بسته پیشنهادی
تعداد بازدید : 0
از آقای سردبیر
به آقای وزیر
نویسنده : محمد سعید احدیان
سردبیر روزنامه خراسان
آقای ظریف! تا فرصت هست «اروپای دوم» را جدی بگیرید
متن زیر یادداشت سردبیر روزنامه خراسان است که در آذرماه سال 1392 ابتدا در روزنامه خراسان و سپس در سایت الف منتشر شده است. این یادداشت نخستین گام در تبیین راهبرد اروپای دوم و درخواست از وزیر محترم امور خارجه برای توجه جدی به این راهبرد بوده است.
اظهارات جدید اوباما در اندیشکده بروکینگز که احتمال موفقیت تفاهم با ایران را حدود ۵۰ درصد دانسته بود بار دیگر این سوال را پیش روی سیاستگذاران ایران قرار داد که آیا درست است که همه تخم مرغهای خود را درون سبد تفاهم نهایی با ۱+۵ گذاشت یا باید راههای جایگزین را نیز در دستورکار قرار داد تا اگر کار به بن بست رسید در موضع انفعال قرار نگیریم؟ اصولا آیا راه جایگزینی جز تمرکز برتفاهم با ۱+۵ وجود دارد و در صورت پاسخ مثبت آن سیاست جایگزینی که بهتر است به صورت همزمان پیگیری شود، چیست؟ پاسخ به این سوال را در جملهای خلاصه میکنم: راهبرد وارد کردن «اروپای دوم» به صحنه دیپلماسی هستهای بهترین سیاست جایگزین است که باید همزمان با راهبرد تفاهم با ۱+۵ در دستور کار دیپلماسی هستهای ایران قرار گیرد.
پیش از اینکه تعریفی از اروپای دوم ارائه کنم و راهبرد پیشنهادی را توضیح دهم ضروری است تاکید شود استراتژی تک راهبردی تیم هستهای ایران که صرفا بر به "تفاهم" رسیدن با ۱+۵ تمرکز دارد ممکن است باعث فرصت سوزی بزرگی شده و خطر انفعال دیپلماتیک را در آینده ایجاد کند. استراتژی تک راهبردی مذکور بر دوپایه استوار است: اول حقانیت و منطقی بودن مواضع صلح آمیز هستهای جمهوری اسلامی و دوم پذیرش این مواضع توسط کشورهای مقابل در صورت دیپلماسی فعال همراه با منطق و انعطاف. اما آیا اعتمادصرف به این دو مبنا امری پرریسک محسوب نمیشود؟
غیر از مانع بزرگ و غیرقابل پیش بینی مانند کنگره آمریکا که حداقل فعلا تحت نفوذ لابی صهیونیستی و نئومحافظه کاران قرار دارد، میتوان به یادآورد که اعتماد به همین دو مبنا بود که باعث شد آقای روحانی با اینکه سیگنالهای خیلی مثبتی در اجلاسیههای اسفند ۸۲ و شهریور ۸۳ شورای حکام آژانس در تعدیل قطعنامه سوم و پنجم آژانس از سوی روسیه و چین گرفته بود همچنان صرفا تفاهم با سه کشور اروپایی را تنها راهبرد خود قرار داده و توافقنامه پاریس را در آذر ۱۳۸۳ به امید به تفاهم رسیدن امضا کند و حکم بر ادامه تعلیق کامل فعالیتهای هستهای ایران دهد اما نتیجه این شد که بعد از بدعهدیهای مکرر این سه کشور که مورد اعتراض صریح و تند خاتمی رئیس جمهور وقت قرار گرفت، دیپلماسی او در موضع انفعال کامل قرار گرفت و به منتقد آن دوران خود یعنی لاریجانی سپرده شد.
