گفتوگو با رئیس مرکز پژوهش های شورای شهر مشهد
تعداد بازدید : 3
توسعه فضایی جمعیت با طرح مجموعه شهری
نویسنده : مهدی پناهی
امروزه شهرها همچون یک موجود زنده و پیچیده هستند که هر بخشی از آنها را مورد بررسی قرار میدهی، سایر بخشها هم متأثر میشوند، پدیدههای مرتبط با شهرنشینی نیز همین پیچیدگی را دارند، از جمله این پدیدهها که امروزه دامن کلانشهرهای کشورمان را گرفته پدیده حاشیهنشینی است، در گفتوگو با دکتر براتعلی خاکپور عضو شورای شهر مشهد و رئیس مرکز پژوهشهای شورای اسلامی شهر پاسخ علم برنامهریزی شهری را به این پدیده بررسی کردیم، خاکپور که استاد جغرافیا و برنامهریزی شهری و عضو هیئتعلمی دانشگاه فردوسی میباشد، پدیده حاشیهنشینی را ناشی از توسعه نامتوازن مناطق میداند و راهحل آن را نیز در تحقق سلسلهمراتب برنامهریزی توسعه پایین به بالا میداند، همچنین وی بر موضوع برنامهریزی راهبردی شهری یا CDS تأکید دارد.
علم جغرافیا و برنامهریزی شهری چه پاسخی به پدیده حاشیهنشینی دارد؟
تغییرات بنیادین زیادی در طی دهههای مختلف اتفاق افتاده است که باعث شده جابهجایی جمعیتی از نقاط روستایی به مراکز شهری اتفاق بیفتد یعنی با رشد سریع شهرنشینی و نیز تمرکز در شهرنشینی مواجه هستیم که این وضعیت در شرایط کنونی هم ادامه پیداکرده است. اگر بخواهیم مشکل حاشیه را حل کنیم باید اولاً ببینیم ریشه این مهاجرت به سمت مراکز شهری بزرگ و کلانشهرها چیست تا زمانی که ما این موضوع را با یک نگاه کلان حلوفصل نکنیم قادر نخواهیم بود معضل حاشیهنشینی را هم حل کنیم تا زمانی که در بخش کشاورزی و روستایی برنامهریزی لازم صورت نگیرید و زمینه تثبیت جمعیت روستایی فراهم نشود، ما همچنان شاهد مهاجرت خواهیم بود، بنابراین باید به توسعه روستاها و شهرهای کوچک توجه جدیتری کرد و ایجاد فرصتهای اشتغال صنعتی در شهرهای کوچک را مد نظر قرار داد تا دامنه مهاجرتها کم و برد مسافتیشان کوتاه شود. ایجاد حاشیه شهر به علت ضعف بنیه مالی و توان اقتصادی کسانی است که به مراکز شهری بزرگ مهاجرت کردهاند. هرچند برخی از افراد درون شهر هم به دلایلی از مرکز به حاشیه رانده میشوند، ولی نسبتشان کم است. به هر حال این افراد به علت همین ضعف اقتصادی وارد بازار غیررسمی مسکن میشوند و سرپناهی تهیه میکنند و مدیریت شهری هم عملاً قادر نیست جلوی ساختوساز بیرویه و خارج از بازار رسمی آنها را بگیرد. در این شرایط مدیریت شهری ضمن تهیه طرحهای توسعه شهری مثل طرح جامع بایستی طرحهای توسعه راهبردی شهری یا CDS را هم مدنظر قرار بدهند. همچنین زمینه تحقق این طرحها را هم فراهم کنیم.
