بین ساکنان مناطق حاشیه شهر افراد خلاق و خوش فکر و با انگیزه کم نیستند که با یک چاشنی اولیه نه تنها می توانند کسب درامد کنند بلکه چند خانوار دیگر را هم نان بدهند. پای صحبت اغلب تولید کنندگان موفق که می نشینی می گویند از صفر شروع کردیم اما معمولا کارآفرینان حاشیه از زیر صفر شروع می کنند و خود را به صد هم میرسانند البته تا صد را چگونه تعریف کنی.
تجربه اول: کارگاه تولید پوشاک
فاطمه یکی از بانوانی است که باوجود ازکارافتادگی همسرش باکار و تلاش فراوان و استفاده از وام خوداشتغالی کمیته امداد امام خمینی (ره) خراسان رضوی یک کارگاه کوچک تولیدی پوشاک دریکی از مناطق حاشیهای شهر مشهد راه انداخته است؛ وی 12 سال پیش از اطراف شهرستان نیشابور به امید پیشرفت و پیدا کردن کار و شغل و درآمد بهتر به مشهد مهاجرت میکند و به دلیل پایین بودن اجارهبها خیابان گلشاد در خواجه ربیع را برمیگزیند. وی درباره خودش به ما میگوید: «متولد سال 47 هستم و چهار فرزند دارم. به دلیل مشکلات مالی و ازکارافتادگی همسرم شش سال پیش باهدف توانمندی از کمیته امداد وام گرفتم و یک کارگاه تولیدی پوشاک راه انداختم.»
او ادامه می دهد: «با دو دستگاه چرخخیاطی و دو شاگرد کارم را شروع کردم والان کارم به 9 چرخ و 9 شاگرد افزایشیافته است اما به دلیل کمبود منابع امکان خرید پارچه ندارم بلکه از بنکدار برش میگیرم و کار دوخت آنها را انجام میدهم.»
فاطمه میگوید: «وقتی هشت سال پیش کارم را شروع کردم شاید حدود 500 هزار تومان بیشتر سود برایم نداشت تازه باید به شاگردانم هم حقوق میدادم و پول قسط و اجارهام را نیز کنار میگذاشتم. زندگی را بهسختی میگذراندم ولی توانستم به امید خدا چرخهایم را اضافه کنم و اکنون گردش مالی ماهیانهام پنج میلیون تومان است البته بازهم مشکلدارم ولی خدا را شکر نسبت بهسختی ابتدای کار، راضیکننده است.»
وی بابیان اینکه به دلیل کمبود منابع و نداشتن پسانداز لازم برای خرید پارچه مجبورم برش از بنکدار بخرم، میافزاید: «برای بنکدار کار میکنم که آنها هم هر دو ماه چک میدهند یعنی یک ماه کار و دو ماه هم تا زمان سررسید چک و انتظاری سهماهه برای رسیدن به پول کارکردم ولی باید شاگردانم را ماهیانه تسویه کنم چراکه آنها نمیتوانند صبر کنند.» وی اظهار میکند: «از پنجمیلیونی که در ماه بابت کار عایدم میشود حدود یکمیلیون 500 هزار تومان را به شاگردانم میدهم. 500 هزار تومان همخرجهای متفرقه مانند آب و برق و گاز و اجارهام میشود و ماهیانه دو میلیون و 200 هزار تومان برایم میماند. خرج زندگیام درمیآید ولی نمیتوانم پسانداز کنم.»
وارد یکی از خیابانهای گلشاد در منطقه خواجه ربیع که میشوی کمی جلوتر روبه روی یک آژانس مسافربری تابلوی تولیدی تریکوی فاطمه خانم خودنمایی میکند. تابلویی که تا حدودی رنگ و رو رفته است و روی آن توضیح استاد و شاگردی قیدشده است.
