مواجهه مورخان ادبی
با شعر انقلابی
نویسنده : اسماعیل بختیاری - شاعر
کاربرد های زبان را می توان ذیل دو گونه کاربرد ابزاری و کاربرد هنری تعریف کرد. در وجه کاربرد ابزاری زبان، سامان درست دستوری زبان و سامان استدلالی و منطقی معناست که می تواند قانع کننده باشد. در این کاربرد، زبان عقل برجسته تر است تا زبان دل. متن های تولید شده با این زبان، به مقصود بیرون از خود معطوف اند و زبان به خاطر مقصود ورای خود به کار گرفته می شود. میان آنچه زبان می گوید و آنگونه که خود پدیدار می شود نسبتی سر راست وجود دارد. یکی از قدیم ترین روش های مطالعه در ادبیات، بررسی آن از دیدگاه علوم ادبی بوده است. در این نوع مطالعه آنچه در درجه اولِ اهمیت است، ادبیّت کلام است. این نوع از مطالعه را «بررسی درونی ادبیات » نامیده اند. برخی اوقات، ادبیات را اینگونه تعریف می کنند که « ادبیات بیان حال جامعه است. »در تاریخ ادبیات نویسی هم دیدگاه لانسون پذیرفتنی تر است که می گوید: «هدف ما تعیین ارزش زیبایی شناختی مطلق یک اثر نیست بلکه ارزش تاریخی و نسبی آنرا مد نظر قرار می دهیم. » باید گفت: هنر در ذات، زیباست و در صفت، صادق. شعر معطوف به انقلاب و کنش انقلابی، بیشتر صادق است. در برهۀ انقلاب ، چیزی که جزء ذات هنر باشد مهمتر است. در شرایط انقلابیگری، متن ادبی، میل به صدق دارد تا زیبایی. اولی تولید هیجان می کند و دومی به جهت تعدیل هیجان به کار گرفته می شود. نهاد های زیبایی شناختی می توانند مبتنی بر نهاد های اجتماعی نباشند. آنها خود نوعی نهاد اجتماعی محسوب می شوند. با این پیش فرض، شاعر انقلابی در محتوا و مقصودِ اثر، تابع اجتماع و شرایط انقلابی است. اما وقتی مسئلۀ زیبایی شناختی پیش می آید وظیفۀ دیگری سر بر می آورد و آن رعایت جوانب زیبایی است، چون رعایت زیبایی، خارج از محدودۀ مقصود انقلابی است. حتی اگر بپذیریم ماده اصلی ادبیات زبان است؛ باید گفت زبان در ارتباط انسان ها با هم زاده می شود، ناگزیر رویه و سویه اجتماعی دارد. شخصیت پردازی ها و نماد ها، نه گذشته ای دارند و نه آینده ای، اما در متن ادبی انقلابی، همه باید در جایگاه خود باشند تا مخاطب بین نشانه های موجود و ما به ازای عینی و اجتماعی شان ارتباط برقرار کند. در شرایط انقلابی، شعر یك پدیده توده ای و جمعی به نظر می رسد، شعری كه می باید جان انقلاب را نمایان سازد.
شاعر انقلابی آرمانگراست
زبان با حرکت فرهنگی، اجتماعی و سیاسی جامعه، رابطه مستقیم دارد و ارزش آن محدود به کیفیت کلامی و ادبی اش نیست، بلکه بسته به محتوای فرهنگی است که درخود جابه جا می کند. در شرایط انقلابی که فرصت ها محدود است و همه چیز شتاب می گیرد، آنچه دارای اهمیت بالاست رساندن خبر و پیام در کوتاه ترین فرصت است. شاعر انقلابی، به شدت آرمان گراست این آرمان گرایی، شعر را به سطح زبان که مملو از کلی گویی و شعار دهی است، می کشاند. چون به حسب ضرورت است و فوری و فوتی و از افق های معنایی بسیط برخوردار نیست؛ اینگونه، تاریخ مصرف پیدا می کند. این به ماهیت متن انقلابی بر می گردد و به نوعی رؤیای گریز و بیزاری از زیست اجتماعی موجود. پس از طی شرایط انقلابی است که مخاطب به قصد لذّت با متن مواجه می شود و اینجاست که متن باید حسنِ بیان پیدا کند. اگر در بستر جریان طبیعی زایش کلام، بخواهیم به لمس خالص شعر بپردازیم، چیزی عایدمان نمی شود. شعرِ در آستانه انقلاب، بیشتر میل به تخریب دارد. آرایه های شعری، بر اندوخته زبانی شاعر چیره نمی شوند تا بلکه شعر و شعار، گنگ و مبهم باقی نمانند.
