار داد. منظور از این اصطلاح شرح این واقعیت بوده است که همه كشورهای جدا شده از اتحاد شوروی پیشین در قفقاز، خزر و آسیای مركزی كشورهای محاصره شده در خشكی هستند و بی بهره از دسترسی مستقیم یا آسان به راه های دریایی بازرگانی بین المللی. قزاقستان، تركمنستان، و جمهوری آذربایجان همراه با روسیه و ایران در دریای خزر هم كرانه اند. این جغرافیای ویژه می تواند بازرگانی دریایی میان پنج كشور كرانه ای را تشویق نماید. ولی چنین پیشرفتی نمی تواند مساله عدم دسترسی دریایی به بازارهای جهانی را حل كند. در چارچوب پیشنهاد تعاریف منطقه "خزر – آسیای مرکزی بود که نگارنده تنها راه عملی حل مشکل جغرافیایی "دسترسی" را در ایده ارتباط دادن همه جمهوری های آن منطقه و افغانستان به خلیج فارس و دریای عمان از راه گسترش شبكه هایی از راه و راه آهن و لوله های نفتی و گازی پیشنهاد داد. یکی از چشمگیرترین جنبه این پیشنهاد واگذار کردن یک بندر کوچک از بنادر فراوان ایران در خلیج فارس و دریای عمان به هر یک از کشورهای محاصره شده در خشکی ژرفای ژئوپولیتیک شمالی ایران بود. با آنکه برخی از کشورهای منطقه از این پیشنهاد استقبال کرده بودند و قرقیزستان حتی رسما آمادگی خود را در استقبال از این طرح عظیم که به آسانی می توانست جغرافیا را به بزرگترین امکان ژئوپولیتیکی ایران در منطقه تبدیل کند آنچنان که هیچ قدرت منطقه ای یا فرامنطقه ای نتواند اندیشه "انزوای ایران" را در خزر – آسیای مرکزی واقعیت دهد، متاسفانه ضعف عمومی چیره بر دولت وقت مانع از بهره برداری ایران از این امکان بزرگ ژئوپولیتیک شد.
برخی از تحولات در دهه 1990 و پس از آن در رابطه با تسهیل دست رسی منطقه خزر – آسیای مرکزی به خلیج فارس از راه ایران امیدوار کننده بود. در دسامبر 1991 قزاقستان و ایران قراردادی را امضاء كردند كه جمهوری های آسیای مركزی را از امكان ارتباط دادن شبكه راه آهن خود به خلیج فارس از راه ایران برخوردار می ساخت (18). قرارداد دیگری كه در همان سال میان ایران و اتحاد از میان رونده شوروی امضاء شد، عبور اقوام تركمن، ارمنی و آذری از مرزهای دو كشور تا ژرفای 45 مایل در ایران و جمهوری آذربایجان، ایران و ارمنستان، و ایران و تركمنستان را مجاز ساخت. در ژوئن 1995 ایران، تركمنستان و ارمنستان قرارداد سه جانبه ای را برای گسترش بازرگانی زمینی میان سه كشور امضاء كردند (19). ماه مارس آن سال شاهد به هم پیوستن شبكه راه آهن آسیای مركزی به شبكه راه آهن ایران بود. این دو شبكه راه آهن در ماه مارس 1996 در حضور شماری زیادی از سران دول منطقه یا نمایندگان آنان، به هم وصل شدند. سران كشورهای شركت كننده در این مراسم موقعیت جغرافیایی ایران را، به عنوان پل اصلی برای دسترسی كشورهای خزر-آسیای مركزی به دنیای خارج تعریف كردند (20). فرضیه پیشنهادی ارتباط ژرفای ژئوپولیتیک شمالی ایران به ژرفای ژئوپولیتیک جنوبیاش شامل این بحث بود که چنین ارتباطی می تواند دسترسی مستقیم كشورهای عربی تولید كننده نفت خلیج فارس به منطقه خزر- آسیای مركزی را تسهیل كند: كشورهایی كه ممكن است خواهان درگیر كردن منافع ملی خود در فعالیت های اقتصادی منطقه ای باشند كه می رود در بازارهای بین المللی انرژی رقیب منطقه خلیج فارس شود. همین گونه، به عنوان یك پل سرزمینی ارتباط دهنده خزر- آسیای مركزی به اقیانوس هند، ایران می تواند نقشی محوری را در روابط بازرگانی هندوستان با آن منطقه عهده گیرد. كشتی های بازرگانی هندوستان در حال حاضر از بندر های گرجستان و اوكراین استفاده می كنند به اضافه صدها كیلومتر راه خشكی كه از سرزمین های روسی می گذرد تا به آسیای مركزی رسد. ایران پیشنهاد كرده است كه هندوستان هزینه تاسیس هفتصد كیلومتر راه آهن وصل كننده بافـق به مشهد را تامین نماید (21)، تا راه دسترسی خلیج فارس به آسیای مركزی را صدها كیلومتر كوتاهتر سازد. چنین كاری می توانست هندوستان را در آسیای مركزی از برتری رقابتی آشكار نسبت به دیگران در شبه قاره برخوردار سازد و بر اساس درك همین موقعیت ممتاز بود كه هندوستان و تركمنستان در تاریخ 22 فوریه 1997 با ایران قراردادی برای گسترش ارتباطات ترانزیتی امضاءكردند، ولی اغواگری های مالی و اقتصادی ایالات متحده، به ویژه در زمینه همکاری هسته ای و گسترش بازار داخلی آمریکا به روی تجارت هندی، سرانجام توانست هندوستان را از درگیر شدن در بازی ژئوپولیتیک جدید و رقابت با دیگران در منطقه خزر – آسیای مرکزی باز دارد. آمریکا سخت کوشیده و هنوز می کوشد حتی در کار واقعیت یافتن لوله های گازرسانی ایران به پاکستان و هندوستان اخلال کند.
