پیرزنی یک سبد تخم مرغ به میدان آورد تابفروشد. هنوز چیزی نفروخته بود که پای اسبی به سبد تخم مرغ خورد وتخم مرغ ها شکستند.اسب سوار از روستایی سوال کرد: «مادر چند تا تخممرغ داشتی؟» پیرزن در جواب گفت: «وقتی اونا رو دوتا دوتا بر می داشتم یکی باقی می موند، وقتی سه تا سه تا بر می داشتم یکی باقی می موند، وقتی چهارتا چهارتا بر می داشتم یکی باقی می موند، وقتی پنج تا پنج تا بر می داشتم یکی باقی می موند، وقتی شش تا شش تا بر می داشتم یکی باقی می موند، اما وقتی که هفت تا هفت تا بر می داشتم هیچی باقی نمی موند.اسب سوار حساب کرد و پول تخم مرغ های پیرزن را داد. به نظرشما پیرزن حداقل چند تخم مرغ داشته است؟ (جواب در صفحه 25)