در گرماگرم تغییرات اجتماعی، زبان بایست در شالوده ساده لغات و الفاظ و تعبیرات خود، صادق باشد، چون وسیله اغوا و فریب همگانی نیست. شاعر باید اثبات کند که در زمان خویش حضور دارد و باید به درجه حرارت محیطش آگاه باشد. این شعر زاییده آکادمی های دربسته و مراکز فرهنگی که پیرو استانداردهای ادبی اند نیست. شعر، در بستر ریشه دار و درازمدت فرهنگی خود نیست و در یک برهه زمانی ِدر حال انتقال (که آمیزه ای از ناهنجاری ها و کش و قوس هاست)رفت و شد می کند و مختصات خاص خود را داراست. در چنین شرایطی، ارزش یک شعر، به میزان سرایتش و به کثرت جمعیتی که آن را فهم می کنند بستگی دارد. توده مردم، باید نیروهای خیر و شر زمانه شان را می شناختند و برای آگاهی رساندن به ایشان سخن در لفّافه پیچیدن جایز نبود. برای عامه ای که جغرافیای ذهن و زبانشان، قلمروکوچکی است، چه جای لفظ پراکندن بود؟ و چه جای خلق غزلیّات شمس است؟ در فضای انقلابی، دور شدن از زبان مأنوسِ کوچه و بازار و اخراج عامّه مردم از ساحت ذهن و کارگاه خلاقیت شاعر، رفتاری سست به نظر می آید. شاعر باید با خشم و اضطراب مردم بیامیزد.
شعری که باید بازخوانی شود
شاید به همین سبب است که می بینیم شعر به عنوان ارتشی سرّی، روی نشان می دهد و جامعه را به زیر طاق انقلاب می کشد. انگار ذات شعر نیز کم و بیش، به آنچه یک انقلاب نیاز دارد نزدیک است. به تعبیر نیچه؛ درکوهستان، نزدیک ترین راه از قلّه است تا قلّه و پاهای بلند هنرمند توانایی این عبور را دارد. آنچه می گوییم، راجع به بیان هنری و روش شعری شاعر انقلاب است. شعر او می بایست هم براعصاب جامعه تاثیر می گذاشت هم بازوها و گردنش را رگ کرده نشان می داد. جای دلخوش کردن به لغز و معما و پهن کردن بساط ادب فروشی و بازی های زبانی نبود و بعد هم غروری عقیم که شاعر را در بر بگیرد. کلمه باید با بار اجتماعی اش آورده شود و تنها انسجام درونی الفاظ کافی نیست و یا اصرار بر اینکه بافت جمله ادیبانه باشد و رویه زیباشناسانه مطلوب داشته باشد. در شرایط انقلابی، شعر به اندازه ای که به فراتر از خود اشاره دارد، ارزش پیدا می کند. شعر خودش مهم است، معنای صریحش و آن چیزی را که در آگاهی عامه قرار می دهد. شاعر انقلابی، پیش از آنکه به هر گونه تفکر منظم فلسفی، عرفانی وحکمت آمیز بپردازد، آمیخته به مجموعه ذهنیتهایی است که حاصل پیوند او باجامعه اش است. شاعر انقلابی، چیزی را تولید نمی کند که مخاطبش بخواهد در زمان های مختلف و دگرگونی های فرهنگی مختلف، معانی مختلفی از آن برداشت کند. مخاطب باید بپذیرد که در متن، یک قصد وجود دارد و معنا چند پاره نیست. شعر انقلابی و شعار، اینطور نیست که به خارج از مقاصد مؤلف اشاره کند و با رفتن به بافت فرهنگی دیگر، تغییر معنا یابد. متن در قفسه کتاب ها وجود ندارد، بلکه طی فرآیند خوانده شدن، موجودیت می یابد. برای وقوع انقلاب، وجود خواننده، درست به اندازه وجود مولّف حیاتی به نظر می رسد.
