برزیلی شدن سیاست ایران در قبال اروپا
نویسنده : سهراب سعدالدین
کارشناس آمریکای لاتین
سیاست خارجی صحنهای است که بازیگری در آن بدون داشتن شناخت کافی از فرصتها و تهدیدهای پیش رو به مانند شرکت در قماری است، که برنده و بازنده آن از پیش مشخص است. به بیان دیگر، سیاست خارجی که شناخت درستی از نقاط کور یا به تعبیری، نقاط ضعف دیگر کنشگران بینالمللی و همچنین، قابلیتهای خود نداشته باشد، محکوم به ناکامی است. پیششرط دیگری که موفقیت دستگاه دیپلماسی هر کشوری منوط و مشروط به تحقق آن است، رصد اقدامات دیگر بازیگران عرصه نظام بینالملل و البته رصد تحولات خود نظام بینالملل است. به بیان کامل تر، باید گفت آنچه موفقیت یک سیاست خارجی را تاٴمین و نه تضمین میکند، دادههای دقیق و قابل اعتنایی است که قبلا توسط پژوهشگران نهادهای تحقیقاتی (اعم از دولتی و غیر دولتی) ، دستگاههای اطلاعاتی و همچنین، از قبل مراودات مردم با مردم در اختیار مقامات اجرایی قرار داده شده است. نگاهی کوتاه به کشورهایی که در طول یک دهه اخیر توانسته اند با مدیریت درست روابط خارجی خود به دستاوردهای قابل توجهی دست یابند خود گواهی برای این مدعاست. کشورهایی نظیر برزیل، هندوستان، آفریقای جنوبی و لهستان نمونههای مشخص چنین موفقیتی هستند. درحقیقت، این کشورها توانسته اند تا از طریق بدست آوردن شناخت درست از نقاط ضعف و قوت رقبایشان و همچنین، داشتن اشراف کامل به تواناییهای خودشان به موفقیتهایهای قابل توجی دست یابند، موفقیتهایی که تاثیرات کوتاه مدت و درازمدت آنها را بر این کشورها به خوبی میتوان مشاهده کرد. در نوشتار پیش رو به بررسی روابط یکی از این قدرتها به نام برزیل با کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا میپردازیم تا ضمن به دست دادن تحلیلی درست از شکل روابط فعلی میان آنها از استراتژی جدید سیاست خارجی برزیل در رابطه با اروپا پرده برداری کنیم. هدف ما از این ارزیابی این است تا بتوانیم با الگو برداری از سیاست خارجی هوشمندانه برزیل در رابطه با اروپا فرمولی مفید و کاربردی را جهت سنگینتر کردن کفه ترازوی کشورمان در رابط با اتحادیه اروپا پیشنهاد دهیم، فرمولی که بر پایه دو ستون شناخت قابلیتهای خود و شناخت ضعفهای رقیب استوار است.
جمهوری فدرال برزیل در سالهای اخیر تلاشهای مثبتی را در جهت تقویت روابط خود با قدرتهای جهانی انجام داده است و توانسته است از پرستیژ برآمده از عضویت در بلوک قدرتهای در حال رشد برای بالابردن توانایی چانه زنی خود استفاده کند. سیاست خارجی موفق و هوشمندانه برزیل در عرض یک دهه اخیر این کشور را به یک قدرت منطقهای تبدیل کرده است و در چشم انداز بلند مدت میرود تا این کشور را به یک قدرت بزرگ و نه جهانی تبدیل کند.(Cabral & Shankar, 2012:4) در مورد رابطه با اتحادیه اروپا برزیلیها با فهم درست پتانسیل نارضایتی که درمیان بسیاری از کشورهای این مجموعه (بویژه کشورهای تازه پیوسته و کوچک تر) وجود دارد، روابط جدیدی را با اتحادیه اروپا سامان داده اند،روابطی که بر اساس مذاکره با اتحادیه اروپا از بالا و برقراری رابطه با کشورهای اروپایی نظیر بلژیک ، لهستان و جمهوری چک از پایین است. این سیاست و این تدبیر هوشمندانه دستگاه دیپلماسی برزیل به این کشور امکان داده است تا با بهره بردن از شکافهای درون اتحادیه و استفاده از این پتانسیل نارضایتی ضمن بدست آوردن منافع بسیار، قدرت چانه زنی خود را در مذاکره با اتحادیه اروپا بالا ببرد. (Gratius, 2012:11) همچنین برزیل از این رهگذر تصویر مثبتی از خود در نگاه سیاستمداران و افکار عمومی این کشورهای اروپایی ایجاد میکند، تصویری که یکی از عناصر مهم سازنده قدرت نرم این کشور است. اما اهرم به شدت موثر دیگری که برزیل در رابطه با اتحایه اروپا از آن استفاده کرده است، بهره بردن از موقعیت خود به عنوان یک قدرت منطقهای در منطقهای که حیاط خلوت ایالات متحده آمریکا محسوب میشود است.(Roett, 2011: 127) پر واضح است که در نظام بینالملل امروز یعنی نظامی که در آن منطقه گرایی به روندی مسلط در عرصه سیاست جهانی بدل شده است، استفاده از چنین اهرمی تا چه اندازه میتواند کارآمد باشد چرا که برزیل به خوبی میداند که اتحادیه اروپا به عنوان یک قدرت بزرگ هرگز نمیخواهد و نمیتواند به اروپا محدود باشد و به دنبال گسترش حوزه نفوذ خود و تبدیل شدن به یک قدرت جهانی است. بنابراین، گسترش رابطه با قدرتهای منطقهای نظیر برزیل اولین و شاید مهمترین گام اتحادیه در جهت توسعه حوزه نفوذ و منافع خود در منطقهای مهم مانند آمریکای لاتین است، امری که در صورت تحقق مزایای بسیاری برای اتحادیه به دنبال دارد و موقعیت این کشور در عرصه جهانی را تثبیت و تقویت خواهدکرد.(Roett,2011:130) با توجه به این توضیحات، به نظر نگارنده استراتژی موفق برزیل در حوزه سیاست خارجی و بویژه در رابطه با مورد اروپا میتواند بسیار مورد استفاده مقامات اجرایی دستگاه سیاست خارجی کشورمان قرار گیرد، استراتژی که بر روی پتانسیل نارضایتی کشورهای کوچکتر حساب باز کرده است، کشورهایی که حس میکنند والبته به درستی نیز حس میکنند، که منافعشان در اتحایه تحت تاثیر منافع کشورهای بزرگتر قرار میگیرد. آمار و ارقام نشان میدهد که این استراتژی توانسته است بیشترین بهره را از روابط با اتحادیه اروپا نصیب برزیل کند.