ازآنجاییکه پدیده حاشیهنشینی موضوع جدیدی نیست، از گذشته مطالعات قابلتوجهی در این حوزه انجامشده است، بااینحال در دوره اخیر که حاشیه شهر موردتوجه دولت و مسئولین شهری قرارگرفته، دوباره صحبت از انجام مطالعات مجدد است، آیا نیازی به این مطالعات هست؟ اگر نیاز هست، چه اولویتهایی را بایستی مدنظر داشته باشد؟
خوشبختانه در موضوع حاشیه شهر تاکنون مطالعات زیادی صورت گرفته است، چه در قالب طرحهایی که بهصورت ویژه به حاشیه شهر مشهد پرداخته و چه مطالعاتی که به کل پدیده حاشیهنشینی پرداخته است، بنابراین ما در رابطه با مطالعات کمبودی نداریم. الان لازم است که در زمینه تحقق پذیری نتایج مطالعات اقدامات لازم و مؤثری انجام شود. در شورای چهارم نگاه ویژهای به حاشیه شهر وجود داشت و شاهد شکلگیری کمیسیون حاشیه شهر بودیم و این موضوع را به یک مطالبه ملی تبدیل کردیم، در نگاه کلان مسئولان نظام هم به این قید توجه کردند. بنا بر مطالعات انجام شده در شهر مشهد از یک نابرابری توسعه کالبدی، اقتصادی و اجتماعی رنج میبریم و ما باید به سمت تعادل در کل مناطق شهر مشهد برویم. این موضوع در مرکز پژوهشها مورد توجه قرار گرفته است و در نشستهای تخصصی نظرات کارشناسان مختلف مطرحشده است، نتایج این اقدامات هم در اختیار شورا قرارگرفته است و در قالب سیاستهای پیشنهادی شورا بهمنظور ساماندهی حاشیه شهر موردتوجه قرار گرفت و حاصل تلاش همه کمیسیونها، لایحه ساماندهی حاشیه شهر در شورا، استانداری و کشور بود که با شکلگیری سازمان اجرایی شاهد عملیاتی شدن این سیاستها نیز خواهیم بود. اگر ما نگاهی به طرحهای جامع شهری بهویژه در شهر مشهد داشته باشیم، خواهیم دید که طرح جامع سمتی را به عنوان جهت توسعه فیزیکی شهر در نظر گرفته که در آن توسعه و فضای جدید شهری برای جمعیت افزایشیافته در متن شهر و مهاجران پیش بینی شده است اما امروزه میبینیم آن فضاهای شهری هنوز اشباعنشدهاند و ظرفیت جمعیتپذیری زیادی دارند. مثل منطقه الهیه. طرح جامع توسعه فیزیکی پیوسته و ناپیوسته یعنی شهرهای جدید را هم دیده است، با این حال این فضاها نتوانستهاند جمعیت مهاجر را به سمت خود بکشند، در نتیجه این جمعیت به حاشیه شهر راندهشدهاند و در حال حاضر هم اگر بخواهیم از لحاظ فضایی و کالبدی ساماندهی بکنیم، هزینههای سنگینی بایستی بدهیم که بدون بودجههای ملی ممکن نیست، با این حال انباشت بیش از حد جمعیت منجر به در دسترس بودن نیروی انسانی زیادی شده است، نیرویی که میتواند موتور محرکه توسعه اقتصادی در بخشهای مختلف شهرها بهحساب بیایند.
تأثیر طرحهای توسعهای دیگر مثل مجموعه شهری، ناحیه شهری، منطقهای و آمایش سرزمین را با موضوع حاشیه چگونه میبینید؟ آیا این طرحها میتوانند همانطور که گفتید مشکل حاشیهنشینی را از ریشه حل کنند؟ آیا ارتباط منطقی بین این سطوح وجود دارد که جلوی ایجاد حاشیه را از منشاء آن بگیرد؟
اگر بخواهیم مسائل را با یک نگاه کلان و ملی حل بکنیم قائدتا باید به موضوع آمایش سرزمین توجه ویژهای بکنیم، برنامه چهارم دولت را موظف کرده بود که در طول برنامه چهارم نسبت به تهیه مطالعات آسایش سرزمین همه مناطق اقدام کند و نتایج آن مطالعات بتواند مبنایی برای تهیه برنامههای توسعه استانها باشد ولی میبینیم که برنامه چهارم و پنجم تمام شد و برنامه ششم هم در حال تدوین است اما اتفاقی نیفتاده است. لذا لازم است که در موضوع برنامهریزیهای کلان با یک نگاه منطقهای پایین به بالا اقدام کنیم. طرح آمایش، سرزمین را برای استفاده انسان آماده میکند یعنی رابطه بین انسان و سرزمین و فعالیتهایش به صورت پایدار و بهینه تنظیم میکند، اگر بخواهیم در کشور نابرابریهای منطقهای کم شود و بهتبع آن مهاجرتها کمتر شود، بایستی یک نگاه برنامهریزی منطقهای پایین به بالا داشته باشیم، دراینبین دو نگاه وجود دارد یکی برنامهریزی برای مناطق یا برنامهریزی با مناطق، حالت دوم برنامهریزی بالا به پایین است و دومی پایین به بالا است. اگر برنامهریزی پایین به بالا صورت بگیرد در همه مناطق شاهد یک رشد و توسعه متوازن خواهیم بود و از شکاف مناطق کم میکند و این یعنی پیشگیری از حاشیهنشینی.