دراین مقطع، شاعران، با رویۀ بازاری زبان، جلو می آیند و ادبیاتشان می تواند، بی مسئولیتی اجتماعی را بزداید. مخاطبان نیز در شرایط خاص، سلیقه خاص پیدا می کنند و چیزهایی را که دوست دارند بشنوند، می شنوند. شعر را نمی توان خواند، بلکه می توان بازخوانی کرد. صراحت تعبیر در شعر انقلابی، باعث می شود که این بازخوانی به قصد مولّف نزدیکتر شود. صور خیال تراشیدن، رابطه زیبا شناسانه برقرار ساختن و آرایه ردیف کردن و صناعت جور کردن تا اینکه وجود مخاطب به ارتعاش درآید؛ شاعر انقلابی به دنبال هیچ یک از اینها نیست. معنایی که مخاطب باید از اثر او استنباط کند در وهله اول به سادگی بیان بستگی دارد. مصداقی که نشانه برآن دلالت می کند نمی تواند در تعلیق بماند. کلمات و تعابیر نباید به خط کشیدن و داخل پرانتز قراردادن نیاز داشته باشند، تا از این راه خوب فهمیده شوند. قرار نیست این نوع ادبیات با استانداردهای معینی از بیان وزین، هم تراز باشد. در مقطع انقلاب، منطقاً بدیهی است که اثر خلق شده باید بار ارزشی داشته باشد؛ نوشته ای که ارزش ها و ذائقه یک طبقه اجتماعی را مجسم کند. به طور مثال: در انگلیس قرن هجده، کار ادبیات، چیزی بیش از تجسم بخشیدن به ارزش های اجتماعی معین نبود. به هنگام سنگر بندی خیابان های پاریس در 1848 بودلر تسلیم تب و تاب انقلاب شد. شعر انقلابی، چندان فلسفی نیست اما می تواند جامعه را از گردونه انقلاب بگذراند و ساحتی برای فلسفیدن فراهم کند. در این مقطع، ادبیات به یک ایدئولوژی ِجانشینِ تمام عیار تبدیل می شود و خودِ تخیل نیز به یک نیروی سیاسی آغشته می شود که وظیفه آن دگرگون کردن جامعه، زیر لوای نیروها و ارزش های هنری غیر دلخواه است. دراین بین، هیچ کس به جمله متقاعد کننده و خردگرا نیازی ندارد. حتی شاعران رمانتیک نیز خود را به فعالان سیاسی بدل می کنند تا به تعهدات ادبی – اجتماعی شان عمل کرده باشند...
شعر انقلابی تند و تیز است
زبان شعر انقلابی بین وقایع و حوادث از یک سو و احساس مبارزه از سوی دیگر در رفت و آمد است و چون انقلاب، یک جور نابه هنگامی است، احساس انقلابی هم، بی پردگی و صراحت می تراشد. ناگزیر، شعر انقلابی، تند و تیز است. در این زمان شاعر از قدرت تعبیر کامل برخوردار نیست. صرفاً با بی پردگی می بایست «آب در خوابگاه مورچگان بریزد.» در آستانه انقلاب شعر از وضعیت سانسور شاهانه، جسته بود لاجرم خود را در لّفافه نمی پیچید و به لایه های زیرین زبان فرو نمی رفت و آمیخته بود به مقاصد و احساسات انقلابی . همواره تفاوتی هست بین موفق شدن و اثر ادبی موفق خلق کردن. اگر بدون نقطه شعر بگویی، می توان گفت توانسته ای اما نمی توان گفت اثر ادبی موفقی خلق شده است. هدفمند بودن از جهت محتوا، فرق دارد با ارزشمند بودن ازجهت هنری. بین هدف و شاعر، یک رابطه است که آنرا رابطه تولید می خوانند و این رابطه هرگز با خود، تبیین نمی شود که وابسته به وسایل تولید است. زمانی، جامعه به چرند و پرند(با عبارت پردازی های عامیانه موجز یا قطعات هجو آمیز)، محتاج بود. زمانی هم محتاج ادیب است و واژه شناس؛ در شرایطی هم نیاز است نوشته هایی نظیر نوشته های فکاهی نسیم شمال برای اینکه هر روز ولوله ای در تهران راه بیندازد تولید شود. در فرصت کم؛ این سروده های شتاب زده، درمانگرند. انقلاب باید به ثمر می رسید و اوضاع تغییر می کرد و باد دیگری می وزید و نگرۀ جدیدی پدید می آمد. بنگرید خود وحید دستگردی پس از فروکش تب و تاب مشروطه چه می نویسد: من اینک به این اشعار، عقیده ندارم. امیدوارم نکته سنجان دقیقه یاب، خرده گیری نکرده، عذر جوانی و جنون وطن پرستی و شعر گفتن بی تامل بدیهه مانند را بپذیرند. تنزل فرمی و زبانی این اشعار به سبب کم فروشی و دور شدن از روحیه غربالگریِ همراه با اهمال و ولنگاری ادبی نبود، بلکه ضرورت تاریخی این را طلب می كرد. در مجموع باید گفت: کسانی که نقد خود را منحصر به جنبه های زیبایی شناختی اثر می کنند نمی توانند در رابطه با آثاری که نویسندگان، آنها را به منظور ِطرح مسائل زندگی، جامعه، انسان و جهان اطرافش خلق کرده اند، روشی صحیح برگزینند.
