گفت وگو با دکتر حسین نوروزی دانشیار دانشگاه تهران درباره نقش علم و فناوری در تولید قدرت سیاسی
تعداد بازدید : 0
کوتاه بیاییم جایی درنظم جدید جهانی نخواهیم داشت
نویسنده : جوادی
همچنان در عصر وحشت بین المللی به سر می بریم
دکتر حسین نوروزی مدرس و پژوهشگر رشتۀ روابط بین الملل است که در زمینه مباحث اقتصاد سیاسی بین المللی و موضوعات بین رشته ای مطالعه و پژوهش می کند. وی ضمن برشمردن سختی ها و هزینه هایی که هر کشوری برای دستیابی به فناوری های تعیین کننده در خدمت اقتدار و امنیت ملی باید پرداخت کند، براین عقیده است که اصولاً بنای غرب بر این نبوده که اجازه ورود و تحصیل فناوری های مطرح و قدرت ساز به هر کشوری داده شود. او همچنین با اشاره به اینکه برهه فعلی، عصر گذار و عینیت یافتن موضوع چندقطبی شدن جهان است و اینکه ایران بر اساس توانمندی های حاصله پس از پیروزی انقلاب قادر به ایفای نقش فعال و اثرگذار در منطقه و سطح بین المللی است چنین ابراز می کند: باید بسیار هوشیار بود؛ چرا که اگر ما در این عرصه ها کم کاری کرده و غافل شویم و به دنبال نقش یابی اثرگذار خود نباشیم، رقبای منطقه ای در کنار قدرت های فرامنطقه ای، ابتکار عمل شکل دهی و هدایت نظم آینده را در دست خواهند گرفت. گفت و گوی ما درباره تاثیر علم و فناوری بر مولفه های قدرت، شامگاه یکی از نخستین روزهای اسفند 93 در دانشگاه تهران انجام شده است که می خوانید.
آقای دکتر! اجازه بدهید همین ابتدا سراغ اصل مطلب برویم. به تحلیل شما سیر تاریخی فناوری در حوزه قدرت سیاسی چگونه بوده که اکنون در موقعیتی قرار داریم که فناوری به عنوان یکی از مولفه های روشن قدرت و استقلال سیاسی مطرح است؟
سابقه اهمیت علم و فناوری در جهان اساساً به نیازها، منابع، محدودیت ها و قدرت نبوغ و اندیشه انسان ها و جوامع برمی گردد. انسان همواره برای مدیریت بهینۀ مسائل خود، ارتباط با همنوعان و چالش های طبیعت به فکر تولید ابزار بوده است. وضعیت های مختلف زندگی در عصرهای شکار، کشاورزی، حمل و نقل و صنعتگری، جوامع را به شدت با موضوع علم و فناوری درگیر کرد و این جویبار امروزه به سیل مهیبی از طرح ها و استفاده از انواع و اقسام ابزارها، فناوری ها و حتی اکتشافات فرازمینی کشیده شده و امروزه دولت های پویا برای کسب ثروت ، امنیت و رفاه بیشتر و مآلاً قدرت بیشتر از هیچ تلاشی دریغ نمی کنند. بنابراین، درگیر شدن قدرت علم و فناوری با قدرت و امنیت جوامع سیاسی بخش مهمی از مسائل و موضوعات بین المللی را پدید آورده است. در عصر جدید، از دوره نوزایی تا استعمارگرایی نقش علم و فناوری بر روابط بین جوامع و دولت ها بسیار جهت دهنده و تاثیرگذار بود. بعد از انقلاب صنعتی و گسترش آن در غرب، اعتماد به نفس آنها بیشتر شد. نگرش آنها به خود، جهان و دیگران متحول شد. به هر حال هم افزایی تعامل میان نخبگان سیاسی، اقتصادی، علمی و فنی موج جدیدی از روابط و مدیریت امور بین المللی را شکل داد که دوره سلطه و غلبه جهان غرب برجهان نامیده می شود. البته بنیاد این پیشرفت و تکاپوی صنعتی غرب مرهون ذخایر و خزاین علمی جوامع دیگر هم بود و همه آنچه که به دست آورده بودند مال خودشان نبود، ولی بسیاری از ابداعات، اختراعات و اکتشافاتی که داشتند نوآوری و ارزش افزوده خودشان بود که در خدمت قدرت، امنیت و رفاه ملی خود به کار گرفتند. آلمانی ها به پشتوانه قدرت علمی و صنعتی خود با دو جنگ جهانی در پی کسب جایگاه هژمون بودند ولی نشد، آمریکا با توان هسته ای خود جنگ جهانی دوم را یکسره کرد و از این قبیل. غربی ها از طریق برتری صنعتی بوده که اندیشۀ سیطره بر ملت های دیگر را پرورش دادند و این روحیه، قدرت و نظم را استمرار بخشیده اند. امروزه و در عصر ماهواره ها، امکانات فضایی، جهان دیجیتالی و... این فناوری است که نقشِ زیربنایی برای قدرت، امنیت و توسعه ایفا می کند و مابه ازایی از اعتبار، ثبات و اقتدار را به ارمغان می آورد.