اما در سوی دیگر جهان و در منطقه خاوریانه کشورما ایران با پتانسیل سرشار خود قرار دارد ، پتانسیلی که برقراری رابطه با ایران را برای هر کشوری در جهان جذاب و سودمند میکند. با توجه به این پتاسیل بالا مقصود ما از برزیلی شدن سیاست ایران در قبال اروپا دقیقا الگو برداری از رویکرد برزیلی آن یعنی شناخت خلاءهای موجود در اروپا و استفاده از پتانسیل نارضایتی گسترده موجود دراتحادیه اروپا و به دنبال آن برقراری رابطه با کشورهای کوچکتر یا به نظر درجه دوم اروپایی است. برقراری چنین رابطهای از چند جهت به نفع کشورما خواهد بود. نخست اینکه گسترش رابطه با کشورهای کوچک اروپایی باعث افزایش نفوذ ایران در پارلمان اروپا میشود، امری که با توجه به قدرت یابی فزاینده پارلمان اروپا و توسعه حوزه وظایف این نهاد در درون اتحادیه اروپا باعث میشود تا نفوذ ایران حتی در درون ساختار اتحادیه اروپا هم افزایش پیدا کند. دوم اینکه رابطه با این کشورها بازار مصرف مناسبی را پیش روی تولیدات ایران قرار میدهد و از این راه منافع اقتصادی قابل توجهی را نصیب کشورمان میکند.همچنین، برخی از این کشورها نظیر لهستان دارای صنایع نوپای قدرتمندی (برای نمونه در صنعت پوشاک هستند ) و استفاده از تجربیات آنها برای صنایع کشور ما بسیار مفید به فایده خواهد بود. البته تولیدات آنها نیز میتوانند به عنوان واکنشی در برابر سیاستهای تحریمی کشورهای بزرگ اروپایی وارد بازار ایران شوند. افزون بر این ، میتوان از توان مالی سرمایه گذاران جوان این کشورها جهت تزریق سرمایه خارجی به کشور استفاده کرد. نکتهای که در اینجا باید به آن اشاره کرد این است که به دلیل اینکه این کشورها از توانایی لازم برای تحت تاثیر قرار دادن اقتصاد ایران برخوردار نیستند، ریسک رابطه با این کشورها در مقایسه با دیگر کشورهای بزرگ صنعتی اروپایی کمتر است. افزون بر این ها، همانطور که در مورد برزیل هم به آن اشاره کردیم، برقراری روابط مثبت با این کشورها سازنده تصویری مثبت از کشورمان در اروپا خواهد بود، تصویری که با تقویت قدرت نرم ایران زمینه را برای نفوذ و بهره برداری هر چه بیشتر کشورمان فراهم میکند.
در مجموع باید گفت : عرصه سیاست خارجی عرصه بودهاست نه بایدها، عرصه مقدورات و محذورات است نه مقدورات منهای محذورات، عرصه تدبیر است نه تحقیر، عرصه چانه زنی است نه واگذاری، عرصه گفتن و شنیدن و نه گفتن و گفتن و البته عرصه شناخت و نه توهم و سیاست خارجی ایران تنها در صورت توجه همزمان به مقدورات و محذورات خود و همچنین، استفاده همزمان از تواناییهای خود در دو حوزه قدرت نرم، سخت و البته ترکیب آنها در قالب قدرت هوشمند میتواند به موفقیتهای بسیاری در رابطه با اروپا دست یابد، موفقیتهایی که قدرتمندی ایران در منطقه در آینده نزدیک و دور را تضمین خواهند کرد و منافع بسیاری برای کشورمان در پی خواهند داشت.
منابع:
Gradius, Susanne (2012). “Brazil and the EU, between Balancing and Bandwagoning.” Fride: 1-15.
Roett, Ricordan (2011). The New Brazil, New York: Routledge.
Cabaral, Alfredo (2012).” Brazil Rising.” Foresight: 3-18.