در دسامبر 1991 قزاقستان و ایران قراردادی را امضاء كردند كه جمهوری های آسیای مركزی را از امكان ارتباط دادن شبكه راه آهن خود به خلیج فارس از راه ایران برخوردار می سازد (22). قرارداد دیگری كه در همان سال میان ایران و اتحاد از میان رونده شوروی امضاء شد، عبور اقوام تركمن، ارمنی و آذری از مرزهای دو كشور تا ژرفای 45 مایل در ایران و جمهوری آذربایجان، ایران و ارمنستان، و ایران و تركمنستان را مجاز ساخت. در ژوئن 1995 ایران، تركمنستان و ارمنستان قرارداد سه جانبه ای را برای گسترش بازرگانی زمینی میان سه كشور امضاء كردند (23). ماه مارس آن سال شاهد به هم پیوستن شبكه راه آهن آسیای مركزی به شبكه راه آهن ایران بود. این دو شبكه راه آهن در ماه مارس 1996در حضور شمار زیادی از سران كشورهای منطقه یا نمایندگان آنان، به هم وصل شدند. سران كشورهای شركت كننده در این مراسم موقعیت جغرافیایی ایران را، به عنوان پل اصلی برای دسترسی كشورهای خزر-آسیای مركزی به دنیای خارج تعریف كردند (24). در همان حال، ایران می تواند دسترسی مستقیم كشورهای عربی تولید كننده نفت خلیج فارس به منطقه خزر- آسیای مركزی را تسهیل كند. كشورهایی كه ممكن است خواهان درگیر كردن منافع ملی خود در فعالیت های اقتصادی منطقه ای باشند كه می رود در بازارهای بین المللی انرژی رقیب منطقه خلیج فارس شود. همین گونه، به عنوان یك پل سرزمینی ارتباط دهنده خزر- آسیای مركزی به اقیانوس هند، ایران می تواند نقشی محوری را در روابط بازرگانی هندوستان با آن منطقه بر عهده گیرد. كشتی های بازرگانی هندوستان در حال حاضر از بندر های گرجستان و اوكراین استفاده می كنند به اضافه صدها كیلومتر راه خشكی كه از سرزمین های روسی می گذرد تا به آسیای مركزی رسد. ایران پیشنهاد كرده است كه هندوستان هزینه تاسیس 700كیلومتر راه آهن وصل كننده بافـق به مشهد را تامین نماید (25)، تا راه دسترسی خلیج فارس به آسیای مركزی را صدها كیلومتر كوتاه تر سازد. چنین كاری هندوستان را در آسیای مركزی از برتری رقابتی آشكار نسبت به دیگران در شبه قاره برخوردار خواهد ساخت. بر اساس درك این موقعیت ممتاز بود كه هندوستان و تركمنستان در تاریخ 22 فوریه 1997 با ایران قراردادی برای گسترش ارتباطات ترانزیتی امضاءكردند. بدون تردید امضای چنین قراردادهایی می تواند مقدمه ای باشد برای رسیدن به سرمنزل بهره برداری كامل از امتیازات جغرافیایی استثنایی ایران.
