یک چند سالی می شود
بابای من راننده است
خیلی خوش اخلاق است و ماه
روی لبانش خنده است
او می شناسد خوب خوب
هر مقصدی را توی شهر
صد تا مسافر میبرد
با تاکسی آن سوی شهر
با دقت و با احتیاط
این سو و آن سو میرود
سالم به مقصد میرسد
هر کس که با او میرود
هر وقت با او میروم
شاگرد شوفر میشوم
ده سال دیگر مثل او
در کار ماهر میشوم