دکتر شهریار ثابت سعیدی: چه بسا در آینده نزدیک 3 کشور در رهبری اتحادیه، جای خود را به بازیگران جدید بدهند
دکتر شهریار ثابت سعیدی در سالهای 1998 تا 2002 مشاور پژوهشی معاون وزیر خارجه ایران بوده است. وی از سال 2002 تا 2006 نیز مشاور دکتر صادق خرازی، سفیر وقت کشورمان در کشور فرانسه بوده است. دکتر ثابت سعیدی هم اکنون عضو موسسه مطالعات ایران در دانشگاه اسکاتلند است. دکتر ثابت سعیدی در گفت و گو با خراسان به پرسشهای ما درباره روابط اروپا و ایران و همچنین راهبرد اروپای دوم پاسخ داده است.
به نظر شما نقاط عطف روابط ایران و اروپا بعد از انقلاب اسلامی کدامها بوده اند؟
روابط ایران و اروپا در سالهای پس از انقلاب یکی از متلاطمترین روابط دیپلماتیک جمهوری اسلامی بوده است. چه بسا بتوان گفت بیشترین چالشهای سیاسی و اقتصادی که ایران پس از انقلاب با آن مواجه بوده است از جانب کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا بوده است. من در مطلب جداگانهای مبانی استدلال خود را در مورد رابطه ایران و اروپا بیشتر تشریح کرده ام. ولی بطور خلاصه آنچه حایز اهمیت است این است که اروپا با وجود اینکه مهمترین شریک تجاری ایران بوده است لیکن نقش مخربی در زمان جنگ علیه ایران و سپس در مباحث سیاسی منجمله پناه دادن به ضد انقلاب، قطع مکرر روابط و سختگیریهای سیاسی-اقتصادی بهویژه تحریمهای گسترده اخیرداشته است. از طرف دیگر منافع روابط اقتصادی با اروپا و ترتیبات قراردادها و سرمایه گذاریها مستلزم مطالعه جدی است که آیا اساسا در مقاطعی که روابط در حالت عادی بوده منافع اقتصادی ایران نیز در آن چارچوبها تامین میشده است یا خیر. اما در پاسخ به این سوال میتوان بطور خلاصه اوج روابط دیپلماتیک و تجاری عادی را در دوران ریاست جمهوری آقای خاتمی شاهد بود که در واقع از بین بردن شرایط بحرانی ناشی از دو دهه روابط آشفته بین اروپا و ایران بهشمار آورد که مجددا در دوره ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد به ورطه بحران کشیده شد. لذا بی ثباتی شاخصه عمده این روابط است و در دورههای کوتاه روابط توانسته آرامشی نسبی بهخود بگیرد.
با توجه به کارنامه دیپلماسی کشورمان، مسائل و موانع اصلی رابطه ایران و اروپا را چه میدانید؟
داشتن روابط راهبردی و قابل اعتماد با اروپا با پیشینهای که در هر دو طرف وجود دارد نیازمند نگاه راهبردی منسجم در داخل و داشتن تحلیل صحیح از کشورهای اروپایی و اتحادیه اروپا میباشد. از منظر داخلی دستگاه سیاست خارجی کشور و مجموعه نظام باید درکی بهتر از مولفههای قدرت در کشورهای اروپایی بصورت مستقل و در قالب اتحادیه اروپا دست پیدا کنند. آنچه اهمیت دارد این است که فهم سیاستگذاران ما نسبت به هر یک از کشورها میباید متحول شده، قابلیتهای این کشورها از لحاظ سیاسی و اقتصادی در حوزه ملی ، اروپایی و جهانی سنجیده شود. از دیگر سو اتحادیه اروپا بهعنوان نهادی که اصول سیاست خارجی کشورهای عضو را تبیین میکند و نقش عمدهای