آیین نامه پیوست فرهنگی
همچنــان بلاتکلیـف
گفتوگو با دکتر محمد اسحاقی معاون برنامهریزی شورای عالی انقلاب فرهنگی
تدوین آییننامه پیوستنگاری فرهنگی درکنارمهندسی فرهنگی و تهیه نقشه جامع فرهنگی کشور از مقولههای اساسی است که بر عهده شورای عالی انقلاب فرهنگی گذاشته شده است. در راستای بررسی رابطه بین این 3 موضوع با دکتراسحاقی معاون برنامهریزی شورای عالی انقلاب فرهنگی و مسئول تدوین نقشه جامع فرهنگی گفتوگویی ترتیب دادیم که در ادامه میخوانید.
رابطه مهندسی فرهنگی با پیوست فرهنگی چیست؟
مهندسی فرهنگی و پیوست فرهنگی با هم پیوستگی دارند و میتوان آنها را لازم و ملزوم یکدیگر دانست؛ پیوست فرهنگی میتواند یک بخش پیشین و یک بخش پسین داشته باشد. در بخش پیشین قبل از اینکه یک پروژه یا طرح اجرایی شود، پیامدهای فرهنگی آن مورد توجّه قرار میگیرد. امّا مهندسی فرهنگی موضوعاتی را در عرصههای مختلف که دارای بار مستقیم فرهنگی و غیر فرهنگی است، بررسی میکند و نسبت به رفع چالشها، مشکلات و آسیبهای آن اقدام و برای رسیدن به وضع مطلوب برنامهریزی میکند و از نگاه کلان، همه مسائل تحوّل جامعه را در برمیگیرد. مهندسی فرهنگی وقتی کاری انجام شود و مشکلاتی را ایجاد کند، وارد عمل میشود. بنابراین مهندسی و پیوست فرهنگی مفاهیم پیوستهای هستند که یکی بدون دیگری نمیشود. امّا در هر حال پیوست فرهنگی ذیل مفهوم مهندسی فرهنگی است و از اهداف، چشمانداز و شاخصهای آن پیروی میکند. در حقیقت پیوست فرهنگی به نوعی اجرایی کردن مهندسی فرهنگی در پروژهها و طرحهاست.
هدف از تدوین پیوست فرهنگی برای یک پروژه چیست؟
انسان موجودی فرهنگی است؛ هر عملی که از او صادر میشود در عرصههای مختلف دارای آثار و پیامدهای مستقیم یا غیرمستقیم و زودبازده یا دیربازده فرهنگی است. این اصل مسلّمی است که نمیشود در آن تردید کرد. باید به این نکته توجّه داشت که عمل انسان در راستای تقویت فرهنگ است یا در راستای تضعیف آن؟ آیا پیشبرنده اهداف فرهنگی است یا بازدارنده آن؟
پیــوسـت فــرهنــگی در طــرحها و پروژهها دو کارکرد اساسی دارد؛ 1ـ پیشبرندگی اهداف فرهنگی و کمک به رسیدن به چشماندازهای فرهنگی که در نقشه مهندسی فرهنگی آمده است. 2ـ پیشگیری از بروز آسیبها و کاستیهایی که اجرای طرح میتواند در بخش فرهنگ داشته باشد.
باید پیشبینی و مطالعه شود که اگر طرحی اجرا شد چه اتّفاقاتی را در عرصه فرهنگی در پی دارد؛ باید هر جا که پیشبرندگی دارد، تقویت شود و هر جا که آسیبهایی پیشبینی میشود، در سطوح مختلف پیشگیری صورت گیرد. عاقل کاری را انجام نمیدهد که پشیمانی به بار بیاورد! پیشگیری اوّلیّه این است که وقتی آثار و پیامدهای منفی کار را شناختیم کار را انجام ندهیم. امّا این سؤال مطرح میشود که آیا میتوان از آن طرح صرف نظر کرد؟ آیا منافع طرح از هزینههایش بیشتر نیست؟ پیشگیری ثانویّه این است اگر اجرای طرح را پذیرفتیم، باید پیامدهای منفی آن را نیز ببینیم و برای کنترل آنها برنامهریزی کنیم. نه اینکه بگذاریم به ما آسیب برسد، سپس گروهی بیایند و آسیبها را ارزیابی کنند! امّا گاهی آسیبها را پیشبینی میکنیم و قصد داریم که آنها را کنترل کنیم، ولی گریبانگیر ما میشوند!
وجود پیوست فرهنگی در طرحها این تضمین را به ما میدهد که آسیبهای موجود در طرح شناخته و در میدان عمل تدبیر لازم اندیشیده شود؛ که اگر این نباشد، در حقیقت با مسائلی مواجه می شویم که آسیبهای آن برای ما معلوم نیست.
