جریان سازی می کنند، پس هستند!
نویسنده : مجیدرضا فکری | معاون سردبیر خراسان
این روزها حرکت پرشتاب دنیای صفر و یک، کهکشان گوتنبرگ را هر چه دورتر و دورتر می برد و دوستان کاغذی میز صبحانه ما، همراه با آن به سمت سیاهچاله ارتباطی کشیده می شوند. روندی که برای خیلی ها این سوال را به وجود آورده که این خط سیر تا کجا ادامه می یابد؟ تا نابودی کامل روزنامه ها؟ در شرایطی که فناوری به عامه مردم این اجازه را داده تا به عنوان شهروند خبرنگار حتی جزئی ترین رویدادها را ظرف چند دقیقه منعکس و منتشر کنند، آیا می توان ادعا کرد که رسانه های مکتوب و به خصوص روزنامه ها هنوز کارا و تاثیرگذار هستند؟ شاید به راحتی می شد این گونه پاسخ داد که آری، اما متاسفانه خلاءها و ایراداتی در کار روزنامه های امروز وجود دارد که تاثیر منفی شبکه های مجازی را دو چندان می کند؛ واقعیت آن است که روند اطلاع رسانی رسانههای مکتوب امروز، علاوه بر تاخیر نسبت به فضای مجازی، به دلایل مختلف همراه با ملاحظات بی شمار با مرزهای مبهم است. در واقع اطلاعرسانی روزنامه ها از "کنش مند" به "واکنشی" تبدیل شده است که این به نوعی خودزنی روزنامه ها و باختن در مقابل رقیب محسوب می شود. این گونه است که اغلب روزنامهها جایگاه خود را به عنوان رسانه مرجع از دست داده اند.
واکنشی بودن یک رسانه به این معناست که در پی وقوع یک رویداد، پس از آن که شبکه های اجتماعی و خبرگزاری های درون و برون مرزی تمام جوانب آن را بررسی و منتشر می کنند، تازه ما به آن میپردازیم و درباره چند و چونش توضیح میدهیم. در واقع خبر سوخته را به اصرار به مخاطب مشکل پسند و بی حوصله می خورانیم و بی آن که بدانیم فرهنگ و عادت چندین و چند ساله روزنامه خوانی را به دست خود سر می بریم. با این توضیحات می توان دریافت که پاشنه آشیل رسانه ها، اقناع مخاطب است و در دنیایی که رسانه های دیجیتال و مجازی آستانه اقناع مخاطب را بسیار جابه جا کرده اند رویکرد روزنامه ها برای رقابت و بقا نسبت به این مهم باید به روز و هوشمندانه شود. نکته مهم آن که در سال های اخیر جهتگیریهای جدیدی در نظریههای مربوط به اقناع، صورت گرفته است. تغییر عمده، دور شدن از نظریه مکانیکی محرک - پاسخ و نزدیکی به این باور است که مخاطب را نه گیرنده ای منفعل بلکه مخاطبی فعال و دارای بازخورد و بازتاب آگاهانه می داند. بر این اساس، فرایند اقناع زمانی روی میدهد که مخاطبان معانی دریافتی خاص را در محیط های خاص، درونی کنند که این فرایند گاه تبدیل به فرایندی داد و ستدی در مورد اقناع مخاطب می شود و این جاست که بحث انتخاب پیام و رسانه توسط مخاطب مطرح می شود. در واقع ترغیب فرایندی دو سویه و تعاملی می شود که در آن هر دو گروه فرستنده و گیرنده به یک پیام یا رویداد ارتباطی خاص نیازمند میشوند. در چنین فرایندی مخاطب ترغیبکنندهای را میجوید که به نیازهای او پاسخ گوید. ترغیبکننده است که نیازهای مخاطب را شناخته و با اتخاذ پیام یا پیامهایی به نیاز او پاسخ میدهد و این برای روزنامه ها نه یک تهدید بلکه فرصت است. با این اوصاف از آن جا که نیاز خبری مخاطب هم اکنون توسط فضای مجازی به صورت