در قانونگزاری امروزین در کشورهای عضو دارد باید مورد مطالعه جدی قرار گیرد. پس از سنجش هر یک از اعضا و نیز اتحادیه، سیاستگذاری مستقل در قبال هر کشور و به نسبت اتحادیه دارای انسجام و بازدهی بهتری خواهد بود. بطور مثال رومانی بهعنوان یک کشور اروپایی نمیتواند همتراز آلمان در رابطه با ایران قرار گیرد ولی چه بسا نفس عضویت در اتحادیه بتواند به پیشبرد منافع ملی ما کمک کند اما نحوه تعامل و تنظیم روابط حتما متفاوت با آلمان خواهد بود. یا در مورد بریتانیا میتوان به این نکته اشاره کرد که ایران میتواند از لحاظ اقتصادی و یا فنآوری روابطی مستحکم با بریتانیا برقرار کند یا از لحاظ دیپلماتیک در محور فراآتلانتیکی و تعاملات سیاسی با ایالات متحده از توان بریتانیا استفاده کند، این در حالیست که نقش این کشور در اتحادیه اروپا رو به کاهش است و حتی سمت و سوی تقابلی حزب محافظه کار با اتحادیه این کشور را به سوی جدا شدن تدریجی از اتحادیه اروپا پیش میبرد. از طرف دیگر کشورهای اروپایی و مجموعه اتحادیه اروپا نیز باید به درک صحیحی از ایران دست پیدا کنند. قرار دادن ایران از لحاظ موقعیت سیاسی، اقتصادی واستراتژیک در قالبهای کلاسیک تعریف شده روابط اروپا و خاورمیانه بزرگترین مانع توسعه روابط عادلانه و با ثبات با ایران است. اروپا در روابط خود با کشورهای خاورمیانه یا در نقش راهبری سیاسی اقتصادی ظاهر شده و یا دست کم نقش شریک برتررا داشته است. کشورهای اروپایی بطور سنتی دارای نفوذ جدی در سطوح مختلف حاکمیتی ومدیریتی کشورهای خاورمیانه بدلیل سابقه استعماری و یا در هم تنیدگیهای سیاسی اقتصادی با خاندانهای حاکم میباشند و روابط دوجانبه معمولا تحت تاثیر این عوامل همچنان به برتری اروپا منجر میشود. اما در مورد ایران اروپا باید به سمت پذیرش ایران به عنوان قدرتی مستقل و فارغ از مدلهای کلاسیک در منطقه پیش برود تا بتواند روابطی پایدار همانند رابطه با هند یا چین را فراهم سازد.
به نظر جنابعالی، توافق نامه ژنو چه فرصتهایی را برای تعامل ایران و اروپا بهوجود آورده است؟
قضاوت در مورد توافق نامه ژنو هنوز زود است و بهنظر اینجانب با توجه به ابتکار عمل ایالات متحده در این توافق نامه اروپاییها در مقابل عملی انجام شده قرارگرفتند. در واقع این توافق نامه نشانه دیگری بود از ضعف سیاست خارجی اروپا در تعامل صحیح با ایران. همانطور که ملاحظه شد حتی فرانسه که دارای مواضع سرسختانهای در قبال ایران بود موجب بی نتیجه ماندن دور نخست مذاکرات شد. اما از دیگر سو فرانسه اولین کشوری بوده که تلاش خود را برای بهره برداری حداکثری از موقعیت بهدست آمده بهکار انداخته و این اشتیاق در دیگر کشورهای اروپایی نیز ملاحظه میشود. در هرصورت از این نکته نباید غافل شد که چنانچه این توافق نامه به نتیجه مدنظر دست نیابد اروپا مجددا پیش قراول تشدید تحریمها و فشار بر ایران خواهد بود که ضرر آن بیش از محدودیتهایی بوده که ایالات متحده در سه دهه اخیر بر ایران تحمیل کرده است.