وی میگوید: «در این منطقه شاگرد برای کار زیاد است و شاید هفتهای چندین مراجعه جویای کار داشته باشم ولی متأسفانه بیشتر از این امکان افزایش چرخ ندارم وگرنه دوست دارم برای افرادی که هرکدام مانند خود من مشکل مالی دارند و بیشتر به امید شغل و درآمد از شهرستانها و روستاها آمدهاند کاری فراهم کنم.»
فاطمه اظهار میکند: «از همان اول که کارم را شروع کردم هدفم ایجاد اشتغال برای افرادی مانند خودم بوده است چراکه مردم این مناطق جزو افراد ضعیف جامعه هستند و احتیاج بیشتری به کاردارند، بیشتر هم به علت کمبود شغل و درآمد در زندگی دچار مشکل هستند.» وی که با تلاش فراوانی توانسته کارگاه کوچک خیاطی خود را در این منطقه نسبتاً رونق دهد میگوید: «از ابتدا به فکر گرفتن مایحتاج از کمیته امداد نبودهام و هنوز هم نیستم چراکه من به امید خدا توانستهام کاری فراهم کنم و این کمکها برای افرادی است که توانایی تهیه مایحتاج خود را ندارند.»
از او میپرسم: اگر روزی کارتان رونق بیشتری پیدا کند بازهم در همین منطقه میمانید؟ میگوید: «قطعاً همینطور است چراکه وقتی کار من رونق پیدا کند یعنی میتوانم چند شغل دیگر ایجاد کنم و برای چند خانواده دارای مشکل منبع درآمدی باشم. افراد این منطقه به این کارها احتیاج دارند؛ مانند خود من که روزی به این کار محتاج بودم و الان خودم دارم کارآفرینی میکنم، توانمند شدهام و اکنون خود میخواهم توانمندسازی کنم.»
تجربه دوم: تولید لباس بیمارستانی
زهره از دیگر مددجویانی است که با دریافت دو وام شش و 15 میلیونی از کمیته امداد تولیدی لباس بیمارستانی را از سال 88 در منطقه سیدی آغاز کرده و بعد از یک سال به دلیل وجود نیروی کار به منطقه طلاب نقلمکان میکند؛ وی در گفتوگو با ما میگوید: «36 سال دارم و صاحب سه فرزند هستم. به دلیل مشکلات مالی بهمنظور توانمندسازی به کمیته امداد معرفی شدم و بعد از دریافت وام اول این تولیدی را به همراه مادرم راهاندازی کردم.» وی تصریح میکند: «در شروع کار شاید ماهیانه 300 هزار تومان برایم میماند که خیلی ناچیز و در حد بخورونمیر بود ولی اکنون و پس از گذشت شش سال 40 تا 50 نفر کارگر بیرون و هفت کارگر در کارگاهم دارم و ماهیانه 20 هزار دست لباس برای بیمارستانهای مختلف آماده میکنم، بعد از پرداخت حقوق کارگران سه میلیون و 500 هزار تومان برایم میماند که هزینه اقساط و اجاره کارگاه و دیگر هزینه را که کنار بگذاری ماهیانه دو میلیون تومان خالص درآمدم است. خدا را شکر میکنم چراکه کفاف زندگی را میدهد.»
کارگاهش در خیابان وحید است و به گفته خودش به علت وجود کارگر بسیار در این منطقه خیلی راحت توانسته کارش را رونق دهد. حقوق کارگرانش بین 300 تا یکمیلیون و 200 هزار تومان بسته به کارشان متغیر است و با بیمارستانهای زیادی کار میکند و لباسی که به تن رنجور بیماران در بیمارستانهای رضوی، حکیم تهران و بینای تهران میرود حاصل دسترنج این بانوی توانمند و کارگرانش است. او برای گسترش کارش با دانشگاههای علوم پزشکی سمنان و همدان و نیشابور هم در حال مذاکره است. حافظی میگوید: «کار در مناطقی مانند طلاب که جزو مناطق حاشیهای شهر بوده و افرادی از قشرهای ضعیف جامعه در آن زندگی میکنند خیلی راحت است چراکه کارگر زیاد است ولی در مناطقی مانند آزادشهر که تجربهای یکساله نیز در آن دارم کارگری که مراجعه میکند تا فوتوفن کار را یاد میگیرد خودش به فکر کاری مستقل و تهیه چرخ میافتد.»
