از میون قفسه کتاب بلند زد صدام اونقد بَرَم نداشتی خاکی شده سر تا پام گفتم ببخشید ای وای اصلا حواسم نبود بیا بریم دوست من تمیز میشی زود زود دوباره همراه هم قصه و شعر میخونیم میریم سفر تو قصه یه عالمه میمونیم