برخی مقامهای اروپایی از جمله وزیر خارجه ایتالیا از رقابت کشورهای اروپایی در نزدیک شدن دوباره به ایران سخن گفته اند، به نظر شما این رقابت چه قدر واقعی است و بر سر چه موضوعاتی است؟
مهمترین دغدغه اروپا در وهله اول بازگشایی تعاملات اقتصادی با ایران میباشد. در شرایط بحران اقتصادی حاکم بر اروپا بازاری همانند بازار ایران اگر نتواند تحولی ایجاد کند دست کم میتواند در حوزههای خاص موجب تحرک اقتصادی در برخی از کشورهای اروپایی شود. لذا رقابت کشورهای اروپایی در این عرصه امری طبیعی است. اما در وهله بعد نقش جمهوری اسلامی در کمک به حل بحران سوریه و ایجاد ثبات در عراق و افغانستان نیز از نظر اروپا به دور نیست. گسترش جریانات سلفی وابسته به عربستان سعودی با حمایتهای قطر وترکیه تهدید جدیدی برای اروپا به شما میرود که بدون نقش آفرینی ایران منجر به عدم توازن جدی در منطقه و ورود موج جدید تهدیدات امنیتی در سراسر اروپا خواهد بود. لذا از لحاظ سیاسی نیز اروپا در صدد ایجاد توازن یا خنثی کردن قدرت یافتن جریانها وابسته به عربستان سعودی در منطقه میباشد که بدون بهره برداری از توانمندیهای ایران دست نیافتنی است.
اتحادیه اروپا در تحریم ایران، بزرگترین سیاست اعمال تحریم خود در طول تاریخ این اتحادیه را تجربه کرد. بررسی سیاست خارجی این اتحادیه نشان میدهد این مورد همزمان یکی از معدود مواردی بوده است که در اتحادیه اروپا شاهد اتخاذ یک سیاست خارجی واحد هستیم. به نظر جنابعالی زمینههای تحقق این سیاست خارجی مشترک چقدر در سیاست خارجی کشورمان و چه قدر در زمینه همگرایی اروپایی وجود داشته است؟
سیاست خارجی اتحادیه اروپا اتفاقا از معدود حوزههایی است که روند همگرایی در آن با ثبات بیشتری پیشرفته و معمولا اتخاذ سیاست واحد اروپایی در قبال بحرانها و تهدیدهای بینالمللی برای این قاره با سهولت بیشتری بدست میآید. اما اعمال تحریمهای گسترده اتحادیه اروپا که بنظر من از لحاظ وسعت و پیچیدگی بی سابقه بوده است بیشتر عکس العملی در قبال سیاست خارجی دولت آقای احمدی نژاد بود. بحران اتمی ایران و نوسانات آن همراه با فشار مستمر ایالات متحده چالشی برای اروپا بود که تلاش خود را برای ایفای نقش راهبری در حل و فصل آن نشان میداد. اما چرخش اتحادیه از سیاست گفت وگو به تشدید تحریمها در واقع نتیجه نوعی اجماع قدرتهای جهانی در قبال سیاست خارجی آقای احمدی نژاد بود که ویژگی عمده آن ایجاد اصطکاک و برهم زنندگی نظمهای پذیرفته شده بود. این سیاست خارجی در واقع اتحادیه اروپا را در مقابل آمریکا و نیز فشارهای اسراییل ولابیهای فعال در اروپا خلع سلاح کرده و اجماع بر سر سیاست خارجی واحد و سختگیرانه را بسیار سادهتر کرد.
آیا کشورهای اروپایی در بازگشت به سوی ایران نیز سیاست همگرایی را دنبال خواهند کرد، یا اینکه شاهد واگرایی در تعامل احتمالی با ایران خواهیم بود؟
بهدلیل سازوکار اتحادیه کشورهای اروپایی ملزم به تبعیت از سیاست واحد اتحادیه در قبال ایران هستند و از اصول آن نمیتوانند عدول کنند. اما کشورها در اجرای سیاستهای اتحادیه و سیاست خارجی ملی خود ممکن است از راهکارهای متفاوتی استفاده کنند. بطور نمونه کشورهایی مثل آلمان یا فرانسه به محض تغییر سیاست اتحادیه در بازسازی روابط خود از لحاظ اقتصادی تسریع خواهند کرد در حالیکه بریتانیا بطور سنتی با احتیاط بیشتری برخورد خواهد کرد و در وهله اول درصدد ترمیم روابط از هم گسیخته دیپلماتیک خواهد بود تا توسعه روابط همه جانبه سیاسی- اقتصادی.