انبوه( و در حجم وسیعی بدون استناد و صحت) تامین میشود، روزنامه ها باید صرفا از نقل خبر فاصله بگیرند و به سمت تحلیل و نرم خبر بروند. در واقع باید نیازهای تعاملی مخاطب را در نظر گرفته و به آن ها پاسخ دهند نه آن که بر خط صاف روزنامه نگاری سنتی حرکت کنند. در این مسیر روزنامه ها ظرفیتی در اختیار دارند که رسانه های مجازی و نوظهور و قارچ گونه عمدتا از آن بی بهره اند؛ نیروی متخصص و مجرب. با تکیه بر تخصص و تجربه، روزنامه ها باید به موارد دیگری فکر کنند. باید ابتکار و خلاقیت به خرج دهند تا بتوانند به جایگاه معتبرتری نسبت به گذشته دست یابند. در چنین شرایطی، مخاطب فضای مجازی در معرض خبر قرار می گیرد اما به خوبی می داند که برای مستند ساختن آن و دانستن پاسخ سوال های موجود در ذهن فعالش و نیز روشن شدن زوایای تاریک و پنهان آن خبر باید به سراغ روزنامه برود.
فراموش نکنیم که روزنامه فی نفسه دارای برتری بزرگی نسبت به رسانه های مجازی است که هرگز نمی توان این برتری را از آن گرفت و آن سند "مکتوب بودن" روزنامه است. حال این برتری را اضافه کنید به کاوشگری، جست و جوگری، نقب زدن به لایه های پنهان یک رویداد، افشاگری و نقادی روزنامه نگاران که به ندرت در رسانه های مجازی وجود دارد. به عبارت دیگر روزنامه ها باید همزمان با تغییر شیوه سنتی پوشش همه اخبار با استفاده از منابع متعدد و آژانس های خبری، شیوه گزینشگری خبر تنها بعد از تولید را که روال این روزهای آن هاست کنار بگذارند. یعنی ابتدا و بر اساس خروجی های یک اتاق فکر تصمیم بگیرند چه محتوایی را با چه رویکردی می خواهند تهیه کنند، سپس با توجه به نیازهای مخاطب اقدام به پوشش کامل و تولید اقناع کننده آن کنند به گونه ای که دیگر نیازی به دروازه بانی آن نباشد. نکته مهم آن که، این انتخاب باید دقیق و طبق سلیقه و نیاز مخاطبان باشد و این جاست که دنیای مجازی به کمک روزنامه ها می آید. در واقع می توان این نیازرا به طور مستمر و مرتب از طریق ارتباط دو سویه در کانا ل ها و شبکه های اجتماعی بررسی کرد.
خروجی چنین تغییر رویکردی می تواند جریان سازی باشد و محتوای پیگیرانه به گونه ای که جامعه و کشور را متاثر از پیگیری های خود کند. در واقع برگ برنده روزنامه ها این جا نمود می یابد، درست در آن عرصه که ماهیت ذاتی فضای مجازی نمی تواند تاثیرات بزرگ و ماندگار با تکیه بر تولید هوشمندانه و تحقیق توسعه مدار روزنامه ها را داشته باشد. جریان سازی و ایجاد موج های اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی با رویکرد توسعه، هنوز از آن دست هنرهای ژورنالیستی است که فضای مجازی فی نفسه توانایی یا فرصت عرض اندام در آن را نیافته است.
در هر صورت مقطع کنونی در واقع یک دوران گذار است؛ دوران آزمون و خطا و کسب تجربه و حتی جنگ. و در این مقطع بی شک ضعیف ترها و آن ها که تمایل به تغییر یا توانایی تکامل را ندارند از بین می روند. این دوران باید سپری شود تا از یک لایه به لایه بالاتری برویم. این گونه است که شاید دوران گذار امروز، حلقه اتصال کهکشان گوتنبرگ به مارکنی باشد در حالی که هنوز میزهای صبحانه با روزنامه ها مزین شده است.