سمیه محمدنیا حنایی- علی از پسرهای عشق ماشین بود. اما پدر علی نیز بسیار پایبند قوانین و مقررات بود و اجازه پشت فرمان نشستن به علی تا زمان سن قانونی را نمی داد. اولین کار علی 18 ساله ثبت نام در کلاس های آموزش راهنمایی و رانندگی بود. دوره تئوری با آموزش های استاد سپری شد و علی وارد مرحله دوم آموزش، یعنی آموزش عملی شد. در آن دوره علی بسیار بهتر از آن چه که تصورش را می کرد، عملکرد خوبی داشت. به طوری که ادعا می کرد حتی برای یک بار هم که شده خودرواش خاموش نشده یا دنده را اشتباهی عوض نکرده است. بالاخره زمان آزمون عملی فرا رسید. خودرو بعد از استارت هنوز یک سانتی متر تکان نخورده، خاموش کرد، افسر و علی و بقیه سرنشینان به جلو پرت شدند، این خاموش کردن خودرو چندبار اتفاق افتاد و بالاخره حرکت آغاز شد در اولین تغییر دنده، صدایی دلخراش از خودرو بلند شد که افسر تذکر داد کلاچ را کامل بگیرد، پدر صفحه دیسک درآمد! بالاخره امتحان علی دو سه دقیقه ای تمام شد و علی با بهت مردود شد. او که فکر می کرد ایراد از خودروی امتحان است با عصبانیت به آموزشگاه رفت و موضوع را با مدیریت در میان گذاشت. اما وقتی متوجه شد که خودرو قبل از آزمون باید از سوی ممتحن چک شود، سکوت کرد.
اما چند روز بعد این موضوع را به هنرآموز دیگری که او هم چندین مهر مردودی در پرونده اش داشت در میان گذاشت. او در کمال ناباوری گفت مربی ات در حین آموزش خودش کلاچ را می گرفته برای همین عملکرد خوبی داشته ای! و ادامه داد من و حدود بیست نفر دیگر در دام همین مربی افتاده ایم. علی که از این موضوع خیلی عصبانی شده بود در صدد شکایت درست و حسابی از مربی افتاد. او برای همین به اداره حافظ ثامن واقع در خیابان ساجدی جنب اداره شماره گذاری مراجعه کرد و با بیان ادله از مربی متخلف شکایت کرد.
حافظ ثامن نیز به او اطمینان خاطر داد که چنان چه با بررسی سوابق مربی و میزان قبولی هایش، عدم توانایی او در آموزش هنرجوها اثبات شود، آموزشگاه مکلف خواهد بود دوره آموزش عملی را به صورت رایگان برای علی هماهنگ کند.