سقوط نفتی، توطئه یاقواعد بازار
نویسنده : حبیب نیکجو
روزگار طلای سیاه، سیاه می ماند؟
اگر به میان مردم بروید و علت اصلی کاهش قیمت نفت را از آن ها سوال کنید، بدون شک با پاسخی تکراری مواجه می شوید: عربستان.
اغلب مردم این گونه می اندیشند که کاهش قیمت نفت نقشه ای از قبل طراحی شده به رهبری آمریکا است که بازیگر اصلی آن خاندان آل سعود است. ما علاقه مندیم این گونه بیندیشیم که عربستان با تخفیف های متوالی به کشورهای واردکننده نفت، قیمت ها را به شدت پایین آورد. ما دوست داریم کاهش قیمت نفت را سیاسی بخوانیم و همه آنچه را در بازار نفت رخ داده است به پای کشورهای بیگانه بنویسیم.
اما چه بخواهیم و چه نخواهیم نفت نیز یک کالاست. نفت اگر چه یکی از سیاسی ترین بازارهای جهان به شمار می آید اما باز هم نیروهای عرضه و تقاضا در آن وجود دارد. بازار نفت، بازاری اقتصادی است که سیاسی شده است.
لذا هنگام بررسی این بازار علاوه بر نگاه سیاسی، باید به گونه ای اقتصادی با آن برخورد کرد. ما در پی آن هستیم با بررسی آنچه سال گذشته در بازار جهانی نفت اتفاق افتاد، دلایل اصلی کاهش قیمت نفت را بررسی کنیم. دلایلی که متقن نیستند و ممکن است منطق های دیگری برای کاهش قیمت نفت نیز جست و جو کرد.
شاید اصلی ترین دلیل کاهش قیمت نفت - که اقتصادی هم است - نبود توازن بین عرضه و تقاضای نفت باشد. نبود توازن اساسی ترین متغیری است که بیشترین تاثیر را در بازار دارد و از همه مهم تر این که تاثیرات آن نیز بلندمدت است.
بالطبع، در هر بازاری که عرضه از تقاضا پیشی بگیرد، قیمت محکوم به کاهش است. این استدلال در بازار نفت نیز صادق است. این کاهش قیمت تا بدان جا انجام می شود که هزینه های نهایی تولیدکنندگان را پوشش دهد. از آنجا که هزینه تولید و استخراج هر بشکه نفت خام متعارف بسیار پایین تر از نرخ های 100 دلاری است، با کاهش تقاضا و افزایش عرضه، قیمت آن به سمت پایین گرایش می یابد.
اما عرضه و تقاضای نفت را چه عواملی تعیین می کنند؟ در طرف عرضه، مجموعه ای از کشورها وجود دارند که می توان آن ها را به کشورهای عضو اوپک و کشورهای غیر اوپک دسته بندی کرد. در ادامه به گونه ای جزئی به عوامل موثر بر تقاضا و عرضه می پردازیم:
رشد اقتصادی جهان تعیین کننده تقاضا برای نفت است
آن چه بیش از همه تعیین کننده تقاضا برای نفت است، رشد اقتصاد جهان است. هرچه رشد اقتصادی کشورها بیشتر باشد، تقاضا برای این کالا نیز بیشتر می شود. طبیعی است هر چه کشورها بیشتر کالا تولید کنند، به نفت بیشتری برای تولید نیاز خواهند داشت. با وقوع بحران مالی غرب در سال 2007 و 2008، رشد بیشتر کشورهای توسعه یافته به شدت کاهش یافت و بسیاری از کشورها با رشد های منفی مواجه شدند. رکود ناشی از بحران مالی غرب، هم چنان پابرجاست و به جز آمریکا که توانسته است خود را از رکود خارج کند، سایر کشورها به خصوص اتحادیه اروپا هنوز نتوانسته اند بر بحران رکود فائق آیند. رشد اقتصادی چین و هند نیز با وجود مثبت بودن تا حدی کاهش یافته است. مجموعه این عوامل سبب شد که رشد اقتصادی جهان با چالش های جدی مواجه شود.