چه شاخصی برای عمل داریم؟
امروز در بخشهای مختلف کشور، توجه به سمت مفهوم مهندسی فرهنگی و تهیه پیوستفرهنگی است. با اینکه هنوز پیوستفرهنگی و نقشه مهندسی فرهنگی به تصویب نهایی نرسیده است، از سوی نظام اجرایی کشور این مطالبه وجود دارد که نظامنامه پیوست فرهنگی چیست تا بر اساس آن برای طرحهای خود پیوست فرهنگی تدوین کنیم! این یک نقطه مثبت است که نظام اقتصادی و صنعتی ما، با توجّه به الزامی که در قانون وجود دارد و بر اساس رهنمودهای مقام معظّم رهبری، این موضوع را مطالبه میکند و به آن توجه دارد. اگر چه تا تبدیل شدن آن به یک فرهنگ و گفتمان مسلط فاصله زیادی داریم، امّا این انتظار وجود دارد که روند تدوین پیوست و توجه به آن، روندی مثبت و رو به جلو باشد.
قرار بوده آییننامهای وجود داشته باشد که دولت را مکلّف کند برای هر پروژهای توجیه اقتصادی، شیوههای اجرا و تأثیرات اجتماعی آن را در نظر بگیرد. این آییننامه چقدر اجرایی شده است؟ چه عامل الزامآوری برای دولت و بخش خصوصی برای اجراکردن این آییننامه وجود داشته است؟
مأموریتی که مقام معظّم رهبری انجام آنرا به شورای عالیانقلابفرهنگی محول کردند و تکلیفی که در این زمینه بر دوش دولت و نظام است با این موضوع که ما در آییننامههای اجرایی الزاماتی داشته باشیم، متفاوت است. شورای عالی انقلاب فرهنگی هم بهطور جدی بهدنبال اعمال سیاستهای مصوب خود میباشد. وجود یک متولّی در این قضیه شرط لازم آن است. داشتن آییننامه یا یک نهاد بهتنهایی، شرط کافی نیست؛ اینها مجموعهای از عوامل هستند که باید با هم وجود داشته باشند.
شورای عالی انقلاب فرهنگی و دبیرخانه آن بهدنبال اجرایی کردن مصوبات خود هستند؛ یعنی برای اجرایی شدن این مصوبات تلاش میکنند. در عین حال از نظر قانونی برای بخشهای مختلف الزاماتی وجود دارد، که با نظارت و پایش سعی میشود که این نظامنامه و پیوست فرهنگی کنترل شود و اگر لازم باشد در روش انجام بعضی از پروژهها تغییری ایجاد شود؛ به گونهای که به فرهنگ لطمهای وارد نشود. ما حدود 15 نهاد نظارتی در قانون داریم که باید با تدبیر آنها کار پیش برود. در کنار آنها، دبیرخانه شورای عالی نیز بخش نظارتی فعالی دارد که مصوبات خودش را پیگیری میکند و در نظامنامه آمده است که باید گزارشهای مستمری از نحوه اجرای این مصوبه و پیوستنگاری تهیه شود.
آیا امکان ندارد که با این وضع موجود بخش خصوصی مبنا و اصل پیوستفرهنگی را به راحتی دور بزند؟ چه معیار و شاخصی برای سنجش کیفیّت پیوست فرهنگی که برای طرحها نوشته شده است وجود دارد؟
ارزیابی و بررسی پیوستفرهنگی، اعمال استانداردها و شاخصهای آن فقط در شروع یک پروژه نیست. قبل از اجرای طرح، پیوست نگاشته میشود که این طرح چه ملاحظاتی دارد؛ نکته بعدی این است که در سالهای بعدی اجرای پروژه، این شاخصها باید اندازهگیری شود. پس پیوست فقط این نیست که در بدو امر تهیّه و تصویب شود و کنار گذاشته شود؛ بلکه باید در کنار پروژه به حیات خود ادامه دهد و بعد از اینکه کار به انتها رسید، بر مبنای این پیوست در مراحل مختلف ارزیابی شود. بنابراین حداقل این است که پروژه در سه مقطع آغاز، حین اجرا و پس از اجرا ارزیابی شود.
ممکن است در تدوین پیوست، خوب عمل کرده باشیم ولی در هنگام اجرای پروژه دقت کافی نشده باشد یا اصلاً پروژه اجرا نشود یا اینکه پیوست کنار گذاشته شود. این احتمال وجود دارد که پیوست تدوین و مجوز آن نیز صادر شود، امّا همه چیز را کنار بگذاریم و کار خودمان را انجام بدهیم؛ به همین دلیل پیشبینی شده است که باید در روند اجرایی نیز پیوست ارزیابی و بررسی شود. وقتی طرح به انتها رسید، کار خودش را انجام میدهد و تولید دارد صورت میگیرد، پیوست فرهنگی نیز همیشه با طرح هست؛ یعنی همیشه باید بازخورد بگیرید و ببینید که آیا نتایج فرهنگی طرح براساس آن شاخصها مثبت است یا منفی. به عبارت دیگر، این طور نیست که شما یک بار مجوّز بگیرید و تا آخر کار دیگری نداشته باشید؛ این نظارت باید بهصورت فعّال ادامه داشته باشد و این رفت و برگشتها کماکان وجود داشته باشند و الّا پیوست شبیه به یک مجوّز اوّلیّه میشود که هر وقت بخواهند میگویند: ما پیوست فرهنگی داریم و این موضوع را بزرگ میکنند. مثل بعضی از اداراتی که وقتی به آنها مراجعه میکنید ادّعا میکنند منشور تکریم ارباب رجوع دارند؛ این در حالی است که ممکن است در این ادارات بعضی از این شاخصها را اصلاً نبینید. ما باید به آنها بگوییم: خیلی متشکریم از اینکه منشور تکریم ارباب رجوع را تنظیم کردهاید، آیا به آن عمل میکنید یا نه؟ پیوست فرهنگی 1ـ باید خوب نگاشته شود 2ـ باید ممارست شود که در نظامنامه، تمام مراحل اجرای طرح و بعد از آن دیده شود و مقطعی نباشد؛ باید فیلمبرداری شود، نه اینکه به یک عکس اکتفا شود.
