بررسی نحوه ورود به کسب و کارهای کوچک و چگونگی توسعه این نوع کسب و کار
تعداد بازدید : 7
مسیر بزرگ شدن در کسب و کارهای کوچک
میلاد قارونی
روزنامه نگار
بیشتر افراد فکر میکنند مدیریت و برنامه ریزی بازاریابی کسب وکارها برای نمونه های بزرگ است، غافل از این که این کسب وکارهای کوچک و خرد هستند که پایه و اساس حوزه فعالیت های تجاری را تشکیل می دهند. مشکل این نمونه های کوچک از جایی شروع می شود که صاحبان آنها فعالیت خود را دست کم می گیرند. در واقع آنها فکر میکنند به دلیل خرد بودن، آن چنان نقشی در اقتصاد کشور یا نیاز به برنامه ریزی و تدوین راهبردی برای پیشرفت ندارند. سوال مهم این که یک نمونه کوچک برای موفقیت باید چه کاری انجام دهد؟ ما برای این که پاسخ این سوال را به صورت دقیق بیان کنیم، این بار به سراغ یکی از مشاوران خوب کسب وکار رفتیم.
آقای محمود کرمی (MahmoudKaramirm) مشاور ارشد کسب وکارهای کوچک است که به صورت تخصصی به راهنمایی و بازاریابی مدیران نمونه های کوچک میپردازد.
از آقای کرمی خواستیم بیشتر ما را در خصوص پیشرفت یک واحد تجاری کوچک راهنمایی کند. هرچند نکته به حدی زیاد است که نمیتوان در یک مقاله نوشت. به هر حال ما سعی کردیم اصول اولیه را از ایشان بپرسیم.
یکی از نکاتی که ما در حوزه کسب وکارها به آن توجه نمی کنیم، همین بنگاه های کوچک و متوسط است. بنگاه هایی که برخلاف ظاهر کوچک و فروش کم خود، نقش اساسی در جریان اقتصادی یک کشور خواهند داشت. ما مدیون این بنگاه های کوچک هستیم. این نکته را در نظر داشته باشید که فروشگاه های بزرگ مانند فروشگاه های زنجیره ای خودشان از واحدهای کوچک تری به اسم شعبه تشکیل می شوند. از طرفی هم برای تهیه جنس خود نیاز به کسب وکارهای کوچک دارند.
تعریف کسب وکار کوچک و متوسط
اول از همه باید بدانیم اصلا کسب وکار کوچک و متوسط چیست؟ در واقع آن ها بر اساس چه معیاری تقسیم می شوند؟ اتحادیه اروپا، وزارت صنایع و معادن ایران و بانک مرکزی هرکدام تعریف مجزایی برای تقسیم انواع کسب وکارها ارائه داده اند. در حالت کلی چهار معیار را باید در تعیین کوچک یا بزرگ بودن کسب وکار در نظر بگیریم: تعداد کارکنان، دارایی، حجم فروش و ظرفیت تولید. در هر عامل شاخص هایی وجود دارد که پایین یا بالا بودن آن ها مشخص کننده نوع کار است؛ اما مهم ترین عامل تعیین کننده، تعداد کارکنان است.بر اساس تعریف اتحادیه اروپا اگر تعداد کارکنان بین یک تا 9، یک تا 49 و یک تا 249 نفر باشد، به ترتیب کسب وکار خرد، کوچک و بزرگ نامیده می شود. این را می توان جامع ترین و بهترین تعریف به حساب آورد. تعریف سازمان های داخلی متفاوت است. بر اساس تعریف وزارت صنایع اگر تعداد کارکنان کمتر از 50 باشد، آن را کوچک به حساب می آوریم؛ اما بانک مرکزی این تعداد را کمتر از 100 نفر بیان می کند.به هرحال نیاز بود در ابتدا بدانیم منظور ما از کسب وکار خرد، کوچک و متوسط چیست.حالا سوال اصلی این است که مهم ترین و اولین قدم برای پیشرفت بنگاه های کوچک چیست؟
راهکار رشد چیست؟