نمودار یک نشان می دهد که چگونه رشد اقتصادی جهان که در اواخر سال 2008 منفی شد، نتوانسته است بار دیگر به نقطه مطلوب قبل از بحران دست یابد. (خطوط قرمز نشان دهنده رشد اقتصادی جهان است.) به موازات کاهش رشد اقتصادی، تقاضا برای نفت هم با چالش هایی جدی مواجه شد. کشورهای جهان که تولیدشان به شدت کاهش یافته بود، دیگر مانند قبل مشتری نفت نبودند. لذا تقاضا برای نفت کاهش یافت. کاهش تقاضا برای نفت را می توان با خطوط آبی در نمودار یک پیگیری کنید. هرچند که متغیرهای دیگری نظیر رشد جمعیت، استفاده از منابع انرژی جایگزین و ... می توانند بر تقاضای نفت تاثیر منفی بگذارند اما سهم این موارد نسبت به کاهش رشد اقتصادی آن قدر کم بوده است که می توان از آن ها صرف نظر کرد.
نفت غیر متعارف آمریکا عرضه نفت را افزایش داد
در چند سال اخیر، همه اتفاقات جهان به نفع افزایش عرضه نفت بود. در آمریکا صنعت استخراج نفت غیرمتعارف (شیل) به بازدهی اقتصادی رسید و توانست بالغ بر 5/2 میلیون بشکه نفت را در روز وارد بازار جهانی نفت کند. شرکت های نفت شیل که با قیمت های بالای 100 دلار به بالا، پروژه های خود را مقرون به صرفه می دیدند، توانستند با سرمایه گذاری مناسب هزینه تمام شده آن را کاهش دهند و به گفته برخی، حتی به زیر 40 دلار نیز برسانند.
اتفاق دومی که برای افزایش عرضه نفت رخ داد، عرضه مجدد نفت لیبی به بازارهای جهانی بود. لیبی که به خاطر بحران های داخلی و جنگ های بین طایفه ها و گروه های سیاسی، قادر به صادرات نفت نبود و در برخی مواقع حتی زیر 200 هزار بشکه نفت صادر می کرد در پی تامین امنیت دوباره مناطق نفت خیز، این کشور بار دیگر توانست به صادرات بالای یک میلیون بشکه بیندیشد.
عراق نیز به تدریج طی سال های اخیر با سرمایه گذاری شرکت های چند ملیتی تولید خود را افزایش داده و هم اکنون پس از عربستان دومین تولید کننده اوپک است. به این عوامل می توان توافق ایران و غرب و افزایش حدود 100 تا 200 هزار بشکه ای صادرات نفت ایران را هم افزود که سبب افزایش عرضه نفت شد. از سوی دیگر عربستان که پس از افت تولید نفت ایران و لیبی تولید خود را افزایش داده بود، حاضر به کاهش تولید خود نشد. مجموعه این عوامل سبب شد که عرضه نفت به شدت افزایش یابد.افزایش عرضه نفت در روزهای کم تقاضای بازار، نتیجه ای جز کاهش قیمت را به همراه نخواهد داشت. مجموعه اتفاقات سمت عرضه و تقاضا سبب شد که بازار نفت از سال ۲۰۱۴ به بعد، با مازاد تقاضا مواجه شد. مازاد تقاضایی که برخلاف دوره های قبلی موقتی نبوده و در یک سال گذشته ادامه داشته است. جالب این جاست میزان اضافه تقاضا در برخی از ماه ها از یک میلیون بشکه در روز نیز تجاوز می کرد. نتیجه آن که، حتی اگر در بازار نفت، عربستانی وجود نداشت و آمریکا در پی توطئه علیه ایران و روسیه نبود، باز هم قیمت، کاهش می یافت. این اساسی ترین علت کاهش قیمت نفت در سال گذشته بود.
عربستان سوار بر موج، نه ایجاد کننده آن
البته نبود توازن بین عرضه و تقاضا همه ماجرا نیست و بدون شک، عوامل سیاسی نیز در کاهش قیمت نفت دخالت داشتند. با وجود این که عرضه و تقاضای نفت عوامل بنیادین شکل دهنده قیمت نفت هستند اما تحلیل های صرف مبتنی بر آن بسیار گمراه کننده خواهد بود.