ژئوپولیتیك لوله های نفتی
منظور از اصطلاح "ژئوپولیتیک لوله های نفتی" ارائه راهنمایی هایی بود برای جلب توجه به امکاناتی که جغرافیای ایران در ایجاد ارتباط انرژی جهانی در اختیار می گذارد برای اعتلای قدرت سیاسی ایران و توجه دادن به موانعی بود که مخالفان ژئوپولیتیک هارتلند ایرانی در برابر آن امکانات به وجود می آوردند. نگارنده برای اولین بار به فارسی این اصطلاح را در کتاب "جغرافیای سیاسی و سیاست جغرافیایی" (انتشارات سمت – تهران 1381) و به انگلیسی زیر عنوانThe Geopolitics of Access در کتاب "Bridging A Gap" (انتشار IB Tauris- لندن و نیویورک - 2003) مورد استفاده قرار داد.
به طور خلاصه این که: از دیدگاه اقتصادی، لوله كشی كردن نفت و گاز منطقه خزر – آسیای مركزی به دنیای خاور و بازارهای جدید مصرف در هند و چین و همچنین به دنیای باختر از راه سرزمین های ایرانی، بدون تردید، عملی ترین راه قابل رقابت ساختن بهای نفت و گاز صادراتی این منطقه است. به ویژه هنگامی که صدور گاز از منابع عظیم گاز ایران در خلیج فارس به اروپا مورد نظر قرار گیرد. راه ایران به اروپا و آمریکا كوتاه ترین، امن ترین، و ارزان ترین گزینه را میان راه های صادراتی گوناگون برای صادر كردن كالای انرژی زای منطقه در اختیار می گذارد. فراتر، امكانات ایران در زمینه كارگر فنی ماهر در صنایع نفتی، تسهیلات بندری و حمل و نقل، پالایش و آلایشگاه های موجود و شبكه موجود لوله های نفتی و گازی امتیازات فنی و لجستیك چشم گیری را در اختیار می گذارد كه هیچ گزینه دیگری از راه های صدور نفت و گاز خزر-آسیای مركزی را یارای هماوردی با آن نخواهد بود. شبكه لوله های گازی ایران به جمهوری آذربایجان وصل است و در نزدیكی تركمنستان قرار دارد. خط لوله ای كه قزاقستان و تركمنستان را به این شبكه وصل كند، دست كم، چهار برابر كوتاه تر و ارزان تر از هر گزینه دیگری است كه بخواهد از راه سرزمین های سخت و ناامن به دریای سیاه یا مدیترانه كشیده شود.
امتیاز همه جانبه یك شبكه از خطوط لوله عبور كننده از راه ایران برای صدور نفت و گاز خزر-آسیای مركزی بر همه آنان كه دست اندر كار هستند آشكار است. چند قرارداد جهت بهره برداری از این مسیر به امضاء رسیده است برای صادر كردن نفت و گاز خزر به شبه قاره هند، چین، خاور دور، اروپا و استرالیا از راه ایران (26). حتی صدور بخشی از نفت تركمنستان، از طریق راه های زمینی، از مسیر ایران و تركیه به مدیترانه آغاز شده و هنگامی كه ژئوپولیتیك آمریكایی خنثی ساختن موقعیت جغرافیایی ایران در بازرگانی انرژی خزر-آسیای مركزی از بهره گرفتن از این عملی ترین راه جلوگیری كرد، قزاقستان و تركمنستان صدور قسمتی از نفت خام خود از راه مبادله با ایران را آغاز كردند. اعلامیه پایانی كنفرانس سران اكو (سازمان همكاری اقتصادی) در عشق آباد در 14 می 1997 احتمال سرمایه گذاری مشترك برای تاسیس لوله های نفتی از راه ایران را مورد توجه قرار داد.
به هنگام اوج گیری بحث های مربوط به ژئوپولیتیک لوله های نفتی اعلام شد که ایران در نظر دارد یک خط لوله نفت رسانی از منطقه گوره در خوزستان به جاسک در کرانه های مکران تاسیس خواهد کرد. همان هنگام در نوشته هایی در نشریات ایرانی یاد آوری کردم که اگر می بینیم کشورهای عربی خلیج فارس بخشی از نفت صادراتی خود را از طریق لوله به کرانه هایی جز کرانه های خلیج فارس منتقل می کنند به علت حساسیت استراتژیکی تنگه هرمز است که زیر کنترل استراتژیک ایران حساسیت فوق العاده ای دارد، ایران به چه دلیل می خواهد بخشی از نفت صادراتی خود را از راه لوله های دور زننده تنگه هرمز صادر کند؟ ظاهرا این تذکر موثر بوده و لوله های احداث شده تبدیل به لولههای آب رسانی شدند. ولی در طرح های جدید ژئوپولیتیک لوله های نفتی می توان همان لوله گوره – جاسک را تبدیل به لوله های صادر کننده بخشی از نفت عراق از راه ایران به اقیانوس نمود.