شاید اجباری وجود داشته باشد که از این راه، شعر را ذیل نظریه محاکات افلاطون، مورد بررسی قرار دهیم؛ اینکه آثار منجر به انقلاب را باید «خوب» بدانیم یا «زیبا»؟ و آیا این آثار از آن جهت که برای سازماندهی توده به کاررفته اند ارزشمندند؟باید گفت: اشعار انقلابی، براساس تئوری «نفع اجتماعی» پدید می آیند و تنها در برابر زیبایی مسئول نیستند. باید رابطۀ فیزیکی متن و زمینۀ اجتماعی آنرا در یافت. بوئز در کتاب « راهنمای منتقدان »؛ در ادبیات، علایقی چند گانه می بیند و برای هر یک از آنها گونه ای خاص از انتقادات را پیشنهاد می کند. الیت هم نگرۀ مشابهی دارد و در کتاب « فایدۀ شعر و فایدۀ انتقاد »؛ بر تنوّع کار هایی که انواع شعر در دوره های مختلف می تواند انجام دهد تأکید می کند. همانطور که دهقانِ دهۀ انقلابیگری، متن انقلابی را می خواند اعیان و دانشگاهیان و تودۀ پایین شهری هم، چنین می کنند. این پس از انقلاب است که آثار شعری مانند آثار دیگر هنری، تنوّع می یابد و هر گروه سنّی و فکری، مطلبی را طلب می کند و شعر، خصلت استعاری زبان را احیا می کند. شاعر دیگر به صراحت، مخاطب را به دیدن چیزی در جامعه ملزم نمی کند، هرچند همواره متن هایی هم هستند که زمانی، کارکرد های اجتماعی و ارجاعی آنها منسوخ می شود و کارکرد زیبایی شناختی و ثانوی آنها فعّال می شود؛ وظیفۀ تاریخی اش که تمام شد، پیرایه ها خود را نشان می دهند. ادبیات، مرده ریگ گذشته نیست بلکه خود امری مداوم است. بی شک، همواره گروهی هنر را بازی، قلمداد خواهند کرد و گروهی کار. اما هرگز نمی شود فراموش کرد که ادبیت نیاز به تکامل دارد و تابع دگرگونی و بهبودی است. جامعه در حال انقلاب، با نوعی سراسیمگی توأم است، حالا چطور می توان رهاورد یک شبه را توقع داشت؟
منابع و مآخذ:
- زیادی، عزیز ا...، شعر چیست؟، تهران:سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،1380 ش.
- جمعی از نویسندگان، دربارۀ تاریخ ادبیات، تهران: سمت، 1384 ش.
- صفایی حائری، علی، استاد و درس، قم: لیلة القدر، 1386 ش.
- عسگری، عسگر، نقد اجتماعی رمان معاصر، تهران: نشر فرزان روز، 1387 ش.
- وحید دستگردی، حسن، ره آورد، ج 2، ضمیمه سال نهم مجله ارمغان،بی نا،بی تا.
- ولک، رنه و آوسن وارن، نظریۀ ادبیات، ترجمه: ضیاء موحّد و پرویز مهاجر، تهران: علمی و فرهنگی، 1382