در جریان کاهش قیمت نفت اتفاقاتی رخ داد که ظن سیاسی بودن کاهش قیمت نفت را تقویت می کرد؛ هر چند تکیه بر نقش عربستان به جای عوامل بنیادین بازار نفت اشتباه است. در تاریخ اول اکتبر ۲۰۱۴ عربستان اعلام کرد تخفیف های مناسبی به مشتریان آسیایی خود می دهد. این اقدام عربستان در شرایطی که قیمت ها روز به روز کاهش می یافت، سبب شد که شیب کاهش قیمت به ناگاه تندتر شود. بررسی قیمت نفت نشان می دهد سرعت کاهش قیمت پس از سخنان البدری (وزیر نفت عربستان) افزایش یافته است. عربستان به مناسبت های مختلف و با استدلال حفظ سهم بازار به مشتریان مختلف خود تخفیف های منحصر به فردی می داد که سبب بغرنج تر شدن بازار نفت برای تولیدکنندگان شد.
بسیاری انگیزه عربستان را از این تخفیف ها سیاسی ارزیابی می کنند اما مقامات سعودی علت این تخفیف ها را حفظ سهم بازار و از میدان به در کردن نفت شیل آمریکا می دانند. در بخش بعدی به صورت مفصل به انگیزه ها و منافع و مضرات این تصمیم برای عربستان خواهیم پرداخت. اگرچه عوامل سیاسی به صورت کوتاه مدت می توانند بر بازار نفت موثر باشند اما در بلند مدت این عوامل عرضه و تقاضا هستند که تعیین کننده قیمت هستند.
سایر عوامل اثر گذار بر قیمت نفت
از عوامل بلند مدت بنیادین و عوامل سیاسی که بگذریم می توان به عوامل دیگری نظیر عوامل تکنیکی و فنی اشاره کرد که اثری کوتاه مدت دارند و می توانند عرضه و تقاضا را متاثر کنند. اما عامل دیگری که قصد داریم در این جا معرفی کنیم، سفته بازی کاغذی در بازار نفت است.
همان طور که در بخش قبلی اشاره کردیم، دلالان یا سفته بازان بازار نفت، در تعیین قیمت نفت تاثیرگذار هستند. از دهه 1970 که معاملات کاغذی در بازار نفت وارد شد تاثیر این بازارها این گونه است که به دلیل وابستگی به سایر بازارها، ریسک سایر بازارها و نوسانات قیمتی آن بازارها، بر قیمت نفت تاثیر می گذارد. در این شرایط بدون این که اتفاق خاصی در بازار واقعی نفت افتاده باشد، به دلیل بورس بازی سفته بازان، قیمت نفت دستخوش تغییر می شود. این عامل را نیز تا اندازه ای می توانیم در کاهش های قیمت نفت تاثیرگذار بدانیم.
چرا نفت این همه ارزان شد؟
برای کسانی که در اقتصاد سررشته ای دارند، علت کاهش یک باره آن روشن است. از آن جا که نفت کالایی ضروری است، منحنی تقاضای آن بی کشش است. یعنی به خاطر این که مصرف کنندگان آن مجبور به خرید نفت هستند، نمی توانند بر سر قیمت آن چانه زنی کنند. این موضوعی است که مطالعات تجربی بسیاری در زمینه آن انجام شده است و تمام این مطالعات موید بی کشش بودن تابع تقاضا یا عمودی بودن آن است. در این شرایط تغییر کوچکی در سمت عرضه یا اضافه عرضه اندک در بازار نفت سبب می شود قیمت نفت به شدت کاهش یابد. مثلا این طور نیست که اگر شما در بازار 90 میلیون بشکه ای نفت خام 9 میلیون بشکه یعنی 10 درصد اضافه عرضه داشته باشید، قیمت نیز 10درصد پایین بیاید. بلکه تقاضای بی کشش این را به ما نشان می دهد که یك اضافه عرضه خیلی محدود می تواند قیمت ها را با شدت بسیار بیشتری سقوط بدهد. این دقیقا اتفاقی است که در بازار نفت رخ داده است. چراکه اضافه عرضه کم تر از یک میلیون بشکه در روز (اضافه عرضه یک درصدی) باعث کاهش شدید (بالغ بر 40 درصدی) در بازار نفت شد. شاید این خود تاییدی بر فرضیه بی کشش بودن تابع تقاضای نفت باشد.