در شرایط و موقعیت فعلی، علم و فناوری در حوزۀ دیپلماسی چگونه تعریف می شود؟
در روابط بین دولت ها علم و فناوری یک متاع بسیار ارزشمند است که برخی از انواع آن حتی جنبه استراتژیک و حیاتی به خود می گیرند. برخی از این فناوری ها به اشکال مختلف در میان جوامع مبادله و توزیع می شود. بنابراین، باید گفت که کنترل و مدیریت علم و فناوری در جهان حائز اهمیت بوده است. از اواخر قرن نوزدهم بستر قاعده مند کردن دسترسی به نوآوری های علمی و فنی که با انحصارگرایی پیوند داشته مدنظر تدوین کنندگان رژیم های بین المللی بوده است. امروزه، معضلی که از قرن گذشته در روابط شمال- جنوب با عنوان مشکل انتقال فناوری وجود دارد، یک موضوع و تصمیم سیاسی است. قدرت های بزرگ صنعتی جهان حتی برای کشورهای دوست و همفکر خود نیز با تأملات خاص، احتیاط و باریک بینی امکان دسترسی و انتقال فناوری می دهند. به همین خاطر، جوانب مختلفی از ملاحظات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و حقوقی در روابط کشورهای صنعتی و غیرصنعتی پدید می آید که در ادبیات فنی-سیاسی می توان از آن با عنوان «ریسک نشر» یاد کرد که تمام این سختگیری ها به نابرابری ها، شکاف ها و تبعیض ها انجامیده است.
برای اینکه یک کشوری صاحب علم بشود تا از ارزش افزوده آن استفاده کند تا چه اندازه منطقی است که هزینه هایی را پرداخت کند و به طور کلی حدنصاب پرداخت هزینه برای حصول آن با توجه به شرایط انحصاری فعلی فناوری چقدر باید باشد؟
یک نکته این است که کشورها از جنبه های مختلف مادی و غیرمادی با یکدیگر فرق می کنند. بر این اساس امکانات و هزینه های آنها نیز می تواند متفاوت باشد. پس ظرفیت های داخلی از یک طرف و مبانی نگرش و رفتار دولت های غیرصنعتی، اولین زمینه برای مرزبندی آنها با قدرتهای صنعتی است تا با تشویق، حمایت و یا هزینه مواجه شوند. چون با معلوم شدن نگرش سیاسی، امکانات و محدودیت ها نیز خودشان را نشان می دهند که دستیابی به علوم و فناوری ها در فضایی آرام و بی حاشیه صورت خواهد گرفت یا با چالش ها و موانع عدیده مواجه خواهد شد. در نتیجه مهم است که مشخص شود یک دولت و واحد ملی، برای هویت، استقلال و اعتبار خود چه طرحی دارد. بر این اساس نقش اراده و اجماع سیاسی در داخل یک دولت اولین گام نحوۀ دستیابی به علوم و فناوری هاست. بنابراین، رابطه مبتنی بر انفعال، وابستگی، فرمانبرداری و تحقیر یک مسیر را خواهد گشود و فعالیت، استقلال جویی، تشخص ملی و اتکا به خود هم مسیر دیگری را نشان خواهد داد. تجربۀ واحدی برای صنعتی شدن و دستیابی به فناوری ها وجود ندارد. هر کشور بنابر استعدادهای داخلی، آرمان ها و اندیشه های فرهنگی خود می تواند در مسیر توسعه و صنعتی شدن قرار گیرد. از گذشته رویه غالب این بوده که کشورها