خانواده؛ بزرگترین پشتیبان
وقتی صحبت از نیرویدریایی و دریا میشود، بیاختیار یکی از مسائلی که موردسوال است و بیشک از سختیهای کار در دریا بهشمار میآید، وضعیت خانوادههای پرسنلی است که از یکسو باید دوریهای چند ماهه را طاقت بیاورند و از سویی دیگر عموما در شهرها و مناطقی بهسبب کار همسرانشان اسکان دارند که ممکن است صدها کیلومتر از محل تولد و حضور اقوام و بستگانشان دور باشد. این موضوع درمورد یکی از طولانیترین ماموریتهای نداجا که اقیانوس اطلس است و 4ماه به طول انجامیده، بیشتر خود را نشان میدهد. به همینخاطر برای زینتبخشی به این ویژهنامه، با تعدادی از خانوادههای پرسنل ناوگروه75 صحبت کردیم تا از سختیها و حسو حالشان بگویند، از اینکه چگونه این دوری را تحمل کردند و نیرویدریایی به عنوان سازمان موظف به آنها چه خدماتی ارائه کرد. این گفتوگوها یک درس بزرگ و یک نتیجهگیری مهم برای ما داشت و آن صبر ستودنی این خانوادهها بود که در جایجای سخنان همسران پرسنل نیروی دریایی دیده و شنیده میشد. جهادی بزرگ درکنار سربازان وطن که ریشه در اعتقادات عمیق وانگیزههایی الهی دارد. اگرچه مشکلات معیشتی و رفاهی این خانوادهها نیز کمو بیش وجود داشته و حتما باید موردتوجه مسئولان ارشد نیرویدریایی قرار گیرد اما این عزیزان شکوه و گلایهای در اینخصوص نداشتند و تحمل همه مشکلات درکنار همسرانشان را افتخاری برای خود و اجر و ثوابی برای آخرت توصیف میکردند، تا جاییکه به نظرم رسید این همسران پرسنل ناوگروه هستند که بزرگترین پشتیبان و حامی پرسنل بعد از خدای بزرگ به شمار میروند و اگر نبود این صبر زینبوار آنها، شاید انجام این ماموریت تاریخی و پرخطر نیز به این شکل عملی نمیشد.
پای درددل همسران صبور پرسنل ناوگروه75
خانم مصطفایی، همسر ناوسروان امیر صالحیزاده که در ناوشکن سهند در این ماموریت انجام خدمت کرده، رمز تحمل سختیهای این دوری را توکل به خدا و نیروی عشق به همسر و فرزندانش میداند و از نیرویدریایی متشکر است چون معتقد است این نیرو آنچه در توان داشته، برای کاهش رنج این خانوادهها بهکار گرفته، از جمله سفر زیارتی به مشهد.
او از ارتباط تلفنی با همسرش هم میگوید و اینکه مدام بر مراقبت از خود و بچهها تاکید داشته است. نکته مهم دیگر آرام کردن بچهها در هنگام سفر است که خانم مصطفایی برای این کار هم بهترین اقدام یعنی آگاه کردن بچهها بهکار مهمی که پدرشان انجام میدهد پرداخته، تا نه تنها به اهمیت کار پدر واقف شوند، بلکه غروری که باید از داشتن چنین پدری داشته باشند را نیز احساس کنند. و چه زیبا و فداکارانه از این میگوید که اگر بازهم چنین ماموریتی باشد، حتما راضی خواهد بود چون برای امنیت بیشتر میهن و سربلندی کشور و محافظت از آن است.
خانم کهبارپور، همسر ناوبان یکم فریبرز مرادی در ناوبندر مکران نیز از خودش و وضعیت فرزندانش در هنگام حضور همسرش در ناوگروه75 برای ما گفت. از اینکه نیرویدریایی با اجرای برنامههایی شاد و سفر زیارتی، سعی کرده بار این دوری را سبک کند و همان حس همیشگی سربلندی بابت داشتن چنین همسری که با از خودگذشتگی برای میهن درس فداکاری و صبر به فرزندان و نسل آیندهاش میدهد. او از اینکه همسرش توانسته کاری برای این کشور کند، احساس غرور و سرافرازی دارد و لحظهشماری میکند تا این حس زیبا را با همسرش در بازگشت به اشتراک بگذارد.
خانم اسکندرلو که همسرش کارمند است و در ناوبندر مکران خدمت میکند، نیز میگوید: «20سال در کنار همسر فداکارم زمانهای طاقتفرسایی را تحمل کردیم و این ماموریت هم بخش دیگری از این زندگی پرفرازو نشیب بود.» او از دلتنگیهایی میگوید که در تماسهای تلفنی خود با همسرش در میان گذاشته و البته حرفهای امیدوارکنندهای که تحمل این 4ماه را برای هر دوطرف آسانتر کرد. خانم اسکندرلو میگوید: «درمورد بچهها سعی کردم جای خالی پدر را احساس نکنند چون باور کرده بودند که پدرشان برای خدمت به این ماموریت بزرگ رفته و باعث افتخار آنها و کشور است.» از او پرسیدیم حس درونی شما در مورد اینکه همسر یکی از اعضای این ناوگروه تاریخساز هستید، چیست؟ پاسخ جالبی داشت و گفت: «حس اینکه همسرم در راه خدا قدم برداشته خوشحالم میکند و امیدوارم او بتواند با خدمت به نظام، در راه حاج قاسم سلیمانی عزیز و دوستداشتنی قدم بردارد.»
