اروپا و
سیاست خارجی ایران
تعداد بازدید : 0
ایران؛ بازیگر تعیین کننده
در جهان چندقطبی جدید
نویسنده : آندریا فایس
تحلیل گر مرکز اوراسیا در ایتالیا
این یادداشت به سفارش «خراسان دیپلماتیک» پس از دیدار وزیر خارجه ایتالیا با رئیسجمهور کشورمان نوشته شده است.
توافق ایران با گروه 1 +5 در نوامبر 2013 در شهر ژنو، نوید دستیابی به یک موفقیت در ژئوپلتیک قرن 21 است. رئیس جمهور روحانی به لطف دیپلماسی درخشان خود، به مهمترین هدف سیاست خارجی ایران دست یافت: مشروعیت برنامه هستهای ملی. هرج و مرج کنونی در ترکیه به رهبری اردوغان و سقوط مُرسی در مصر در طول تابستان سال 2013، پس از یک سال بیشفعالی سیاسی اهل سنت، شرایط ایدهآلی برای ایران بهوجود آورده است. همچنین به لطف مدیریت موفق بحران سوریه توسط بشار اسد، محور مقاومت در برابر اتحاد آمریکا، عربستان و قطر پیروز شد و این پیروزی نه تنها جایگاه تهران را در داخل جامعۀ شیعه بلکه در سایر نقاط جهان اسلام نیز ارتقا داد. اخوان المسلمین و جنبش خدمت (هیزمت) فتح الله گولن شکست خوردند و بدون تردید تمام وجهۀ خود را در مقابل امت اسلام از دست داده اند. روابط آشکار آنها با دولت آمریکا و برخورد دوگانه آنها با اسرائیل نیز مزید بر علت شد. رژیمهای سلطنتی وهابیگرا همچنان خطرناکترین مروجین افراطگرایی، تروریسم و عدم تحمل هستند و اقتصاد تکبخشی آنها هرگز مدلی جدی برای توسعۀ دیگر کشورهای مسلمان ارائه نخواهد کرد.
میراث مهم محمود احمدینژاد
در اروپا اغلب به احمدینژاد، رئیس جمهور سابق ایران به عنوان دشمن و رهبری خطرناک نگریسته میشود. این تصور به وضوح در نتیجۀ فعالیتهایی تصنعی برای آسیب رساندن به اعتبار ایران در غرب ایجاد شده است. (با این حال) در حقیقت محمود احمدینژاد نقش غیر قابل انکاری در توسعه ملی و نوسازی ایران در زمینههای اقتصاد، فناوری و امور نظامی دارد. علاوه بر این دوره ریاست جمهوری 8 سالۀ او در روند چندقطبیشدن سیاستهای جهانی نقش بسیار مهم داشته است و باعث ایجاد دوره جدیدی از همکاریهای بینالمللی شده است. نخست این که او روابط با بازیگرانی مانند روسیه و ترکیه که بهطورسنتی در گذشته نگاهی خصمانه به ایران داشتند را نزدیکتر و قویتر کرد. دوم، او شبکۀ تأثیرگذار جنوبـجنوب را با حضور چین و ونزوئلا به وجود آورد و به کنفرانس کشورهای غیرمتعهد که پس از پایان جنگ سرد تضعیف شده بود معنای سیاسی جدید و مستحکمتری بخشید.
با این حال او دولتش را در مرحلهای بسیار سخت، که مشخصۀ بارز آن تسلطجویی جهانی سیاستهای خارجی واشنگتن بعد از 11 سپتامبر است، به پیش برد. راهبرد “جنگ علیه تروریسم” جورج بوش و دکترین جنگ پیشدستانۀ دونالد رامسفلد کاملا با منافع اسرائیل در خاورمیانه همسو بود، تلآویو را از داشتن حمایتی وفادارانه مطمئن میساخت و ایران را در فهرست کشورهای بهاصطلاح “سرکش” قرار میداد. در آن زمان افکار عمومی اروپا به شدت با این وضعیت موجود تحت تاثیر قرار گرفته بود و نمای وحشتناک جعلی ایران را که رسانههای مهم به تصویر میکشیدند، باور کرده بود.
