اقتصادفرهنگی
نسخه توسعه مشهد
نویسنده : سید جعفر حسینی، دکترای اقتصاد
بدفهمی از علم اقتصاد ریشه مشکلات
متأسفانه یک نوع اغتشاش مفهومی در ایران حول دانش اقتصاد وجود دارد که بر اساس آن برخی بیان میکنند مشکل ما اقتصادی نیست بلکه مشکل ما فرهنگ است. به طور مثال، در همایشی که در مورد شبکههای اجتماعی بود و متأسفانه برگزارکنندگان آن هیچ آشنایی با حوزه علوم انسانی نداشتند، این گونه بیان میکردند که دنیا یک زمانی سیاست محور بود، بعد اقتصاد محور شد و اقتصاد محور زمانی بوده که مارکس گفته اساس، اقتصاد است و الان دنیای فرهنگ محور شده است! .به طور خلاصه این درک و این تصور از اقتصاد باعث میشود که بعضی از سیاستگذاران اجرایی کشور هم گمان کنند که در شهری مثل مشهد بایستی رویکردی غیراقتصادی اتخاذ کرد.
برای رفع این اغتشاش مفهومی نگاهی به سیر تغییر و تحولات دانش اقتصاد ضروری است. اصولاً، در ابتدای شکلگیری تمدن مدرن، دانش اقتصاد صرفاً، معطوف به مسائل و موضوعات خاصی بود و تصور بر آن بود که اقتصاد تنها علم این موضوعات است. به طور مثال، موضوعاتی نظیر پول، مالیات و یا ثروت موضوعات محوری دانش اقتصاد بودند. بر همین اساس، کتابهایی که تا قرن 18 و 19 نوشته می شد دقیقا از همین جنس بود. به طور مثال آدام اسمیت می گفت تولید ثروت ملل، مارکس صحبت از سرمایه می کرد که در واقع به دنبال توضیح چگونگی ایجاد فقر بود، ریکاردور اصول مالیاتستانی را تدوین نمود و دیگران نیز رویکردهایی مشابه داشتند.
اما در حدود 20 سال اخیر، تغییری اتفاق افتاد که بر اساس آن اقتصاددانان گفتند که هر چند اقتصاد علم انتخاب است اما انتخاب مورد اشاره در دوره امپریالیستی این دانش، یک انتخاب خیلی محدود است. یعنی بطورکلی می گفتند شما یک شکل خاصی از انتخاب را به عنوان کل انتخاب در نظر گرفته اید در حالیکه انسانها همیشه این طور انتخاب نمی کنند.
اقتصاد جدید و طیفی از انتخابها
مثال بارزش این بود که شما می گویید انسان همیشه دنبال حداکثر کردن منافع خود در بهترین شرایط است و بر اساس این نگاه او دنبال این است که هزینههایش را حداقل و منافع اش را حداکثر کند اما سوال این است که در بازی فوتبال زمانی که یک بازیکن می تواند گل بزند چرا به هم تیمی اش پاس می دهد تا او گل بزند و یا چرا در یک میدان جنگ یکی حاضر می شود جانش را برای دیگری از دست بدهد. این موضوعات را با توابع تولید و مصرف چگونه توضیح میدهید؟ انتخاب خیلی بزرگتر است و انتخاب انسانها خیلی پیچیدهتر است و اصولاً فرض بر ناهمگنی فضاها و موقعیتهای انسانی است. انتخاب و مدل تصمیم گیری یک فرد در بازار بورس با انتخاب و مدل تصمیم گیری او داخل خانه اش کاملا متفاوت است. لذا در این جا دانش اقتصاد وارد ادبیات جدیدی شد. در حالی که دانش اقتصاد قبلاً حول کلماتی مثل بازار، دولت، عرضه، تقاضا می چرخید، در این دوره کلماتی نظیر نهاد، اطلاعات، انگیزه، مکانیسم تخصیص و نظایر آنها به عنوان واژگان محوری دانش اقتصاد قرار گرفتند.
بر همین اساس، در حالی که تمام تلاشها در نگاه قبلی ناظر بر حداکثرکردن یا حداقل کردن مبتنی بر متغیری به نام قیمتهای نسبی بود در این دوره قیمتها تنها یکی از دهها انگیزه تعاملات اجتماعی قلمداد شد که لزوماً هم تمرکز بر آنها منجر به کارایی نخواهد شد.
