به نام شرق به کام غرب
نویسنده : رضا ورنوس
بررسی ریشه های شکل گیری پدیده داعش در خاورمیانه
کمتر روزی است که احکام عجیب و غریب و یا خشونت های دهشتناک داعش در رسانه های جهان مطرح نشود. از ژاپن گرفته تا استرالیا، از فرانسه تا آمریکا کمتر کسی است که نام این گروه را نشنیده باشد. گروه تروریستی بنیادگرایی كه با ادعاهایی مثل احیای خلافت اسلامی و بازگشت به سلف صالح، در جلوی دوربین رسانه ها سر گروگان های خود را از تنشان جدا کرده، آنها را زنده زنده در آتش می سوزاند و یا از بالای ساختمان های چند طبقه به پایین پرتاب می کند.
داعش با خشونتی عریان و رعب انگیز همچون مغول سده های میانه دست به كشت و كشتار می زند و مدعی است كه می خواهد طرحی كهن را از نو زنده سازد! سرعت رشد داعش و شدت خشونتش در عصر اینترنت و جهانی شدن، ذهن تحلیلگران و كارشناسان حوزه های مختلف تاریخ، روابط بین الملل، سیاست، جامعه شناسی، فلسفه، روان شناسی، ادیان و مذاهب، اقتصاد و... را وادار ساخته كه هر یك از منظر خود به تحلیل و بررسی این پدیده بپردازند: داعش چیست؟ از كجا بر آمده است؟ آیا خاستگاه یا ریشه ای در تاریخ دارد؟ چه اندیشه ای دارد؟ این اندیشه چه بنیادهایی دارد و چه نسبتی با مذاهب و فرق اسلامی دارد؟ منظورش از خلافت اسلامی در سده بیست و یكم چیست؟ چه چیز می خواهد؟ از دل چه شرایط اجتماعی بر آمده است؟ طرفداران بین المللی و مخالفانش چه كسانی هستند؟ نقش دولت های منطقه و جهانی در قدرت گرفتن آن چه بوده است؟ شرایط اجتماعی و ویژگی های منطقه ای خاورمیانه در عراق و سوریه به ویژه در سال های اخیر چگونه بوده كه برآمدن داعش و گروه های افراطی مشابه را موجب شده است؟ و...
تحلیل گران و صاحب نظران در پاسخ به پرسش های فوق، رویکردهای مختلفی را اتخاذ کرده اند، برخی با رویکردی تاریخی می کوشند به ریشه های فکری داعش و بنیادگرایی بپردازند، برخی هم عمدتا رویكردی سیاسی دارند و در واكنش های شان كوشیده اند فارغ از مباحث اعتقادی مساله را از جنبه تحولات سیاسی و بین المللی بنگرند، در این میان گروهی هم پاسخ به مساله را از جنبه مباحث اعتقادی نگریسته اند و به مباحث الهیاتی و فلسفی توجه كرده اند. با این حال در یک دسته بندی کلی تری می توان دو استدلال فراگیر نسبت به چرایی ظهور و بروز پدیده داعش در خاورمیانه ارائه کرد. استدلال اول بر مبنای مجموعه دلایلی است که داعش را بر آمده از واقعیت های درونی منطقه خاورمیانه تعریف می کند و استدلال دوم بر مبنای مجموعه دلایلی است که داعش و بنیاد گرایی مذهبی را برساخته جریان های بیرونی و کنش گری خارجی در خاورمیانه می داند. در ادامه به تبیین مبسوط تر این دو استدلال می پردازیم:
1-داعش محصول واقعیت های منطقه خاورمیانه
ریشه های درونی و بومی بنیادگرایی مذهبی در خاورمیانه و تبلور اخیرآن در قالب گروه تروریستی داعش را می توان در قبض ایدئولوژیک مذهب ، توسعه نیافتگی مذهبی و خلاء نظری در حوزه تمدنی دید:
1.1-قبض ایدئولوژیک مذهب
با وجود تاکید های فراوان بر وحدت مسلمین واقعیت این است که طایفه گرایی و استفاده سیاسی انحرافی از مذهب به عنوان ابزاری برای جبران فقدان و ضعف دیپلماسی بلوک های قدرت در خاورمیانه، مسیری کاملا مخالف وحدت را پیش پای مردم منطقه قرار داده است. رویکردی که برونداد آن تبدیل شدن مذهب به یک ایدئولوژی سیاسی انحرافی است. به بیان دیگر نگاه ایدئولوژیک انحرافی به مذهب را می توان یکی از دلایل اصلی پدیدار شدن داعش و تفکر بنیاد گرایی مذهبی دانست. قبض ایدئولوژیک انحرافی مذهب باعث می شود خاورمیانه در گیر همان مصائبی شود که پیشتر اروپا به دلیل جریان های ایدئولوژیكی مثل نازیسم، فاشیسم و ماركسیسم تجربه کرده بود.