امروزه، پس از شکست بهار عربی، تناقضات غربی پدیدار شده اند و اوباما در موقعیتی بحرانی قرار دارد. از یکسو حمایتهای ایالات متحده از فعالیتهای تروریستی در سوریه از حقیقت ارتباطات واشنگتن و ریاض پرده برداشته است. از سوی دیگر درز اطلاعات توسط ادوارد اسنودن، مامور سابق آژانس امنیت ملی آمریکا وضعیت خطرناکی را به تصویر کشیده که باعث افزایش بیاعتمادی در 2 طرف اقیانوس اطلس شده است. دیگر این که بحران اقتصادی اتحادیه اروپا باعث از دست رفتن اعتبار موسسات اروپایی شده و با وجود تلاش بروکسل برای وضع عوارض ضد بازارشکنی نابرابر (آنتیدامپینگ) در مواجهه با اقتصادهای درحال ظهور، اقتصادهای مهمی مانند آلمان و فرانسه مجبور شده اند بازارهای خود را بر روی بازیگران غیراروپایی مانند کشورهای بریکس باز کنند.
“دم غنیمتشماری”روحانی
رئیس جمهور روحانی با پذیرش گفتوگو با قدرتهای غربی دقیقاً زمانی که آنها بهطور ملموسی ضعیفتر هستند، از این وضعیت بینالمللی به طرز درخشانی استفاده کرد. ناظران غربی از پیروزی اصلاحطلبان در انتخابات با رضایت کامل استقبال کردند و اعتقاد داشتند که روحانی ممکن است نگرش نرمتری به ایالات متحده و اتحادیه اروپا داشته باشد. با این حال بسیاری از آنها این نگرش نرمتر را نوعی تسلیم در نظر گرفتند و نه یک گشایش دوطرفه. حال آنکه بر خلاف این نگرش، دولت ایران بر مواضع خود در موضوع هستهای پافشاری کرد و به یک پیروزی درخشان رسید. موافقتنامۀ ژنو نه تنها برنامۀ اتمی ایران را تأیید کرد، بلکه به جمهوری اسلامی ایران در مقابل جامعه بینالمللی مشروعیت بخشید. پس از ژنو، ایران دیگر “دولت سرکش” یا “حکومت دیکتاتوری ستمگری” نیست که ایالات متحده و اتحادیه اروپا تقریبا 10 سال به طور مداوم از آن صحبت میکردند تا از این جنگ تبلیغاتی خصمانۀ بینالمللی برای مصارف داخلی بهرهبرداری کنند و از جنبشهای افراطی برای بیثبات کردن آن حمایت نمایند. اکنون کشورهای غربی باید حاکمیت ایران را پس از چندین سال تحریمهای نابرابر و تهدید نظامی به رسمیت بشناسند. بدون این دگرگونی سیاسی، ایران در حال حاضر یک قدرت مشروع منطقهای در مقابل افکار عمومی اروپا است، کشوری که داعیۀ گفتوگو، صلح و وحدت در جهان اسلام را دارد، یکی از مهمترین تولیدکنندگان نفت جهان، با قابلیت افزایش تنوع اقتصادی که آن را از دیگر اقتصادهای منسوخ خلیج[فارس] متمایز میکند. بهعبارت دیگر، ایران در ظرفیت کاملش، یک محور اساسی بین آسیای میانه و خاورمیانه و همچنین عملگری مهم برای ظهور دوبارۀ جادۀ ابریشم است.