رشد یک کسب وکار یا همان بنگاه کوچک اهمیت زیادی دارد، برای این که همه ما در زندگی خود نیاز به آن ها داریم. نانوا، آرایشگر، سوپرمارکتی سر کوچه، لوازم تحریرفروشی، و غیره از نمونه هایی هستند که در زندگی خود بارها به آن ها مراجعه خواهیم کرد. مهم ترین مسئله این است که این بنگاه ها چگونه رشد کنند؟ نکاتی که در ادامه می گوییم برای بسیاری از بنگاه های کوچک شهر مشهد که به ویژه در اطراف حرم هستند، بسیار کاربردی و مفید خواهد بود.اول از همه نباید خود را دست کم بگیرید. در واقع فکر نکنید کوچک یا متوسط بودن تان تاثیری در اقتصاد مملکت ندارد. باید این نکته را در نظر بگیرید که همه افراد به شما نیاز دارند و دوم این که اگر به درستی برنامه بازاریابی و مدیریت داشته باشید، می توانید خود را به یک بنگاه بزرگ تبدیل کنید.اولین راهکار رشد که باید در نظر بگیرید، این است که پیشرفت و موفقیت، یک فرایند از قبل تعیین شده ندارد. شما باید مجموعه ای از کارها را انجام دهید تا بتوانید در بلندمدت به نتیجه برسید. این که چه فرایندی و چگونه آن را انجام دهید، به ماهیت کسب وکار، بازار، درآمد از آنجا و غیره بستگی دارد. ممکن است فرایند استفاده شده در دو آرایشگاه کاملا با هم متفاوت باشد.از کجا شروع کنیم؟ بسیاری فکر می کنند برای شروع حتما باید گروهی تشکیل دهند و آن را مدیریت کنند در صورتی که چنین نیست. اول از همه شما باید از خودتان شروع کنید. در واقع بهترین مشاور، خودتان هستید. هیچ کسی بهتر از شما نیاز مشتریان تان را نمی داند. همچنین بر تغییراتی که به وجود می آید، بیشتر تسلط دارید اما شاید از خودتان بپرسید من چگونه بهتر بتوانم خودم را بشناسم؟باید گفت این مهم ترین مرحله است. برای این کار نیاز به یک ماتریس به نام SWOT دارید. ماتریسی که تمام کسب وکارهای بزرگ دنیا هم از آن برای رشد بنگاه خود همیشه استفاده می کنند.در این ماتریس چهار عامل باید مشخص شود: نقاط ضعف، نقاط قوت، تهدیدها، فرصت ها.نقاط ضعف و قوت را باید درون سازمان خود جست و جو کنید. از دم در گرفته تا تک تک اتاق ها و قفسه ها و غیره. تهدیدها و فرصت ها بیرون از سازمان شما قرار دارند؛ یعنی عواملی که باعث به خطر افتادن یا رشد کسب وکار شما می شوند. هیچ کسی هم در گام اول بهتر از خود شما نمی تواند این جدول را پر کند.اجازه بدهید یک مثال برای نوشتن بهتر این جدول بزنیم. نقاط ضعف یک فروشگاه می تواند رفتار نامناسب کارمندان شما باشد. از آن طرف نقطه قوت شما، داشتن انواع مختلف یک کالای خاص است. از طرفی رقبا، تورم و نداشتن جای پارک می تواند تهدیدی برای به خطر افتادن اعتبار شما شود. به عنوان فرصت، می توان شبکه های مجازی را نام برد. شبکه هایی که می تواند به رشد و برندینگ کمک زیادی کند.
نقطه مشکل دار را پیدا کن
اولین قدم برای موفقیت این است که نقاط ضعف را پیدا کنید. در واقع باید در ابتدا به بررسی دقیق سازمان داخلی خود بپردازید. کسب وکارهای نوپا ممکن است در این مرحله مشکل داشته باشند، پس باید زیرنظر یک مشاور فعالیت کنند. کسب وکارهای قدیمی باید هر شش ماه به بررسی نقاط ضعف ( به عبارت دقیق تر، جدول SWOT) بپردازند. باید بتوانند که آن ها را پیدا کنند. هرچند که بهتر است یک مشاور در کنار آن ها باشد.
