مورچه تیلیکتیلیک رفت
کنار باغچه با ناز
عطسهای کرد هاپیشتی
یعنی مریض شدم باز
هی صف مورچهها رو
نگاه میکرد، غر میزد
دلش میخواست با دوستاش
باغچه رو هی دور میزد
مامان موری گفت: بیا
پتوی نرم آوردم
لیمو و آب پرتقال
یه سوپ گرم آوردم
بخور که زود خوب بشی
بری کنار دوستات
بازم با هم بخندین
قربون اون دست و پات