علیرغم همه این احوال، وضعیت ایالات متحده امریكا در قبال نقش ایران در این منطقه ناشی از این پیش داوری قاطع است كه هیچ گونه نقش آفرینی ایرانی در امور خزر-آسیای مركزی مورد علاقه ایالات متحده آمریكا و متحدان تركی و اسرائیلیاش نبوده و نیست (27). افزون بر این، ژئوپولیتیك آمریكایی منحرف ساختن راه های صدور نفت و گاز خزر-آسیای مركزی از راه های طبیعی آن، نه تنها از ایده سود رساندن به متحد تركی دیكته می شود تا از این طریق گونه ای كنترل استراتژیك نیز روی خطوط لوله برقرار شود، بلكه از این ایده نیز ناشی می شود كه بالقوه های جغرافیایی ایران به عنوان تنها كشور ارتباط دهنده دو منطقه پر اهمیت خلیج فارس و خزر-آسیای مركزی، امكان به دست آوردن نقش عمده ای در ژئوپولیتیك جهانی قرن بیست و یكم را در اختیار ایران می گذارد، و این امكان باید خنثی شود تا امنیت منطقه ای و جهانی مورد تفسیر ویژه ایالات متحده حفظ بماند (28). این ژئوپولیتیك آمریكایی آشكارا ضد ایرانی در منطقه پی گیری می شود بی اعتنا به روند دموكراتیك شدن در ایران و برخلاف این حقیقت كه "منافع ملی" به تدریج جانشین مصالح ایدئولوژیك در سیاست خارجی ایران منطقه شده و می شود.
فراتر، آنچه در ورای ژئوپولیتیك نفت و گاز خزر-آسیای مركزی روی داده است امضای شمار زیادی قرارداد سرمایه گذاری در منطقه است كه بر اساس آن ایالات متحده توانسته است ادعای داشتن "منافع" واقعی را در منطقه پیش كشد و این ادعا، به جای خود، تلاش واشنگتن را برای پر كردن خلاء ژئوپولیتیك برجای مانده از شوروی پیشین یاری دهد تا بتواند حرف آخر در امور منطقه را از آن خود سازد. در همین راستا بود که ایالات متحده کوشید ایران را در ژئوپولیتیک جدید غرب آسیا منزوی کند. آشکار است که عدم موفقیت ایران در ایجاد هماهنگی با دیگر کشورهای خزر برای سر و سامان دادن به رژیم حقوقی دریای خزر حالت سکوت و سکونی را در نقش آفرینی ایران در ژرفای ژئوپولیتیک شمالی اش داد. از فراز چنین سكویی ژئوپولیتیك بوده است كه ایالات متحده کوشید تا از راه گسترش ناتو به سوی خزر – آسیای مرکزی آرام - آرام به سوی ایجاد ترتیباتی امنیتی ویژه خود برای منطقه حركت كند (29).
شایان توجه است كه ایالات متحده در اواخر دهه 1999 چند مانور نظامی مشترك را در آسیای مركزی به صحنه آورد با شركت همه كشورهای خزر-آسیای مركزی به جز ایران، علیرغم حضور جغرافیایی و نفوذ فرهنگی پرتوان ایران در آن منطقه، ولی با شركت دادن تركیه كه از اعضای ناتو است اما بدون هرگونه ارتباط جغرافیایی با منطقه خزر-آسیای مركزی. این صف آرایی ژئو-استراتژیك سینه خیز رونده در منطقه، توام با اعلام ژانویه 1999 ایالات متحده در زمینه انتقال دادن پایگاه امریكایی انچرلیك در تركیه به باكو در جمهوری آذربایجان، همراه با اعلام 20 فوریه 1999 از سوی رئیس جمهوری آذربایجان كه كشورش آماده پیوستن به ناتو است، تردیدی برجای نگذارده است كه ایالات متحده در اندیشه نظامی كردن آسیای باختری بود بی آنكه دلیلـی حقیقی برای نظامی كردن منطقه وجود داشته باشد، و یا موفقیت زیادی کسب کرده باشد (30). پیشنهاد ترکیه در سال 2000 جهت شکل دادن به یک ترتیبات امنیتی برای قفقاز، به بهانه جنگ داخلی چچن، موفقیتی حاصل نکرد. پیشنهاد تركیه در زمینه ایجاد ترتیباتی امنیتی در منطقه با شركت دادن اعضای ناتو و بدون حضور بازی گران منطقه ای چون ایران، تنها می توانست سوء ظن مربوط به گسترش سینه خیز ناتو به سوی خزر-آسیای مركزی را واقعی جلوه دهد (31)؛ و این سرانجامی است كه می تواند موازنه های كنونی را در منطقه سرنگون سازد و نا امنی را در آن بخش از جهان فزونی بخشد.