با قدرت اقتصادی و صنعتی، به دنبال قدرت نظامی و سیاسی بروند و این روند بازتولید می شده است. تجارب متنوعی از گونه و روند صنعتی شدن و دستیابی به فناوری ها در کشورهای غربی و غیر غربی وجود دارد. کشورهایی مثل انگلستان، آلمان و ایالات متحدۀ آمریکا رویه ها و سیاست های خاص خودشان را داشتند. کشورهایی مثل ژاپن، کره جنوبی و یا چین نیز شرایط دیگری داشته اند و هزینه های مختلفی هم برایشان داشته است. در کنار اذعان به اراده سیاسی-فرهنگی و مدیریت مناسب داخلی باید گفت که کشورهای اخیر تحت شرایط و توافقات سیاسی-اقتصادی مختلفی با قدرت برتر یعنی آمریکا موفقیت هایی کسب کرد ه اند. رضایت سیاسی آمریکا را کسب کردن هزینه کمی نیست، ولی برخی اینها را نادیده می گیرند. آیا برخی از رفتارهایی که از این کشورها و نظایر آنها در موضوعات و محافل مختلف بین المللی می بینیم غیر از این است. کشورهایی هم که به دنبال هویت، تشخص، استقلال و منافع ملی خود باشند با هزینه هایی مثل تهدید، تحریم و سیاست های تبعیض آشکار مواجه می شوند.
آیا این توصیفات، صنعتی شدن و اقتدار ملی با اتکا به توانمندی داخلی را دچار تناقض نمی کند؟
لزوماً خیر. فرهنگ سیاسی و بافت سیاسی جوامع با یکدیگر فرق دارد. ظرفیت های خاص سیاسی، اقتصادی و فرهنگی هر کشور، مدل و مسیر ارتباط با دولت های دیگر و قدرت های بزرگ را ترسیم می کند. ایران هم شرایط خاص خود را دارد. ایران بعد از انقلاب اسلامی با هویت جدیدی که پیدا کرد باعث شد کشورهای غربی آن را از مدار وابستگی به خودشان خارج ببینند. ایران پس از انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی- نه غربی و روحیه استکبار ستیزی، سیاست عدم وابستگی را اتخاذ کرده است. پس از آنکه این جدیت عیان شد، تلاش برای تضعیف بیشتر این انقلاب با جنگ تحمیلی وارد فاز اول خود شد. یک جنگ هماهنگ شده با عاملیت یک عنصر منطقه ای (صدام) و با همراهی و حمایت قدرتهای بزرگ بود. اتفاقاً هم شوروی به عراق کمک می کرد و هم غربی ها. به نظر من وجه فرهنگی- سیاسی انقلاب ایران هر دو ابرقدرت را از خواب وابسته کردن ایران ناامید کرد. قدرت های بزرگ هم دریافتند که این کشور از نظر سیاسی با آنها همراه نخواهد بود، بر این اساس تلاش شد تا با جنگ تحمیلی روحیه ملی، وحدت ملی، و بنیان های اقتصادی ایران را به هم بریزند. اما با تمام این مشکلات پدید آمده، این جنگ امتحانی بزرگ برای خودباوری و اتکا به خویشتن ملت ایران بود. ابعاد موفقیت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی این جنگ برای ملت ایران با هیچ رشد و موفقیت صنعتی و اقتصادی قابل مقایسه نیست. ثمرات این استقلال جویی، دفاع از تمامیت ارضی، خودباوری، روحیه وحدت و ایثار ملی هنوز هم در جامعه جاری و جوشان است.