بعد از این که نقاط ضعف را خود پیدا و آن ها را برطرف کردید، حالا باید به دنبال فرصت های از دست رفته خود باشید. شبکه های اجتماعی بهترین فرصت امروزی است که اگر به آن توجه کنید، می تواند بهترین منبع درآمد شما باشد. همچنین شرکت در نمایشگاه های بهاره یا پاییزه می تواند خود فرصتی برای رشد کسب وکار شما باشد. در واقع منظور ما از فرصت این است که چه عواملی بر اساس نوع کسب وکارتان به رشد فعالیت تان کمک می کند. در نقطه ضعف هم باید ببینید چه چیزی در نهایت باعث مخدوش شدن چهره کارتان می شود. برای مثال، شاید یک پلاستیک عادی از نظر مشتریان شما یک نقطه ضعف به حساب بیاید. سعی کنید آن ها را به یک نقطه قوت تبدیل کنید.
مراقب ساختار باشید
یکی از دلایل اصلی رشد نکردن کسب وکارهای کوچک، این است که ساختار ندارند. متاسفانه بیشتر آن ها تمرکز خود را بر برطرف کردن نقاط ضعف ظاهری می گذارند. بسیاری از مدیران بارها به من گفته اند در نبودشان در شرکت، هیچ گونه فروشی انجام نمی شود. دلیل خیلی واضح است؛ برای این که آن ها از قبل هیچ ساختاری تعیین نکرده اند.در تعیین ساختار چه باید کرد؟ در واقع ساختار شرکت باید به صورتی باشد که حتی در نبود شما هم فعالیت ها به صورت عادی انجام شود. این ساختار بیشتر از همه شامل چارت سازمانی است. چارتی که فعالیت ها و حوزه کارهای آن ها را مشخص می کند. به عبارتی هر کسی باید وظایف خود را بداند. در آخر هر ماه هم بر اساس چک لیستی بررسی شود. این که هرکاری دقیقا باید در چه مرحله و به چه صورت انجام شود. در واقع ساختار باید برنامه به کارها بدهد. برنامه ای که افراد را متعهد به رعایت قوانین آن کند.
از نیاز مشتری جلو باشید
کسب وکارهایی موفق هستند که از نیاز مشتریان خود جلو باشند. در واقع خدمات یا محصولاتی که عرضه می کنند، نیاز مشتری شما باشد که خود اوتا آن لحظه توجهی به آن نکرده است. در واقع نداند چنین چیزی می توانسته تا الان مشکل او را برطرف کند. این مستلزم داشتن ذهن خلاق است. شما باید همیشه با مشتریان خود در ارتباط باشید و نیاز آن ها بنویسید تا بتوانید چیزهایی را عرضه کنید که واقعا نیاز مشتریان تان است. اگر بتوانید خود را متمایز کنید، برنده شده اید. در غیر این صورت همانند یک کسب وکار عادی خواهد بود. این نکته را باید در نظر داشته باشید که سبک زندگی مردم تغییرات زیادی از گذشته تاکنون داشته است. آن ها اهل استفاده از فناوری های به روز هستند. این قدر رقیب زیاد شده است که اگر یک نفر خوب رفتار نکند، به راحتی جای خود را به بقیه خواهد داد.
برای جلو بودن از نیاز مشتری، یک مثال خیلی خوب می توان بیان کرد. فعالیت در شبکه های اجتماعی و تولید محتوای مناسب می تواند جلو بودن از نیاز مشتری تان باشد. با خلق مطالب کاربردی و آموزشی در خصوص محصولات تان می توانید به مشتریان خود آموزش کامل دهید. نمونه دیگر آن شرکت های ژاپنی و چینی هستند که با تولید چمدان های خاص توانسته اند گامی مهم در این عرصه بردارند. چمدان هایی که با بلوتوث به صورت خودکار به دنبال صاحب خود می آیند. این شرکت ها به نوعی فهمیده اند که مشتریان از حمل چمدان خسته می شوند پس سعی کردند با تولید نمونه های خاص و کمی خلاقیت، خود را بهتر مطرح کنند.
نکته آخر
کسب وکارهای کوچک و متوسط نباید به هیچ وجه به فکر اتفاق بزرگ باشند بلکه باید بزرگ فکر کنند و بر اساس توانمندیهای خود جلو بروند. برای مثال، یک بیلبورد 10 میلیونی شاید باعث دیده شدن نام آن ها شود؛ اما آیا چنین بنگاهی توانایی لازم را برای اداره کردن مشتریان زیاد خود دارد؟ اگر ندارد، مطمئن باشید نتیجه برعکس به دست خواهد آورد.