احتمالاً کلمه «پلتفرم» به گوشتان خورده؛ اصطلاحی که در حوزههای مختلفی استفاده میشود اما در صنعت خودرو کاربرد بیشتری دارد. بهطورکلی میتوان پلتفرم را شالوده طراحی خودرو در نظر گرفت که طراحان برای پیادهسازی ایدههای خود از آن بهره میبرند. داشتن پلتفرم اختصاصی نشان میدهد که یک خودروساز در چه سطحی از توان مهندسی قرار دارد. البته اگر شرکتی پلتفرم مخصوص به خود را نداشته باشد، الزاماً به معنای ناتوانی آن در بحث فنی نیست؛ چراکه بسیاری از خودروسازان برای کاهش هزینهها از پلتفرمهای یکدیگر بهره میبرند.
اما پلتفرم شامل چه قسمتهایی میشود؟ مطابق تعریفی که انجمنهای مهندسی خودرو ارائه کردهاند یک پلتفرم از زیربدنه، شاسی، سیستم تعلیق، محورها، سامانه فرمان، کف خودرو، پیشرانه، جعبهدنده، دیفرانسیل و میل کاردان تشکیل شده. البته بخشی از موارد گفته شده قابلتغییر است و شرکتها برای این که در مدلهای یک پلتفرم تجربه سواری متفاوتی ارائه کنند، عموماً پیشرانه یا جعبهدنده را با نمونه دیگری تعویض میکنند. شایان ذکر است در پلتفرمهای بهروزتر فناوریهای الکترونیکی و خودران نیز تعبیه شده.
هزینه ساخت پلتفرم بسته به این که شامل چه مواردی میشود متغیر است. مثلاً برخی پلتفرمها پیشرانه یا جعبهدنده خود را از شرکت دیگری تأمین میکنند. همین موضوع هزینه تولید را کاهش میدهد اما ممکن است اجزای پلتفرم هماهنگی کاملی با هم نداشته باشند. گفته میشود که 60 درصد هزینه توسعه یک خودرو بین پدال گاز تا چرخهای جلو آن است و خودروسازان سعی میکنند از پیشرانههای قدیمی خود تا حد امکان استفاده کنند. برای نمونه پلتفرم امکیوبی فولکسواگن با هزینه تقریبی 60 میلیارد دلار، بهگونهای طراحی شده که تمامی موتورهای این شرکت در آن مورد استفاده قرار گیرد.
مزیتهای پلتفرم مشترک فراوان است و ازجمله مهمترین آنها میتوان به کاهش هزینه توسعه و تولید خودرو، کاهش تنوع قطعات مصرفی، افزایش کیفیت و نوآوری، تطابق با استانداردهای جهانی و تنوع بیشتر محصولات اشاره کرد. این موارد کمک میکنند تا محصولات سریعتر و ارزانتر ساخته شوند و خریداران انتخابهای بیشتری داشته باشند. البته پلتفرم مشترک در مقابل معایبی هم دارد. مثلاً اگر پلتفرم دارای مشکل مهمی باشد و کارخانه فراخوان بدهد، خودروهای بسیاری باید تعمیر شوند. همچنین برای افزایش ایمنی نمیتوان تغییرات خاصی در اسکلت بدنه اعمال کرد و باید از ابتدا آن را طراحی کرد.
بازنشانی خودرو یا اصطلاحاً «ریبجینگ» ازجمله مشکلاتی است که امکان دارد چندین مدل از یک پلتفرم دچار آن شوند. اصطلاح ریبجینگ را به عملی میگویند که در آن یک خودروی مشخص در بازارهای مختلف با نام و نشان متفاوتی عرضه میشود. این کار بهخودیخود اشتباه نیست و اتفاقاً خیلی از شرکتهای خودروسازی برای فروش بیشتر دست به این کار میزنند. معروفترین مثال آن هم رنو تندر 90 است که در بازارهای اروپایی با نام داچیا لوگان به فروش میرسد. درواقع خودروهای ریبج شده تقریباً تفاوتی با هم ندارند و وجه تمایزشان در لوگوی روی بدنه خلاصه میشود.
اما وقتی چند خودروساز از یک پلتفرم برای ساخت محصولشان استفاده کنند و نتیجه کار شبیه به خودروهای ریبجینگ باشد، معلوم است که روی طراحی وقت کافی نگذاشتهاند. همین مسئله میتواند باعث دید منفی خریدار و کاهش فروش همگی آنها شود. برای مثال جیامسی انووی و ایسوزو اسندر که در سال 2002 میلادی معرفی شدند، از پلتفرم یکسانی استفاده میکردند اما شباهتشان غیرقابلانکار بود. طراحی متفاوت با یک پلتفرم بهنوعی احترام گذاشتن به سلیقه خریداران است. احتمالاً با خود میپرسید که آیا خودروسازان داخلی هم میتوانند پلتفرم بومی داشته باشند؟ جواب سؤال فعلا یک «نه» بزرگ است! ساخت پلتفرم با دانش محدود خودروسازان در تولید پیشرانه، جعبهدنده، طراحی اسکلت اصلی و البته مدیریت فشل آنها در پروژههای مختلف امکان وقوع ندارد. بااینحال میتوان خوشبین بود که سایپا با پلتفرم قدیمی تویوتا یاریس و ایران خودرو هم با پلتفرم پیاف1 پژو سیتروئن میتواند سبد محصولاتش را گسترش دهد و جا پای چینیها در رسیدن به پلتفرم اختصاصی بگذارد. البته اگر اراده این کار را داشته باشد!