چشماندازهای همکاری اتحادیه اروپا و ایران
در همین حال، کشورهای اروپایی شرکای اقتصادی و فناوری بالقوهای برای ایران خواهند شد و از تمکین سنتی به نظرات اسرائیل سر باز خواهند زد. در سال 2006 ایتالیا اولین شریک اقتصادی اروپا با ایران بوده است، درحالیکه در سال 2008 حجم تجارت بین 2 کشور به 6 میلیارد یورو، که بهطور عمده مربوط به مواد اولیه و بخش صنعت خودرو میشود، رسیده است. پس از تحریم نفتی ایران در سال 2012، شرکت نفت اِنی(ENI) و دیگر شرکتهای دولتی و خصوصی ایتالیایی مجبور شدند ایران را رها کنند و فعالیتهای خود را که عواقب منفی زیادی بر اقتصاد ایتالیا داشت، متوقف کنند. اما پس از آنکه وزیر خارجه ایتالیا، بونینو، به تهران سفر کرد، این مجراهای تجاری ضروری در نهایت بازگشایی شد که امید میرود آغاز آن در بازار نفت و گاز همزمان با دیدار پائولو اسکارونی، مدیر عامل شرکت اِنی و بیژن نامدار زنگنه، وزیر نفت ایران در نشستی در وین باشد.ایتالیا با توجه به عملیات نظامی ویرانگر ناتو که باعث سقوط لیبی و ایجاد هرجومرج جغرافیایی-سیاسی شد که در آن مهاجمان خارجی و تروریستهای سلفی وهابی قانون جنگل جدید در آن برپا کرده بودند، برای منابع جدید واردات پس از لغو پیمان بنغازی (که توسط نخستوزیر سابق سیلویو برلوسکونی و معمر قذافی رئیس جمهور سابق لیبی در تابستان سال 2008 امضا شده بود) به شدت تحت فشار بود.لیبی نمونۀ خوبی است که هر دولت دیگر غیرغربی باید به آن توجه کند. در واقع اتحادیه اروپا هنوز یک سیاست خارجی مشترک ندارد.
زیرا:نخست به نظر میرسد کشورها هنوز به گذشته و منافع خود وابستهاند، دوم با توجه به سلسله مراتب ناتو، واشنگتن هنوز قدرت تصمیمگیری قویتری در آن دارد.
بنابراین ایران باید در ایجاد رابطه با تک تک کشورهای اروپایی و میزان قابل اطمینان بودن آنها بسیار مراقب باشد.
گشایش اقتصاد به روی غرب در زمینۀ اقتصاد و فناوری میتواند مثبت باشد ولی باید توسط یک رهبری سیاسی قوی در داخل کشور که انتخاب سرمایهگذاریهای خارجی، به ویژه در بخش مالی و ارتش ملی مدرن با قابلیتهای نظامی کارآمد را بر عهده داشته باشد، کنترل شود.
از انقلاب [امام] خمینی (ره) در سال 1979، مدل ایرانی توسعه ملی قابلیتهای خود را نشان داده است، پس رسیدن به این اهداف برای رئیس جمهور روحانی کار آسانی خواهد بود.
میراث دوستی مصدق – ماتی در گفتوگو و احترام متقابل
مدتهاست که گردنکشیهای آمریکا و اسرائیل گفتوگو و درک متقابل بین ایران و اروپا را از بین برده است.
شاید ایتالیا از خراب شدن روابط تهران و غرب بیشترین آسیبها را دیده باشد. سازمان سیا با عملیات آژاکس در سال 1953 باعث سرنگونی مصدق شد که به کمک انریکو ماتی مدیرعامل شرکت نفت اِنی تصمیم به ملی کردن نفت ایران گرفته بود. در آن زمان مدل شرکت اِنی روشی انقلابی در همکاریهای بینالمللی بود که براساس احترام متقابل و راهبرد بردـبرد بنا شده بود. مصدق و ماتی هر 2 بهای سنگینی برای دنبال کردن اهداف و خواستههای سیاسی خود پرداختند. امروزه جهان تغییر کرده است و روند چندقطبیشدگی کنونی به کشورهای ما فهمانده است که برنامههای همکاری به نفع مبادلات و درک متقابل بین ایران و ایتالیا است.رم و تهران خاستگاه 2 تمدن بزرگ هستند، مراکز 2 امپراتوری که صفحات مهمی از تاریخ جهان را رقم زدهاند. (امروزه) بهخاطر فتوحات انسان مدرن در علم و فناوری، اشکال جدید گفتوگوی [بین کشورها] امکان بازگشایی جادۀ ابریشم را که به علت مشکلات حمل و نقل دریایی 5 قرن پیش از بین رفت، به ما میدهد.