1.2-توسعه نیافتگی مذهبی
دلیل دیگر شکل گیری داعش در درون جامعه مسلمانان را میتوان در «عدم توسعه یافتگی مذهبی» در میان مسلمانان دید. رفتار مذهبی به صرف اینکه مذهبی است توسعه یافته تلقی نمی شود و این خصلت خاورمیانه ای دارد. همچنان که نظام ارتش، شهرداری ها و آموزش و دولت در منطقه تنش دارد و توسعه یافته نیست، رفتارهای مذهبی هم اینچنین است و هنوز رفتاری که بین گروه های مختلف مذهبی در اروپا و آمریکا شکل گرفت و دیالوگ هایی که سعی کرد وجوه تعارض آمیز مذهب را شناسایی کنند، در اسلام اتفاق نیفتاده است. البته واقعیت این است که اروپایی ها برای رسیدن به این توسعه مذهبی هزینه هنگفتی پرداخته است. جنگ های 30 ساله اروپا یکی از هزینه های آن است. جنگ های سی ساله در اروپا باعث شد تا کاتولیک ها ، پروتستان ها و مسیحیان ارتدوکس که اختلافات مذهبی شان به مراتب از اختلافات میان شیعه و سنی بیشتر است به یک ساز و کار کارآمد برای وحدت و توسعه مذهبی دست یابند. حالا ظاهرا خاورمیانه در همان مسیر قرار گرفته است. ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا می نویسد:" خاورمیانه اکنون در حال تجربه کردن جنگ های 30 ساله اروپا در عصر مدرن است. جنگ هایی که در آن وفاداری های سیاسی و مذهبی به قصد آتش افروزی برای درگیری های بلند مدت و گاهی شبیه دوران بربریت در داخل و خارج از مرزهای ملی انجام می شود.
1.3-خلاء نظری در حوزه تمدنی
سومین عامل شکل گیری داعش را می توان در خلاء تئوریک در حوزه تمدنی دانست. اسلام سنی در درازای قرن گذشته، و پس از انحلال خلافت، تجربه های مختلفی را برای اجرای شریعت پشت سر گذاشت، اما همه آنها به بن بست خورد. به نظر می رسد اکنون انکار همه آن تجربه ها که ترکیبی از تجدد و دین بود، در دستور کار قرار گرفته و بار دیگر خلافت به عنوان سنت هزار ساله به عنوان راه حل مطرح شده است. خلافتی که با شکست عثمانی بساطش برچیده شد.
سلطه غرب، استعمار و فلسفه جدید بر گفتمان موجود در شرق ، باعث شد بسیاری از روشنفکران عرب و مسلمان با کهنه خواندن نظام سیاسی پیشین خود به دنبال یافتن، تبیین و طراحی نظامی جایگزین باشد که بتواند شرق شکست خورده و مقهور را به سامانی برساند. نظریه سازی ها، به خصوص نظریه های ترکیبی که راهی میان اسلام وغرب را جمع کرده بود، مطرح شد. در این باره تلاش های زیادی صورت گرفت، صدها کتاب و هزاران مقاله و راهکار ارائه و حتی بسیاری در عمل اجرا شد. برخی نظریات متمایل به اندیشه های لیبرال و برخی وابسته به جریانهای چپ بود، اما همه غربی ـ اسلامی و در سایه کنار زدن خلافت بود.