آیا اکنون در کنار عناصر رایج سخت افزاری برای اقتدار، توانایی آن را داریم که با اتکا به علم و فناوری داخلی، به عنوان قدرت سیاسی در منطقه و صحنه بین المللی مطرح باشیم؟
بله بدون تردید. قدرت سخت افزاری جای خود را دارد و از این وجه اقتدار و پیشرفت های روزافزون آن قابل توجه هستند. اما در سالهای اخیر در حوزه علم و فناوری بومی و داخلی ما مسیر رشد و بالندگی را طی کرده ایم. قبل از خود علم و فناوری، اقتدار کشور ما به ایمان، اعتقادات و وطن دوستی ملت و به خصوص نیروی انسانی و متخصص کشور معطوف است. حتی با اتکا به این سرمایه انسانی و کارشناسی خیلی بیشتر از این وضعیت و رشد علمی می توان جلوه گر شد. بالطبع، امروزه هم در حوزه سیاسی و روابط بین المللی، قدرت علمی و فناوری از شاخص ها و متغیرهای تاثیرگذار بر روابط دولت ها است. نکته این بحث این است که با عنایت به مجموعه تحولات ماضی و جاری در روابط بین الملل، نمی شود فقط به سخت افزار بسنده کرد، بلکه ترکیبی متناسب از قدرت سخت افزاری و نرم افزاری لازم است. قدرت نظامی جایگاه خود را دارد همچنان که می بینیم کشورهایی که توان دفاع از خود را داشته باشند کمتر در معرض آسیب و تعرض واقع می شوند. اما در کنارش قدرت نرم افزاری، علوم و فناوری ها، داشتن تولیدات با استانداردهای بالا، کیفیت بالای زندگی و رفاه اجتماعی نیز در ابعاد جدید بخشی از قدرت دولت ها را تشکیل می دهند. لذا همه سرمایه های داخلی اعم از سخت و نرم، جملگی برای تجلی اقتدار ایران در عرصه بین المللی لازم است.
آیا پژو هش علمی برای آنکه مشخص شود کدام شاخه از علم بیشتر در حوزه قدرت سیاسی و اقتدار سیاسی یک کشور تاثیر گذار است صورت گرفته است ؟
به طور مشخص نمی دانم چنین مطالعه ای صورت گرفته است یا نه و براین اساس شاید نتوان با قاطعیت گفت حرکت در کدام فاز علم و فناوری سرعت دستیابی به قدرت را بالا می برد و در کدام بخش قدرت بیشتر تبلور می یابد. اما همچنانکه بیان شد ما همچنان در عصر وحشت بین المللی به سر می بریم یعنی همانند یکصد سال پیش اگر کشوری امکانات راهبردی برای دفاع از خود را نداشته باشد با کوچکترین مسئله سیاسی تحت فشار قدرت ها و یا ظهور یک گروه تروریستی و مضیقه قرار می گیرد و دچار تهدید، تحریم و حتی حمله نظامی می شود یا در اثر فشارها و سیاست بازی های اقتصادی، مالی، تجاری و علمی دچار مخاطره می شود. بنابراین هم تقویت و اولویت خاص توانمندی های علمی و صنعتی در بخش دفاعی مهم هستند و هم سایر حوزه های علمی اعم از ارتباطات، پزشکی، مهندسی، عمران، متالوژی و غیره مهم هستند. همه اینها قوام دهنده و تقویت کننده قدرت سیاسی دولت محسوب می شوند.