همسر آقای محمدیفر به ما میگوید: «این دوری را بهخاطر سربلندی کشورم و مردم ایران و به این امید که با این ماموریت پرچم سهرنگ جمهوری اسلامی ایران بر فراز آبهای جهان بر افراشته نگه داشته شده و این ماموریت امتداد راه شهدای 8 سال دفاع مقدس است تحمل کردم، هرچند این صبر ما در برابر صبر مادران شهدا و دختران شهدا چیز زیادی نبود و همیشه شرمنده آنها هستیم.» وی تماسها و کمکهای دفتر معین نداجا را یادآور میشود و میگوید: «در مورد فرزندانم سعی کردم با بیرون بردن بچهها و ثبتنام کلاس فوتبال و زبان برای پسرم و کلاس دفاع شخصی برای دخترم و همچنین دیدن فیلم و رفتن به کوه و باغ وقتشان را پرکنم. گاهی هم با صحبت کردن درباره اینکه این سفر چه اثراتی برای اقتدار کشور دارد.» ایشان که به نظر میرسد طبع شاعری خوبی هم دارند، جملات جالبی برای زمان دیدن همسرشان آماده کردهاند و میگوید: «به او خواهم گفت که سفرها باید باشند، تا حضورت معنی بیشتری پیدا کند، سفرها باید باشند، تا به عمق احساس و خاطره دست پیدا کنی، سفرها تو را میسازند سفرها تو را و مرا معنی میکنند و من در تقطیع تمام سفرها و ثانیهها فهمیدم، که بیتو چقدر همهچیز سرد است، همه چیز سخت است، خوشحالم که با آمدنت به دشواریهایم پایان دادی، خوش آمدی همسر نازنینم.»
همسر حسن اصلانی از پرسنل ناو سهند این اوقات را بسیار سخت و تحملش را نیز سختتر توصیف میکند و میگوید: «نیروی دریایی میداند از لحاظ مالی و مادی حقوقهای همسران ما کافی نیست و نمیتوان بهراحتی کلاسهای تفریحی و آموزشی ثبتنام کرد.» او از سختیهای این دوران، به شب بیداریهای کودکان و بهانه پدر گرفتنهایشان اشاره دارد و البته تاکید دارد: «به فرزندم میگفتم شغل پدرت یکی از پرافتخارترین شغلهای دنیاست و برای سلامت بودنش باید دعا کنی، نه اینکه بهانه بگیری پسر شیر مرد من.» ایشان استرس زیاد این سفر را دلیلی میداند که دیگر رضایت به تکرارش ندهد و از مسئولان درخواست دارد تا زحمات اعضای ناوگروه75 را به خوبی جبران کنند.
همسر استوار یکم جلال نادریفر از پرسنل ناوبندرمکران هم روش جالبی برای آرام کردن بچهها داشته است. او میگوید: «سعی کردم در حد توان خواستههایشان را برآورده کنم. همچنین با صحبت کردن در مورد پدرشان و نشان دادن عکس و فیلمهایش و ناوگروه آنها را آرام کنم اما با وجود همه اینها پسر 3ساله من که وابستگی شدیدی به پدرش داشت، خیلی خیلی اذیت شد.» جالب است که او میگوید: «با وجود بیماری کرونا که من و 2 فرزند کوچکم را درگیر کرد، دوران بسیار سختی را در نبود همسرم گذراندم و دیگر تحمل دوری همسرم را نخواهم داشت اما اگر با توجه به شرایط کشورم لازم به حضور ایشان در ماموریتهای نیروی دریایی باشد، تحمل میکنم و ایشان را همراهی خواهم کرد.»
اما در میان گفتوگوهای ما با همسران پرسنل ناوگروه75 به نکته تلخی برخوردیم که خود گواهی بر سختی کار این عزیزان و مشکلاتی است که شاید اصلا در میان مردم دیده نشود. خانم فرهودی همسر وحید نصیری در ناو سهند است که فرزندی نداشتند و در آستانه به دنیا آمدن فرزند بودند که با ماموریت همسرشان مواجه میشوند اما متاسفانه این فرزند قبل از به دنیا آمدن و بازگشت پدر از دست میرود و به گفته خود او همین موضوع غم دوری همسر را چندین برابر میکند. حالا این افسر نیروی دریایی باید به خانهای بازگردد که بهجای صدای کودک نوزادش، جای خالی او را ببیند. برای آقای نصیری و همسرش آرزوی صبر داریم.
خانوادهها را دریابید
برخی افراد، ادوات و تجهیزات را بهترین لجستیک برای یک نیروی نظامی میدانند اما به نظر من، خانواده رکن اولیه و اصلی است که به طور ویژه این موضوع در نیروی دریایی با ماموریتهای طولانی مدت پرسنل بیشتر به چشم میآید. اگر خانوادههای این پرسنل در آرامش نباشند، به این معنی خواهد بود که فکر و ذهن نیرو در میان آبهای مواج و سخت که نیاز به بهترین کارایی جسم و روح است، آرامش نخواهد داشت و این از هر دشمنی برای یک یگان شناور خطرناکتر است، لذا توجه به خانوادههای پرسنل بویژه در زمان به ماموریت رفتن نیروها از مهمترین کارهای نیروی دریایی است که البته به حمدا... اقدامات خوبی صورت گرفته و باید این اقدامات تقویت و تکمیل شوند.