این تاریخ سیاسی شرق اسلامی مقهور در طول این یک قرن و اندی است که یک سره در حال آزمایش و تغییر بوده و به دلیل هزاران مشکل دیگر که اساسی ترین آن عقب ماندگی و ناکارآمدی های همه جانبه اقتصادی و فرهنگی بود، در همه این آزمایش ها شکست خورد. با این حال رشد جریان های اسلام گرا، سلفی ها و اخوانی ها در قرن اخیر در خاورمیانه باردیگر احیای الگوی خلافت را به دنبال داشت. اما متاسفانه این الگوی سیاسی هیچ گاه از لحاظ تئوریک مدون نگشت و تنها یک شکل کاریکاتورگونه از آن مطرح شد. این کاری بود که از اواسط دهه نود قرن گذشته، توسط القاعده آغاز شد. حاصلش آن بود که بن لادن به عنوان «امیر المؤمنین» شناخته شد و با وی «بیعت» شد.
بیعت یک مفهوم مهم و بسیار مهم در نظام خلافت بود. پس از کشته شدن بن لادن، با ایمن ظواهری بیعت شد. در سطح جزئی تر، بحث «امیر اسلامی» یک منطقه و در رأس گروه های نظامی «حاکم اسلامی» هم مطرح بود. اینها شاخه های فرعی خلافت بودند، به طوری که فرماندهان گروه های اسلامی، همه یک امیر المؤمنین کوچک بودند. باید فرصتی می شد تا معلوم شود، خلیفه کدام یک خواهند بود. بازگشت به نظریه خلافت در دوره جدید، به بدترین شکل موجود صورت گرفت. با این حال به دلیل حس نوستالژیک توده های عرب نسبت به دوران گذشته مورد استقبال قرار گرفت.
اما خلاء تئوریک باعث شد تا تلاش های صورت گرفته تنها در چارچوب قالب های محدود ظاهری باقی بماند و سریع تبدیل به یک وصله ناجور و ناهماهنگ در دنیای مدرن بشود. الگوی خلافت داعش، طالبان و القاعده را می توان همزمان بزرگ ترین ضربه به اسلام سیاسی اهل سنت دانست. جنبش های اسلامی در قرن بیست و یك، در دنیای مدرن، جهانی شدن و امواج اطلاعات اگر بخواهند به مثابه یك راه حل عمل كنند و پاسخگوی مشكلات مسلمانان باشند باید تكلیف شان را با مقتضیات زمان روشن كنند. در غیر این صورت به دلیل وجود خلاء های تئوریك و نداشتن استراتژی روشن نتیجه آن می شود ایجاد یک گروه تروریستی همچون داعش.
2- داعش بر ساخته سیاست های غرب در خاورمیانه
ریشه های پدیده داعش محدود به خاورمیانه و تناقض ها و چالش های درون دینی نیست، بلکه بخش قابل توجهی از آن ریشه در سیاست های استعماری و سلطه گرایانه غرب در دو قرن اخیر دارد.
1-2- داعش و سایکس پیکو معکوس
داعش را می توان محصول سیاست های استعماری غرب در قرن های گذشته نیز دانست. بر اساس این تحلیل چنان چه روند به وجود آمدن داعش را بررسی کنیم خواهیم دید که غرب متهم اصلی افزایش تروریسم در منطقه است. باید خاطرنشان کرد که یکی از اهداف گروهک تروریستی داعش معکوس کردن تاثیرات قرارداد سایکس-پیکو است که به صورت محرمانه میان قدرت های اروپایی در سال 1916 طی جنگ جهانی اول منعقد شد.
این مرزهای خودسرانه و دلخواهانه به دنبال تفرقه اندازی و جدایی کشورهای عربی از هم بود و این که آنها را در موقعیت ضعف قرار دهد؛ چیزی که از آن پس منجر به درگیری های فراوان در طول دهه های گذشته شد.
2-2- داعش ابزار کسب مشروعیت آمریکا در منطقه
همچنین این یک واقعیت است که آمریکا به دنبال کسب مشروعیت از حضور خود در منطقه خاورمیانه است. مشروعیتی که به واسطه جنگ با عراق و افغانستان به دست نیاورد. لذا همان گونه که بسیاری از تحلیل گران بارها بیان کرده اند، زمینه ساز حضور داعش در منطقه سرویس های اطلاعاتی منطقه هستند. دستگاه های جاسوسی غربی مولفان داعش هستند که از آن بهره وری منطقه ای و فرامنطقه ای می کنند. این یک واقعیت است که تناقضات رفتاری آمریکا در قبال داعش برآمده سیاست دوگانه واشنگتن در منطقه است «آمریکا از یک سو ائتلاف داعش را رهبری می کند اما بسیج نیروها را فعلیت نمی بخشد.