تغییر جهت علم اقتصاد در کشور ما درک نشد
اما متاسفانه این تغییر و تحولات دانشی در کشور ما به دلایل متعدد درک نشده و لذا در حوزه سیاستگذاری این چنین چالشهایی پدید آمده است. در یک سو، گروهی که تابع فضای پیشین دانش اقتصاد هستند دانش و حوزههای میان رشته ای را اینگونه فهمیدهاند که اقتصاد در همه جا یعنی حداکثر کردن سود و حداقل کردن هزینه بر اساس متغیری به نام قیمتهای نسبی. بنابراین، طبیعی است که در موضوع توسعه شهری نیز، این گروه چه شهر مشهد را توسعه دهند یا تهران و یا نیویورک را فرقی برایشان نمیکند. کاملا همگن می بینند که همه جا باید مردم پولدار و رفاه کامل داشته باشند. بحثشان در این است که ترجیحات مردم مشهد با تهران فرقی نمی کند. بنابراین اینجا هم همان مدلی را لازم دارد که شهر تهران دارد.
اما در مقابل گروه دیگری هم هستند که اقتصاد را بد فهمیدهاند و گمان می کنند اقتصاد صرفاً یک دانش مادی و دنیایی است و اصولاً، توسعه اقتصادی در شهری مثل مشهد مشکل ساز است و ما باید به دنبال توسعه فرهنگی این شهر برویم.
فارغ از مباحث دینی که متخصصان بایستی به آن پاسخ دهند در جواب به آنها بایستی بیان نمود که اگر ما نسبت به بحث انتخاب در نگاه پیشین این دانش نقد داریم به معنای بلااستفاده بودن تمامی مباحث آنها نیست. به طور مثال، در بازاری نظیر بورس اتفاقاً همان نگاه سنتی و توجه بر رقابت بسیار مناسب است. اما بحث بر سر این است که رقابت نمی تواند توضیح دهنده تمامی تعاملات انسانی باشد. به عنوان نمونه در داخل خانه تعاملات همکارانه است اما در نگاه اول همه چیز با معیار رقابت تفسیر می شود. می گوید زن وشوهردر حال رقابت و دنبال حداکثر کردن منافعشان هستند در حالی که این طوری نیست بلکه با هم همکاری می کنند. اگر هم حداکثر کردن منافع را می خواهیم ترسیم کنیم باید آن را در چارچوب همکاری با یکدیگر تعریف کنیم نه در رقابت با هم.
اقتصاد فرهنگی چیست؟
حال بر اساس این نگاه به سراغ بحث توسعه شهری مثل مشهد می آییم. بر اساس آنچه گفته شد اصولاً این تعارض میان آنکه توسعه شهر بایستی اقتصادی باشد یا فرهنگی سالبه به انتفاع موضوع است. بلکه بحث بر سر این است که اساس توسعه ما بایستی مبتنی بر اقتصاد فرهنگی باشد یا اقتصاد صنعتی یا اقتصاد کشاورزی و یا مسائلی مشابه. اقتصاد فرهنگی چیست؟ یعنی اینکه من در اقتصاد به بخش فرهنگ بیش از بقیه اقتصادها اهمیت دهم و حوزه فرهنگ برای من اولویت پیدا کند.
اقتصاد زیارت از جنس اقتصاد فرهنگی
اما در خصوص اقتصاد زیارت که به نظر از لغات و برساختها و واژههای بومی ماست. حسب نگاه گروه نخست، اقتصاد زیارت در واقع همان اقتصاد گردشگری است اما اگر حسب رویکرد دانش اقتصاد به انتخاب، به این حوزه نگاه کنیم، اقتصاد زیارت اقتصاد گردشگری نیست.
اقتصاد زیارت، اقتصاد گردشگری نیست
اولین مشکل در نوع نگاه گروهی که به دنبال یکسان سازی گردشگری با زیارت هستند این است که اصولاً، گردشگری نمیتواند در ایران اولویت ما باشد چون گردشگری یک سری الزاماتی دارد که آنها را یا نمی توانیم در ایران داشته باشیم یا به انها دسترسی محدودی داریم. به عبارت بهتر، برخلاف تصور ما، بخش عمده گردشگری در دنیا تفریح و لذت است که لزوماً با فرهنگ ما همخوانی ندارد و تمامی مباحث دیگری نظیر بازدید از آثار فرهنگی و یا بازدید از طبیعت ایران بدون این تفریح و لذتها ارزش چندانی برای گردشگر ندارد. نگاهی به وضعیت کشورهای موفق دنیا در حوزه گردشگری هم به خوبی مبین این نکته است. که ما بی جهت چشم خود را بر واقعیات گردشگری بسته ایم و نمی خواهیم بفهمیم که ما به دلیل وجود شرایط خاص فرهنگی نمی توانیم هیچگاه به کشورهایی نظیر لبنان و ترکیه در این حوزه برسیم. اما موضوع زیارت یک جایگزین بسیار مناسب بجای گردشگری است. بخش قابل توجهی از آمار گردشگری ما نیز مرتبط با زیارت است که شناخت عوامل مؤثر بر آن کاملاً متفاوت از گردشگری متعارف است.