البته آن دوران، انفعال دیپلماسی روحانی معادل بن بست کامل سیاست خارجی ایران نبود چرا که از یک طرف ایران در فناوری صلح آمیز هستهای راه نرفته بسیاری پیش روی خود میدید که بد عهدی سه کشور اروپایی را بسان فرصتی، غنیمت شمرد و یک به یک گام در مسیر تحقق آنها گذاشت و از طرف دیگر لاریجانی با وارد کردن «شرق» به صحنه دیپلماسی هسته ای، ۱+۵ را بنیان نهاد و جایگزین سه کشور اروپایی کرد و توانست با دیپلماسی فعال از صدور قطعنامه به مدت یک سال جلوگیری کند و در نهایت نیز تا زمانی که لاریجانی مدیریت دیپلماسی هستهای را به دست داشت با تحریمهایی کم دامنه و کم اثر روبهرو شود. اما اکنون که ایران به نهایت خواستههای هستهای خود از نظر فنی رسیده است و با تحریمهایی موثر روبهرو است آیا شکست احتمالی دوباره استراتژی تک راهبردی دولت روحانی، بن بستی پرهزینه بر کشور تحمیل نخواهد کرد؟
به نظر میرسد سه راه پیش روی دیپلماسی ایران باشد اول "تفاهم" با ۱+۵ که در صورت موفقیت بهترین و پرمنفعتترین نتیجه را در پی دارد ، دوم ایجاد شکاف درون ۱+۵ و "منزوی کردن" آمریکا همانند سال های۸۵ و ۸۶ و سوم وارد کردن بازیگران جدید به عرصه دیپلماسی هستهای همانند دوره وارد کردن روسیه و چین به مذاکرات. راه اول توسط آقای ظریف به جد درحال پیگیری است و همچنان باید در دستورکار قرار داشته باشد. با توجه به اینکه اوباما ، بوش نیست و هم اکنون سه کشوراروپایی نیز خود جزو تحریم کنندگان اصلی ایران محسوب میشوند راهبرد دوم یعنی شکاف بین اروپا و آمریکا مشابه دوره سالهای ۸۵ و ۸۶ را میتوان منتفی تلقی کرد اما راهبرد سوم میتواند فرصتی باشد برای دولت خوشنام روحانی در میان دولتمردان کشورهای "اروپای دوم" به عنوان بازیگران جدید. در این راهبرد، همزمان که برای "تفاهم" تلاش میشود، به جای شکاف در ۱+۵ شکاف در اتحادیه اروپا هدف دوم دیپلماسی قرار میگیرد .
اشتباه نشود منظور ما از «اروپای دوم» کشورهای فقیر اروپایی نیست بلکه اتفاقا منظور اصلی کشورهای مهم اروپایی مانند ایتالیا، اتریش، فنلاند، نروژ، هلندو...هستند که اتفاقا از نظر اقتصادی و رفاه جزو کشورهای توسعه یافته تلقی میشوند اما بدون در نظر گرفتن منافع ملی و منطقهای براساس غفلتی تاریخی از لحاظ سیاسی دنباله رو چشم و گوش بسته کشورهای فرانسه ، انگلیس و آلمان هستند.
منطق مواضع هستهای جمهوری اسلامی رسیدن به جایگاهی است که هم نیاز تولید سوخت ایران در آن تامین میشود هم با پذیرفتن نظارتهای بینالمللی تضمینهای کافی به دیگر کشورها داده میشود به گونهای که این اطمینان داده میشود که امکان تولید سلاح هستهای در ایران میسر نخواهد بود. این منطق که حتی کلیات راهکار فنی آن نیز پیش از این در مدالیته مردادماه ۱۳۸۶ بین ایران و آژانس مورد توافق قرار گرفته بود، به قدری قابل دفاع است که اگر مورد پذیرش چهار کشور غربی ۱+۵ قرار نگیرد به معنای زیاده خواهی آن کشورها محسوب میشود و دلیلی ندارد که اگر دیگر کشورهای اروپایی در جریان متن مذاکرات و مواضع منطقی ایران قرار گیرند منطق مستدل و محکم ایران را نپذیرند.