3-2-داعش محصول خلاء قدرت در خاور میانه
دلیل دیگر «خلاء قدرت در منطقه» است که عامل بیرونی دارد. این خلاءقدرت در ۳ قالب بروز پیدا کرده است:
1-3-2- عدم تمایل آمریکا به درگیری در منطقه
آمریکایی ها بعد از ۱۱ سپتامبر با تمام وجود و توانشان وارد منطقه شدند و در دو جبهه عراق و افغانستان دچار یک جنگ فرسایشی شدند. پنتاگون به دلیل نداشتن یک استراتژی خروج مشخص دچار بحران شد و جنگ های دولت بوش به یک پشیمانی سیاسی تبدیل گردید.در انتخابات ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷ آمریکا حتی هم حزبی های جورج بوش نیز از او و سیاست هایش در عراق حمایت نکردند. دموکرات هم به شدت بر سیاست های جنگ طلبانه بوش تاختند. اوباما توانست با استفاده از همین ضعف در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شود. هدف اول رئیس دموکرات کاخ سفید خروج نیروهای نظامی آمریکایی از منطقه بود. خروج نیروهای نظامی آمریکا از منطقه یک خلاء قدرت را در منطقه به وجود آورد.
2-3-2- سیاست چرخش به سمت آسیا
علاوه بر این تیم امنیت ملی اوباما یک تغییر استراتژیک در سیاست های کاخ سفید ایجاد کرد و در سال 2012 سند استراتژیک امنیت ملی آمریکا از سیاست چرخش به سمت آسیا خبر داد. کاهش ضریب اهمیت خاورمیانه در سیاست خارجی آمریکا خلاء قدرت موجود در این منطقه را بیش از پیش تقویت کرد. در راهبرد نظامی ۲۰۱۲ آمریکا اعلام شد که اولویت ما دیگر اروپا و خاورمیانه نیست، اولویت ما شرق آسیاست. هدف آن ها این بود که نیروهای خود را از اروپا و خاورمیانه به تدریج کاهش داده و در شرق آسیا تمرکز کنند.
3-3-2- اعتراضات عربی خاورمیانه
سومین عاملی که خلاء قدرت در خاورمیانه را تقویت کرد، اعتراضات عربی در ماه های آغازین سال 2011 بود. این اعتراضات اجتماعی و سیاسی در جهان عرب که از تونس شروع شد ، هنوز هم منطقه را تحت تأثیر خود دارد. به دنبال این اعتراض ها نظام سیاسی تونس از هم پاشید؛ لیبی به عنوان یک بازیگر مهم در منطقه از بین رفت؛ مصر که نقش اصلی را در جهان عرب بازی می کرد، حکومتش سرنگون شد؛ یمن دچار مشکلات عدیده ای شد؛ بشار اسد در سوریه موقعیت خود را از دست داد؛ تمام این اتفاقات را به رویدادهای عراق اضافه کنید که در آن رژیم اقتدارگر صدام از بین رفته و دولت مرکزی توانمندی شکل نگرفته است؛ مقتدرترین دولت های جهان عرب در پانزده سال اخیر از بین رفتند و این از بین رفتن دولت های ملی که عموماً هم ملی گرا و چپ گرا بودند خلاء قدرت بزرگی را در منطقه ایجاد کرد، ضمن اینکه بسیاری از آن ها به دولت های بسیار شکننده تبدیل شدند.
بررسی ریشه های شکل گیری پدیده داعش درخاورمیانه
قبض ایدئولوژیک مذهب داعش محصول واقعیت های منطقه خاورمیانه
توسعه نیافتگی مذهبی
خلاء نظری درحوزه تمدنی
داعش و سایکس پیکو معکوس داعش برساخته سیاست های
غرب درخاورمیانه
ابزار کسب مشروعیت آمریکا در منطقه
عدم تمایل آمریکا به درگیری درمنطقه
داعش محصول خلاء قدرت درخاورمیانه
سیاست چرخش به سمت آسیا
اعتراضات عربی خاورمیانه