بنابراین اقتصاد زیارت اولا اقتصاد گردشگری نیست و ثانیاً وقتی صحبت از اقتصاد زیارت می کنیم در مورد یک بستر جدید بحث می کنیم که این بستر گردگشری نیست و حداکثر کردن و حداقل کردن منافع و هزینهها در آن صورت متفاوتی از گردشگری دارد.
همانگونه که بیان شد در نگاه جدید دانش اقتصاد به مقوله انتخاب، انسان یک بُرداری از تعاملات است و به عبارت بهتر هویتهای مختلفی دارد. صبح که از خواب بیدار می شود اول همسر است بعد پدر بعد شهروند و بعد عضو یک سازمان است داخل هر کدام این موقعیتهای تعاملی مختلف، نوعی از کنشها را انجام می دهد. در جایی همکاری میکند و در جایی رقابت، جایی می جنگد و درجایی دیگر ایثار و فداکاری می کند.
«ترجیحات مشهد» در مدل توسعه اقتصادی چیست؟
صحبت بر این است که در اقتصاد زیارت چه ترکیبی از این تعاملات بایستی در فضای شهر مشهد شکل بگیرد و این ترکیب چه تفاوتهایی با شهرهای دیگر خواهد داشت؟ به عبارت بهتر، تعاملات اجتماعی بازیگران شهری که مدل توسعه آن مبتنی بر زیارت است چگونه باید تدبیر و تمشیت شود؟ مدل اقتصاد گردشگری در نگاه اول می گوید هیچ فرقی ندارد. اما نگاه جدید به دانش اقتصاد بیان می کند که حسب بستر این شهر، تعاملات اجتماعی باید به نحوی مدیریت شود که هم آدمهایی که در این شهر می خواهند سکونت کنند و هم کسانی که می خواهند به این شهر بیایند از شکل خاصی از ترجیحات برخوردار باشند. یعنی لزوماً قرار نیست همه افراد، این شهر را برای پاسخ به تمامی نیازهای خود انتخاب کنند. مدل انتخاب در این شهر باید متفاوت از مدل انتخاب در تهران و تبریز باشد. اتفاقا در دنیا هم همچنین تقسیم بندی وجود دارد و از آن حالت یکسان گذشته است. یعنی باید ببینیم کارویژه شهر زیارتی چیست و اگر شکل بگیرد دانش اقتصاد در این نگاه جدید چه کمکی می تواند به ما بکند اما، این به معنای این نیست که مردم این شهر نباید رفاه و درآمد داشته باشند. به عبارت بهتر، به احتمال زیاد نگاه این است که اقتصاد این شهر باید اقتصاد فرهنگی باشد اما در اقتصاد فرهنگی هم مردم درآمد دارند و از لذات دنیوی بهره می برند اما مدل و زمینه آن میتواند متفاوت از مردم ساکن در یک اقتصاد صنعتی صرف باشد. به طور مثال شهری مثل مشهد می تواند مرکز بزرگترین ناشران مذهبی در خاورمیانه باشد و تمامی مراکز مذهبی در مشهد فروشگاه داشته باشند. بزرگترین دائره المعارفهای اسلامی می تواند دراین شهر نوشته شود و مرکزش در این شهر باشد بزرگترین پارکهای مذهبی و دینی میتواند در این شهر باشد. مانند این پارکها در آمریکا با بهترین تکنولوژی وجود دارد و از این طریق درآمد زیادی هم کسب میشود. اما در ایران میبینیم در خصوص مسائلی نظیر غدیر بازسازیهایی انجام میشود اما بسیار ضعیف و از توانمندیهای هنری بسیار کمی برخوردار است.
هویت تاریخی یکی از شاخصهای اقتصاد فرهنگی
در رویکرد جدید دانش اقتصاد، یکی از عوامل اصلی در تدبیر و تمشیت تعاملات انسانی بحث تاریخ است. حال در جامعه اسلامی ما تاریخ اسلام و تاریخ تمدن اسلامی بحث مهمی خواهد بود و یقیناً شهر مشهد می تواند در این زمینه مرکز باشد. شهر مشهد می تواند مرکز بزرگترین دانشگاههای علوم انسانی خاورمیانه باشد. ممکن است بزرگترین مراکز نساجی اسلامی بتواند در این منطقه شکل بگیرد، ممکن است شهر مشهد مرکز هنر و فیلم معناگرا در حوزه خاورمیانه باشد و موارد متعدد دیگر که پرداختن به تمامی آنها نیازمند مطالعه جامعی در باب رابطه اقتصاد فرهنگی با اقتصاد زیارت است. همچنین، در سلامت، این شهر می تواند بزرگترین بیمارستانهای خاورمیانه را که حتی جنس خدمات آن می توانداندکی با دیگر نقاط کشور متفاوت باشد و یک زوار از خدمات درمانی متفاوتی در این بیمارستان برخوردار گردد در خود جای دهد.