نتیجـه
آنچه از دید مطالعات ژئوپولیتیکی مسلم می نماید این حقیقت است که موقعیت جغرافیایی بی همتای ایران میان خلیج فارس – دریای عمان (دریای مکران) و منطقه خزر – آسیای مرکزی در دگرگونی های ژئوپولیتیکی شگرف ناشی از سر آمدن دوران جنگ سرد و فروپاشی نظام ژئوپولیتیکی جهان دو قطبی در سرآغاز دهه 1990 شکوفایی چشمگیری پیدا کرد و در عمل تعاریف نوینی که از موقعیت جغرافیایی جدید ایران جلوه گر شد ایران را در مقام پلی سرزمینی میان سرزمین های ورای شمال و جنوبش قرار داد و با این جلوهگری ژئوپلیتیکی جدید ظرفیت ارتباط دادن ژرفای ژئوپولیتیك شمالی ایران به ژرفای ژئوپولیتیك جنوبی اش را به نمایش گذارد. در این دگرگون شدن چشمگیر نقش آفرینی ژئوپولیتیکی، سرزمین ایران توان آن را یافته است تا از راه اختصاص دادن بندری از بنادر فراوانش در کرانه های مکران به هریك از كشورهای محاصره شده درخشكی خزر-آسیای مركزی برای استفاده اختصاصی و خود مختار آنها در چارچوب حاكمیت ملی و حكومت قوانین خود، تبدیل به هارتلند جدیدی در جهان ژئوپولیتیک کنونی شود که شبکه ای از راه های هوایی و زمینی و راه آهن دسترسی ژئواکونومیکی کشورهای محاصره شده در خشکی خزر - آسیای مرکزی به راه های بازرگانی بین المللی اقیانوس هند را واقعیت بخشد. نه تنها این كار موقعیت جغرافیایی کم مانند ایران را به یك موقعیت ژئوپولیتیك بی همتا در نظام جهانی تبدیل خواهد كرد، بلكه كشورهای منطقه خزر-آسیای مركزی را از امكان دسترسی مستقیم به راه های بازرگانی بین المللی برخوردار ساخته و كشورهای خلیج فارس را نیز از امكان دسترسی آسان برای به دست آوردن نقشی در بازرگانی انرژی منطقه خزر-آسیای مركزی برخوردار خواهد كرد و این گونه خواهد بود که جغرافیای ایران تبدیل به قدرت والای ژئوپولیتیک ایرانی خواهد شد (32).
با این که برخی از محافل دانشگاهی ایران این پیشنهاد را پذیرفته و در غالب "طرح شمال – جنوب" مطرح کردند و با این که یکی – دو کشور منطقه آسیای مرکزی علاقه خود را به شرکت در این طرح اعلام کردند، با آن که فرضیه ارتباط ژرفای ژئوپولیتیک شمالی ایران به ژرفای ژئوپولیتیک جنوبی اش از راه های یاد شده مورد استقبال کشورهای منطقه آسیای مرکزی قرار گرفت و یکی – دو کشور از آن میان رسما اعلام آمادگی کردند که با استفاده خودمختارانه از بنادری در جنوب ایران این ژئوپولیتیک ممتاز را عملی سازند و با آنکه برخی محافل دانشگاهی اجرای این فرضیه را در چارچوب اصطلاح "شمال و جنوب" به دولت پیشنهاد دادند، جمهوری اسلامی ایران در این راستا گامی برنداشته است. با این حال، نباید همه فرصت ها را از بین رفته تلقی کرد و اگرچه دولت ایران عملا و رسما وارد مرحله اجرائی این طرح نشده و از فرصت های موجود استفاده نکرده است، می تواند پس از حل مشکلات موجود در روابط خارجی و بین المللی خود، به ویژه با دنیای غرب، آغازی تازه را بنا نهد برای به عمل در آوردن بالقوه های ژئوپلیتیکی یاد شده چون از این دید ویژه هیچ گاه برای آغاز این کار دیر نخواهد بود.
منابع در روزنامه خراسان موجود است.