گذشته از مولفه های دیگر قدرت جمهوری اسلامی ایران به نظر شما چقدر استقلال علمی ایران کمک کرده که ایران در معادلات منطقه نقشی تعیین کننده داشته باشد؟
انقلاب اسلامی ایران مرحله جدیدی از خودآگاهی و خوداتکایی مردم ایران را به ملت و جهانیان نشان داد. انقلاب اسلامی با شعارهای متعالی و آرمانی خود این نگرش سیاسی و فرهنگی را به این سمت برد که ابتدا باید در عین تعامل و تبادل علمی و فنی با کنشگران جهانی، نباید از استقلال، عدم وابستگی و نوآوری در مرزهای علم و دانش غافل شد. بسیاری از حربه ها و تهدیدها و تحریم ها معلول این جوشش درونی، صبر و بالندگی داخلی است و توانسته ایم در تعامل تاثیرگذار در عرصه بین المللی مطرح باشیم. رشد و تقویت جایگاه دانشگاه های کشور در منطقه، رشد دستاوردهای علمی و فنی در رشته های علوم طبیعی، پزشکی، آزمایشگاه ها، شرکت های دانش بنیان، علوم هوا-فضا و غیره در سطح منطقه و جهان بسیار امیدوارکننده است. با استناد به گزارشات رسمی نهادهای بین المللی مثلاً در میزان ثبت اختراعات، طرح های صنعتی و غیره رشد فوق العاده ای داشته ایم. در مقایسه با کشورهای فعال منطقه ای مثل ترکیه هم با فاصله زیادی جلوتریم. قدرت های منطقه ای چه دوست ما باشند و چه رقیب ما باشند با این رشد علمی و صنعتی (در عین تحریم های متنوع قدرت های بزرگ) متوجه قدرت و بالندگی ایران هستند؛ از قدرت نظامی گرفته تا توانمندی های علمی در پزشکی، زیست فناوری، نانو و نظایر این ها همه مبین اقتدار ایران نه تنها در منطقه بلکه در سطح بین المللی است. حضور مردمان کشورهای منطقه برای انواع معالجات پزشکی به ایران و صدور انواع داروها و تجهیزات فنی به بسیاری از کشورهای منطقه و جهان یک نوع بازدارندگی و اقتدار به وجود می آورد؛ چراکه سطوح مختلف علوم و صنایع ویژگی تبدیل پذیری دارند یعنی قدرت علمی به قدرت اقتصادی و صنعتی تبدیل می شود؛ و قدرت اقتصادی به اقتدار سیاسی تبدیل می شود. تأکید می کنم، علیرغم تحریم هایی که ما طی سالهای اخیر تجربه کرده ایم، انگیزه، اراده و قدرت علمی- صنعتی ایران رو به افزایش بوده است، ولی کافی و مطلوب هم نیست.
نگاهی معتقد است که ایستادگی ایران بر سر فناوری هسته ای خود نتیجه اش این شده که ما اکنون بر سر میز مذاکره با 6 قدرت بزرگ دنیا نشسته ایم بدین معنا است که ما قدرتش را داریم، ولی درمقابل دیدگاه دیگر معتقد است بدون هزینه و با سازش می توانیم به فناوری هسته ای برسیم شما به کدام نظر معتقد هستید؟
بله به این سطح از مناسبات رسیدن یک نوع موفقیت و قدرت است، اما روند و برآیند مذاکرات و کشاکش با قدرت های خودخواه هم باید در نظر گرفته شود. وقتی قدرت های بزرگ در حوزه های عادی علم و فناوری حاضر نیستند به راحتی دانش و فناوری به ایران بدهند، چطور راضی خواهند بود ما از فناوری های عالی و برتر بهره مند باشیم. بنابراین محتمل نیست که به همین سادگی و با سازش های خودخواسته، مقطعی و موردی این اجازه به ایران داده شود که از تمام ظرفیت های فناوری های روز بهره مند شویم.
اما شما اشاره داشتید حتی قدرتی مانند چین در برهه ای برای رشد خود با آمریکا مصالحه و مماشات کرد؟
چین از ابعاد مختلف با ایران فرق دارد. بله این مصالحه فقط برای رشد و توسعه اقتصادی چین بوده و تنها برخی از موازین و مقررات اقتصادی-تجاری که مورد نظر آمریکا و غرب بود را برای وصل شدن به اقتصاد جهانی پذیرفت تا همکاری میانشان شکل بگیرد و به منافعش برسد، ولی در حوزه های سیاسی، فرهنگی، نظامی و علمی چین مانند روسیه و دیگر کشورهای شاخص در این زمینه از آمریکا اجازه نمی گیرد، به هر طریق ممکن و حتی دشمن هم محسوب می شوند. غربی ها به راحتی از جهان مبتنی بر وابستگی متقابل و همکاری و صلح صحبت می کنند، بنابراین ما به راه درستمان که همان استفاده صلح آمیز هسته ای (علمی، صنعتی و تحقیقاتی) است تاکید می کنیم و اینها هم از همین رویکرد ما می ترسند چرا که موقعیت خودشان را از نظر اقتصادی، تجاری و نوآوری های بعدی ایران در خطر می بینند. از سوی دیگر این پیشرفتها در برهه درحال گذار برایشان سخت است چرا که آمریکا برای ایران موقعیت امنیتی در منطقه و جهان درست کرده و سعی برآن دارد که ما را به عنوان یک هویت امنیتی در جهان بشناساند. ایران به حقوق طبیعی و ملی خود برای توسعه، حق آموزش، حق پژوهش و حق سلامت و غیره که خود غربی ها شعار آنها را می دهند اصرار و ایمان دارد و کوتاه نمی آید.