طراحی بازارهای فرهنگی ویژه
باید دانست که این مواردی که بیان شد تماماً ناشی از یک پیش فرض است که مشهد اصولاً بازار مناسبی برای اینگونه موارد است. به عبارت بهتر، همانگونه که بیان کردم در چارچوب رویکرد جدید دانش اقتصاد، ایجاد و طراحی بازار خود یکی از محورهای اساسی دانش اقتصاد است و در یک اقتصاد فرهنگی سیاستگذار بایستی بتواند انواع بازارهایی را که به صورت بالقوه در یک شهر موجود است با طراحی به بالفعل تبدیل نماید (منظور از بازار در اینجا وجود تقاضاکننده انبوه است). به عبارت دیگر، شهر مشهد پتانسیل طراحی چنین بازارهایی را دارد این در حالی است که شما خیلی وقتها پول دارید، سرمایه و تجهیزات هم دارید اما نمی توانید یک صنعت را به خاطر وجود نداشتن بازار مناسب ایجاد کنید. خیلی وقتها بازار است که تعیین می کند یک صنعت در جایی شکل بگیرد. بنابراین در بحث زیارت نگاه باید این باشد که زیارت چه بازارهایی را برای شما به صورت بالقوه ایجاد می کند.
در این رویکرد جدید، صنعت، سینما، پارک داری با اولویت گذاری جدید بازتعریف می شود. به عبارت بهتر، بحث بر سر این نیست که مردم مشهد نیاز به پارک، سینما و یا مسائلی از این دست ندارد بلکه اولاً، صحبت از نسبت این ترتیبات نهادی با اقتصاد فرهنگی است و ثانیاً، بحث بر سر گستردگی آنها در یک شهر است. یقیناً مردم یک شهر نیازمند دیدن فیلم طنز هم خواهند بود و نمی توان به صورت صفر و یکی به مباحث نگریست. یا آنکه نمی توان گفت در این شهر نیاز به کارخانه مواد غذایی نداریم بالاخره مردم این شهر غذا هم لازم دارند! اما سخن از آن است که نسبت این تولیدات در این شهر با یک اقتصاد فرهنگی چقدر باید باشد.
ارزیابیهای کمیگرا مغایر با تغییرات تدریجی
همچنین، بایستی به نکته ای که رویکرد جدید دانش اقتصاد برای آن اهمیت زیادی قایل است توجه نمود و آن بحث تدریج است. زیرا، در نگاه جدید دانش اقتصاد، فضای انسانی، برخلاف نگاه پیشین، فضای مکانیکی نیست و انتخابها در یک فضای انسانی شکل می گیرد و در فضای انسانی ما یقیناً مواجه با مفهوم یادگیری که امری تدریجی است خواهیم بود. به عبارت بهتر، تغییر ترجیحات انسانی و انتخابها تدریجی است. شما نمی توانید یک شبه این کار را انجام دهید، در یک پروسه 20 ساله است که می توان بخشی از منابع شهر را به سوی اقتصاد فرهنگی سوق داد. خود این مسئله نیز یکی از دلایل عدم توجه مدیران شهری به اقتصاد زیارت در معنای مورد نظر است. زیرا، اصولاً ارزیابیهای کمی گرای کشور ما باعث می شود که مدیر به سراغ رویکرد سنتی در حوزه توسعه شهری برود و با احداث چند پارک و مجموعه معمولی بتواند آمار و ارقامی به مسئولین بالاتر خود بدهد و برای خود محبوبیت کسب نماید. و متاسفانه از این امر گریزی نیست اما در این میان نکته قابل توجه ایسنت که اقداماتی از این دست حتماً بایستی با مقتضیات اجرایی یک مدیر نیز به نوعی همخوانی داشته باشد و نمی توان به یک مدیر گفت تو به هیچ کار عمرانی شهری بودجه اختصاص نده که من می خواهم اقتصاد فرهنگی ایجاد کنم!
نمیخواهیم واتیکان شویم
اقتصاد فرهنگی این نیست که مشهد واتیکان باشد شک نکنید این کار شکست خورده است. اقتصاد فرهنگی واتیکان درست کردن نیست. زیارت مفهومی بسیار پرظرفیت است که با توجه به فرهنگ و هویت دینی و اقتضائات بومی می توان بر اساس آن طرحی نو براندازیم.