لایههای پایینتر چه نقشی دارند؟
یکی از مشکلات کشورمان نبود یک نظام برنامهریزی پایهای قوی و سلسله مراتبی است؛ یعنی ما ضمن این که برنامه ملی را داریم، باید برنامه منطقهای، ناحیهای و مجموعه شهری را هم داشته باشیم، در نهایت هم به طرحهای جامع و تفصیلی برسیم. در این نظام برنامههای بالادستی باید برنامههای پاییندستی را به درستی ترسیم کنند یا به شکل درستتر مأموریتهای سطوح پایین را به درستی تعریف کنند، در نتیجه هر برنامه پاییندستی هدفگذاری خودش را با توجه به برنامههای بالادستی انجام بدهد، اگر الان در تهیه طرح جامع، مطالعات منطقهای انجام میشود بهاینعلت است که ما مطالعات بالادستی نداریم. اگر این مطالعات محقق شود، توسعه متوازن را داریم و وقتی در نقاط روستایی و شهرهای کوچک فرصتهای کسبوکار فراهم شود ضرورتی ندارد که جمعیتها به کلانشهرها مهاجرت کنند، البته مهاجرت نخبگانی موضوع متفاوت و حتی ضروری است چراکه افرادی وجود دارند که شهرهای کوچک ظرف کوچکی برای پیشرفت و رشدشان هستند اما این افراد در کلانشهرها بهطور رسمی وارد یک شهر میشوند نه اینکه در حاشیه باشند.
مشهد بهعنوان شهری که بیشتری حاشیهنشینان را در اطراف خود دارد، چه وضعیتی از لحاظ برنامهریزی توسعه دارد؟
ما در مشهد در مقایسه با سایر استانها مطالعات آمایش استان را تمام کردهایم، اوایل برنامه پنجم توسعه این طرح خاتمه پیدا کرد و امیدواریم در برنامه ششم استفاده بیشتری از آن شود. در مشهد طرح مجموعه شهری را هم داریم، طرح جامع هم حدوداً تصویبشده اما به علت اختلافات غرب مشهد با شهرستان طرقبه و شاندیز نهایی نشده است. طرح جامع سال 1370 مشهد که توسط مهندسین مشاور مهرازان تهیهشده و برای افق 1395 بود، به لحاظ سناریوسازیهای جمعیتی دچار خطا شد، این طرح در سه سناریو رشد جمعیت مشهد را پیشبینی کرده بود که همه بر اساس رشد جمعیت در دهههای قبل انجامشده و روند کاهشی را در نظر گرفته بود.
برای همین در سال 95 برای مشهد جمعیت 5.4 میلیونی را پیشبینی کرده بود و منطقه غرب را فراتر از محدوده الهیه در نظر گرفته بودند که 4 میلیون نفر در محدوده شهر مشهد با توسعه فیزیکی پیوسته و 1.4 میلیون هم در سه شهر جدید ساکن شوند. در سال 85 مجدداً طرح جامع بازبینی شد و طرح جامع فرنهاد که برای افق 1404 تهیه شده است به لحاظ تحولات جمعیتی واقعگرایانهتر به موضوع توجه کرده است.
طرح مجموعه شهری هم یکی از موضوعاتی است که میتواند به وضعیت روستاها و نواحی اطراف مشهد سروسامان بدهد؟
در مقایسه با طرح جامع، طرح مجموعه شهری، مجموعهای از کانونهای شهری و روستایی را با محوریت کلانشهر موردتوجه قرار میدهد، لذا این بهتر میتواند توزیع فضایی جمعیت را انجام بدهد. در طرح مجموعه شهری میتوانیم قطبهای توسعه را در شهرهای کوچک پیرامون قرار بدهیم، الان ما شهر جدید گلبهار را به عنوان یک نقطه جمعیتی انتخاب کردیم که البته اولاً برآورد جمعیتی نادرست بود، ثانیاً اگر با نگاه مجموعه شهری باشد، میتوانستیم این شهر را با محوریت هستههای جمعیتی روستایی اطراف مشهد ایجاد کنیم، همچنین رشد این مناطق را معطوف به اشتغال در محل سکونت کنیم، الان شهرهای جدید مثل گلبهار به لحاظ اشتغال وابسته به مشهد و یک شهر خوابگاهی هستند. اگر در قالب مجموعه شهری، شهری مثل چناران را بیشتر مورد توجه قرار میدادیم، مخصوصاً اینکه محور صنعتی هم در همان سمت است، شهر مشهد وضعیت بهتری داشت. چناران بهتر میتوانست بهعنوان یک سد در برابر جمعیت مهاجر به مشهد عمل کند، طرح مجموعه شهری میتواند در خلأ نبود طرحهای توسعه منطقهای جلوی مهاجرت را در محدوده شهری بگیرد. اگر هزینهای که برای ساختوساز گلبهار انجام شده، در زمینه تولید واحدهای صنعتی و تولیدی سرمایهگذاری میشد فرصتهای اشتغالی زیادی را میتوانستیم در اطراف مشهد ایجاد کنیم و اجازه ندهیم همه مهاجرین به خود شهر مشهد بیایند. هرچند کلانشهرها بهخودیخود به علت وجود مشاغل خدماتی جاذب جمعیت هستند و ما هم بایستی از ایجاد مشاغل کاذب پرهیز کنیم.