نظام بین المللی کنونی درحال گذار به نظام چندقطبی است که در آن نظم های منطقه ای با حضور قدرت های منطقه شکل و اهمیت می گیرند. اگر ما در این عرصه کم کاری کرده و کوتاه بیاییم و به دنبال نقش یابی نباشیم، قدرتهای رقیب در پرتو معاضدت قدرت های فرامنطقه ای ما را به حاشیه رانده و مدیریت نظم را برعهده خواهند گرفت. بخشی از وقت و انرژی قدرت های بزرگ در سنگ اندازی در برابر سیاست ها و برنامه های علمی و فناوری ایران برای حاشیه سازی و به حاشیه راندن ایران در معادلات جدید منطقه ای است. قدرت های در حال ظهور همچون چین، هند، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی به دنبال حضور جدی در مناسبات و مدیریت محیط منطقه ای و صحنه بینالمللی هستند. ظرفیت های ایران از ابعاد سیاسی، اقتصادی، صنعتی، علمی و فرهنگی بسیار بیشتر از توانمندی کشورهای رقیب منطقه ای نظیر ترکیه، عربستان یا موارد دیگر است.
با توجه به اشاره شما در مورد قرار گرفتن منطقه و بینالملل در دوره گذار مولفه نظم جدید در حال شکل گیری چه چیزهایی است و به طور کل این دوره گذار به لحاظ زمانی چه مدتی است؟
عصر یکجانبه گرایی و تک قطبی که آمریکا پس از پایان جنگ سرد مترصد تبلیغ و تفهیم آن بوده سپری شده است. در سال های گذار به نظام چندقطبی هستیم و گرچه پیش بینی روشنی از مدت زمان این دوره و تثبیت آن نداریم اما باید گفت که ما وارد دوره چند قطبی شده ایم. این که آمریکا تمام کارهای مدیریتی جهان و مناطق را با صلاحدید خود هدایت کند نه مقدور است و نه مقبول. شاید آمریکا به اشکال مختلف در سال های اخیر در موضوعات مختلف تقلا و ماجراجویی می کند، اما واقعیت آن است که کشورهای دیگر از هیچ تلاشی برای عقب نشاندن آمریکا و کسب جایگاه های بهتر برای خود فروگذار نمی کنند. قدرت های بزرگ و حتی دولت های متوسط در روابط دوجانبه کشورها، مناسبات منطقه ای، سازمان ها و مجامع بین المللی در برابر نگاه تک قطبی چانه زنی و مقاومت می کنند و لذا کمی زمان بر و در عین حال پر هزینه است.
آقای دکتر! مولفه های مهم قطب شدن کشورها چیست؟ آیا هر کشوری می تواند در این زمینه وارد شود؟
مجموعه مولفه ها و توانمندی های اقتصادی، نظامی، سیاسی و فرهنگی برای قطب شدن دولت ها مهم است. حضور و ایفای نقش مرکزی در سازمان های منطقه ای، برنامه های همگرایی منطقه ای، نفوذ سیاسی و معنوی در جمع کشورهای منطقه، قدرت اجماع سازی، قاعده سازی، مرجعیت و محوریت در حل و فصل اختلافات و بحران های منطقه ای و بین المللی، نقش آفرینی در سازمان های بین المللی، مجموعه شرایط و عوامل قطب شدن می توانند محسوب شوند. پر واضح است که هرکشوری نمی تواند در این جایگاه و اهمیت قرار گیرد.