وی بزرگترین تجربهاش را در همین توانمندسازی دانسته و میگوید: «دستم را بهزانوی خودم گرفته و بلند شدم و اکنون دوست دارم خودم به سمت توانمندسازی دیگران قدم بردارم همانطور که اولویت بهکارگیری کارگران را از بین معرفیشدگان کمیته امداد گذاشتهام.»
تجربه سوم: تولیدکننده لامپهای LED
اما شاید توانمندسازی خود حاشیهنشینان بهتنهایی چاره کار نباشد و گاهی کمک به راهاندازی کارگاهها و کارخانههایی در حاشیه شهرها معضل بیکاری این مناطق را برطرف کند. یاسر که خود مهندس برق است هم با همین هدف و با استفاده از تسهیلات کمیته امداد برای ایجاد اشتغال در مناطق حاشیهای مشهد کارگاه کوچکی را از سال 87 در راستای اجرای پروژههای نورپردازی ساختمانها و المانهای شهری در منطقه خین عرب راهاندازی کرده است؛ خودش میگوید: «باهدف گسترش نور هشتمین امام در پهنه آریایی بانام آریا نورگستر هشتم و ایجاد اشتغال در مناطق کم برخوردار شروع به کارکردیم و در میانه راه از وام توانمندسازی کمیته امداد برای گسترش کارمان بهره گرفتیم.» کارگاه تولیدی LED آقای صمدی که در شیخ طوسی واقع است، اکنون 12 نفر را بهطور مستقیم و 40 نفر را بهطور غیرمستقیم در حاشیه شهر (خین عرب) مشغول به کارکرده است، به گفته خودش عدهای هم در کارگاههای خانگی که آنها هم در خین عرب واقع هستند، کار مونتاژ خانگی قطعات موردنیاز کارگاه را انجام میدهند. صمدی میگوید: «از همان ابتدای کار کل کارکنان و کارگران بر اساس قانون کار حقوق دریافت میکردهاند. هرچند خودم هم درست بهاندازه آنها درآمد داشتم ولی ماههایی بود که حقوق کارگران را میدادم و چیزی برای خودم نمیماند.» صمدی خدا را شکر میکند و میافزاید: «اما این روزها باوجود نبود بازار مناسب 14 میلیون تومان در ماه، بدون کسر هزینهها، گردش مالی داریم که این نتیجه سعی و تلاش شبانهروزیمان است.» به گفته این مهندس 30 ساله کارگران کارگاهش بیشتر افراد کمدرآمد و آسیبپذیر هستند هرچند کار در حاشیه شهر تبعاتی برایش داشته ولی سعی کرده بازهم از همین افراد در حاشیه شهر استفاده کند و ادامه میدهد: «چشم اندازه خوبی برای گسترش اشتغال در حاشیه شهر در آینده داریم حتی اگر تأمین اعتبار شویم در آینده کارگاه را به کارخانه مبدل میکنیم.» وی میافزاید: «اصولاً زیرساختهایی که ایجاد کردهایم بر اساس چرخه کمک به ایجاد اشتغال و استفاده از نیروی کار حاشیه شهر برنامهریزیشده و با همین روند هم کارمان را ادامه میدهیم.» صمدی معتقد است؛ «امکان توسعه و اشتغالزایی بیشتر را داریم منوط به اینکه حمایت شویم و تسهیلات ارزانقیمت در اختیارمان قرار گیرد هرچند سختگیریهای دولت در عرصه تولید مسیری را طی میکند که زاینده و مولد نیست ولی درعینحال با توجه به سابقه خوبی که داریم آمادگی کامل برای جذب سرمایهگذار و گسترش کار و ایجاد اشتغال بیشتر را داریم.»