آیا ما در تعامل با اروپاییها با یک بلوک واحد روبهرو هستیم یا این که میتوانیم حوزه نفوذمان را در تک تک کشورهای عضو این اتحادیه به اقتضای هر کشور گسترش بدهیم؟
همانطور که اشاره شد تا زمانی که اتحادیه اروپا در حوزه سیاست خارجی دارای ثبات و همگرایی در سیاستگذاری باشد ایران چارهای جز تعامل با یک قدرت واحد ندارد. اما هریک از مجریان این سیاست واحد در اجرای آن سیاست منافع ملی خود را در نظر گرفته و یقینا میتوان با درک صحیح از اولویتهای ملی و سیاست خارجی هر کشور عضو توازن در روابط را ایجاد کرد و یا حتی از رقابتهای درون این بلوک به نفع ایران بهره برد.
آیا در تعامل با اروپا محدود کردن خود به تروئیکای آلمان، فرانسه و انگلیس نوعی غفلت از ظرفیتها و فرصتهای موجود در دیگر کشورهای اروپایی نیست؟
تروئیکا دارای نقش رهبری در اتحادیه اروپا میباشد و اعضای اتحادیه تقریبا نقش این سه کشور را نه تنها در قبال ایران بلکه در مجموع سیاستگذاری و هدایت اتحادیه پذیرفته اند. آلمان و فرانسه دو کشور عضو یورو نقش رهبری سیاستهای اقتصادی را دارند و فرانسه و بریتانیا که دارای قدرت نظامی برتری هستند در عرصه سیاست خارجی و نظامی در قالب ناتو ایفای نقش میکنند. یقینا تعامل با تک تک اعضای اتحادیه میباید در دستور کار سیاست خارجی ما باشد ولی درک ناصحیح از نقش کشورهای دیگر و سرمایه گزاری بر روی نقش و توان آنها میتواند موجب از دست رفتن فرصتها شود. در حالیکه کشورهای عضو در مباحث داخلی اتحادیه پیرو این سه کشور هستند چه بسا تلاش برای اتکا بر غیر این سه کشور برای ایجاد تغییر جهت در سیاست خارجی اتحادیه اروپا کمی خوشبینانه باشد. اما در حوزه اقتصادی من معتقدم ایران توانایی تاثیرگذاری و ایجاد روابط استراتژیک اقتصادی با تمام اعضای اتحادیه بهویژه اعضای جدید را داراست و باید از چنین فرصتهای بهره برداری کامل کرد. نکته مهم دیگر لزوم نظارت و مطالعه دقیق روند تغییرات در داخل اتحادیه است. اتحادیه اروپا در شرایط بحرانی ویژهای به سر میبرد و سرعت تحولات در آن زیاد است. چه بسا در آینده نزدیک شاهد تحولاتی باشیم که نقش این 3 کشور در رهبری اتحادیه را تحت تاثیر قراردهد و بازیگران جدید وارد این عرصه شوند. بطور خاص ادامه حضور بریتانیا از دغدغههای عمده اتحادیه اروپاست.
در فرصت تنفس ایجاد شده در پی توافق ژنو 2، آیا میتوانیم باب تعامل جدیدی را با کشورهای دیگر اروپایی به جز تروئیکا ایجاد کنیم؟ آیا ایجاد این روابط میتواند در صورت شکست توافق ژنو مفید باشد؟
همانطور که پیشتر توضیح داده شد این فرصت بسیار حساس و محدود است و نمیتوان در این مقطع سیاستهای دراز مدت را طراحی کرد. اما همین پنجره میتواند دروازه امید بخشی به روابط پایدار و با ثبات در آینده باشد و تلاش طرفین در این مقطع فقط حفظ وضعیت ایجاد شده میباشد تا منجر به یک تحول دیپلماتیک بنیادین در روابط ایران و جهان شود.
ساز و کار تصمیم سازی و تصمیم گیری در اتحادیه اروپا تا چه حد به دیپلماسی ایرانی اجازه ابتکار عمل میدهد؟
به نظرم در مجموع پاسخهای بالا این موضوع نیز بررسی شد ولی بطور خلاصه باید گفت در این مقطع تمام تلاش ایران باید برای تعامل با تروئیکا برای عبور از بحران بود. پس از گذار از این مقطع فرصتی خواهد بود تا ایران با اتکا بر تجارب سالها تعامل با اروپا و بازنگری این تجارب سیاست منسجم تری را در فضایی خارج از بحران و تنش برای آینده روابط با اتحادیه اروپا طراحی کند.