به سه دلیل احتمال جدی دارد که سه کشور آمریکا و انگلیس و فرانسه بعلاوه کشور آلمان که تلاش میکند خود را در تراز بینالمللی با آنها همراه کند،حاضر به پذیرش موضع منطقی ایران نشوند: اول برخی تندرویهای گروههای پرنفوذ داخلی آمریکا، انگلیس و فرانسه برای رعایت منافع اسرائیل؛ دوم منافع استراتژیک در دست داشتن انحصار غنی سازی و تولید سوخت هستهای که همچنان مهمترین منبع انرژی قرن ۲۱ محسوب میشود و سوم منافع استراتژیک ناشی از حفظ سلطه هژمون برنظام بینالملل برای کشورهایی که از بعد از جنگ جهانی مدیریت نظام بینالملل را در دست داشته اند و ایران این جایگاه را به شدت به خطر انداخته است اما کشورهای اروپای دوم که زمام تصمیم گیری درباره سیاست خارجی خود را به چند کشورخاص سپرده اند، نه منافعی در سه محور فوق دارند و نه هیچ یک از آن سه محور، دغدغهای جدی در سیاستگذاریهای ملی آنها محسوب میشود.
آنها فقط به دلیل نگرانی از به وجود آمدن کشوری دارای سلاحهای هسته ای، با تحریمهای شدید علیه ایران موافقت کرده اند این سوء برداشت نتیجه اطلاع رسانی یک طرفه امپراتوری رسانهای غرب و دیپلماسی منفعل تیم آقای دکتر جلیلی است اما نگاهی ژئوپلتیک به اروپا تایید میکند که درون اروپا شکافهای تاریخی، فرهنگی، قومی، سیاسی و اقتصادی زیادی وجود دارد و به همین دلیل عمده کشورهای اروپایی غیر از چند کشوری که در ماجرای پرونده هستهای ایران در عمل رهبری دیگران را به عهده گرفته اند ، نه تنها با ایران هستهای که حاضر به پذیرفتن تمام نظارتهای بینالمللی است، «تضاد منافع استراتژیک» ندارند بلکه در شرایطی که اتحادیه اروپا با بحران اقتصادی دست و پنجه نرم میکند، میتوانند از تعامل با ایران به عنوان بزرگترین منبع نفت و گاز دنیا، مرهمی برای دردهای اقتصادی خود استفاده کنند و روشن است کوچکترین شکاف در اتحادیه اروپا یعنی بی ثمر شدن تحریمها و یا حداقل مجبور کردن آمریکا به امتیاز دادن برای حفظ اجماع علیه ایران.
تنها مانع این مسئله درحاشیه ماندن و بی اطلاعی آنها از واقعیت مواضع هستهای ایران و عدم روشنگری توسط ایران است زمانی که شهریور ۱۳۸۶ در اجلاس فنلاند ۲۲ کشور اروپایی خواستند پاسخ ۲۱ صفحهای ایران به پیشنهاد ۱+۵ را ببینند با پاسخ منفی سه کشور اروپایی روبهرو شدند که باعث اعتراض جدی این کشورها به رهبری ایتالیا و هلند شد. ورود ۲۲ کشور اروپایی به بازی هستهای کمک زیادی کرد به نزدیکی اروپا به ایران و انزوای دولت بوش.
با علنی شدن فعالیت فردو و بازگشت بی اعتمادی به اروپاییها و همچنین تغییر سیاست دولت اوباما کشورهای اروپای دوم دوباره نقش دنباله روی را به عهده گرفته اند. آنها مدتها است همه چیز را از نگاه رسانههای غربی دیده اند حال که دولت روحانی توانسته است فضای مثبتی را از خود به نمایش بگذارد و حرف هایش توسط اندیشمندان مستقل دنیا و همچنین دولتمردان کشورهای اروپای دوم شنیده شود، فرصتی استثنایی پیدا شده است تا آقای ظریف همزمان با ادامه مذاکره برای تفاهم با ۱+۵ ، در عرصه دیپلماسی عمومی نگاهی جدی به دولتمردان و اندیشمندان کشورهای اروپای دوم داشته باشد و با فعال کردن سفارت خانه تحت نظارت خود، این دولتمردان را نیز نسبت به روند جزئیات مذاکرات آگاه کند تا در صورتی که آمریکا و سه کشور اروپایی خواستند خلاف منطق و منافع دیگر کشورهای اروپایی بازی دو طرف برد را به هم بزنند، این بازیگران جدید وارد بازی شوند در آن صورت حتی اگر نتوانستیم پنج بعلاوه یک را تبدیل به «پنج بعلاوه اروپای دوم» کنیم، خواهیم توانست بنیان تحریمهای اتحادیه اروپا را از بین ببریم.