چاپ خراسان
ازگذشته تا امروز
برای اولین بار که با روزنامه خراسان آشنا شدم، کلاس اول دبستان بودم. تازه حروف الفبا را آموخته بودم و شوق و ذوق خواندن و نوشتن داشتم. پدرم هم که متوجه این علاقه شده بود یک روز صفحه اول خراسان را جلوی من گذاشت و از من خواست حروفی را که تا آن روز آموخته بودم پیدا کنم و دورش خط بکشم. چه قدر هیجان داشت. از آن موقع به بعد دیگر هر وقت پدر روزنامه را می گرفت، من یکی از مشتری های همیشگی آن بودم. چند سال گذشت بزرگ تر شدم و در جریان انتخابات ششم ریاست جمهوری سال ۷۶ یک رأی اولی بودم. پدرم با خرید روزنامه، من و خواهرم را به رأی دادن علاقه مند کرد. از آن سال من مشتری پر و پا قرص بخش سیاسی روزنامه خراسان هم شدم. خبرهای انتخابات را از طریق خراسان دنبال می کردم. سال ها مثل برق و باد گذشت. زمان رفتن به دانشگاه رسید که در شهرستان قبول شدم. آن هم شهری که با مشهد ۸-۷ ساعت فاصله داشت. غم جدایی از خانواده را در شهر کوچک سعی کردم با خواندن کتاب پر کنم. به کتابخانه دانشگاه رفتم و باز هم آن آشنای همیشگی (خراسان) را آن جا دیدم. خیلی خوشحال شدم. خیلی خوشحال بودم که در آن شهر یک آشنا دارم. بعد از فارغ التحصیلی از دانشگاه، باز هم این خراسان بود که به من دلگرمی می داد ولی با یک روش متفاوت؛ با خواندن بخش نیازمندی های خراسان، دور آگهی هایی که به دردم می خورد خط می کشیدم تا بتوانم مشغول به کار شوم. امروز هم مشتری صفحه همشهری سلام، هفته نامه جیم، ناویاب و... هستم. با خواندن آن خاطرات سال های قبل برایم زنده می شود. ممنونم از خراسان و امیدوارم همیشه پایدار باشد. سیده مریم قائمی طلب - مشهد