برای کارفرما چه الزامی وجود دارد که چنین پیوستی بنویسد؟ من به عنوان استاندار، معاون عمرانی استاندار یا نماینده مجلس، خیلی محکم از طرحی که باعث توسعه اقتصادی ـ عمرانی منطقه من میشود دفاع میکنم و بر این پافشاری میکنم که حتّی اگر پیوستنگاران متعهّد، متخصّص و آگاه فرهنگی بگویند این طرح آسیبهای جدی در پی دارد، باز هم طرح باید عملیاتی شود و این من هستم که تصمیم میگیرم! برای شرایط اقتصادی و سیاسی که بر الزامآور بودن پیوست فرهنگی سایه افکند چه فکری کردهاید؟
به هر حال ممکن است که شما برای یک کار ضوابطی را بگذارید و قانون وضع کنید امّا رعایت نشود. این احتمال در همه موارد هست، از جمله در این مورد. ما وقتی میخواهیم کاری را انجام بدهیم، باید نگاهی متوازن و همهجانبه داشته باشیم؛ یعنی هم به توسعه محلّی، هم به فرهنگ محلّی و هم به الزامات و نیازها توجّه کنیم، معدل همه را بگیریم و طرح را به انجام برسانیم. اگر نگاه ما به مسئله یکطرفه و تک بعدی باشد، منجر به ایجاد مشکلاتی برای جامعه میشود. همانطور که گاه بر اجرای بعضی از طرحها و پروژهها که اصلاً پیامد منفی هم ندارد، تأکید و اصرار میشود؛ پروژههایی که منجر به هدر رفتن سرمایههای کشور میشود و بارها این اتّفاق افتاده است؛ به عنوان مثال بیمارستانی در جایی ساخته میشود که هیچ منفعتی ندارد و نمیتوانند آن را به سرانجام برسانند. همین حالا هم ممکن است پروژههایی را پیدا کنیم که خارج از ضوابط اجرا شده و عملاً منافع اقتصادی را نیز به دنبال نداشته است.
اینکه مقام معظّم رهبری میفرمایند: "فرهنگ باید در رأس امور باشد" و از مظلومیّت فرهنگ سخن میگویند به این دلیل است که ما میخواهیم در آخر کار به فرهنگ توجّه کنیم. بنابراین اگر در هنگام اجرای پروژهای همه مسائل دیده شود و آخر از همه فرهنگ باشد، این همان استمرار مظلومیّت فرهنگ است. اینکه ما به توسعه و پیشرفت همه چیز توجّه کنیم امّا به توسعه و پیشرفت فرهنگ توجّه نکنیم، مظلومیّت فرهنگ را نشان میدهد.
اگر الزامی بر انجام یک طرح وجود داشته باشد، با وجود تأثیرات منفی فرهنگی آن، باید تصمیمگیری توسط گروهی از مسئولان صورت گیرد که خاصیّت پیشگیری ثانویّه را داشته باشد. چون گاهی اوقات ضرورت ایجاب میکند که کاری انجام شود. در شرایط اضطرار و شرایط ثانویّه بعضی از کارها مجاز میشوند؛ یعنی در حکم اوّلیّه ممنوع هستند امّا در حکم ثانویّه واجبالاجرا میشوند. البتّه باید برای مسایل و پیامدهای فرهنگی آن تدبیر وجود داشته باشد. در نظامنامه این موضوع پیشبینی شده است که جمعی و گروهی مجوّز آن را بدهند؛ یعنی اگر برای اجرای یک طرح مجوّزی صادر شده است، بدون پیشبینی یا با پیشبینی آثار آن طرح، قصور و تقصیر وجود داشته است و باید با آنها برخورد شود. ولی ما هنوز در این شیوهها که در مسایل فرهنگی بتوانیم مقصّر را پیدا کنیم و کسی را که نسبت به عواقب و تأثیرات منفی کوتاهی کرده مؤاخذه کنیم، عقب هستیم و سابقه کمی برای این کار داریم. وقتی این موضوع تبدیل به قانون شود، قانون میگوید که شما این کار را نباید انجام میدادید و چون انجام دادهاید، مرتکب تخلّف شدهاید و باید با این تخلّف شما برخورد شود.
آیا برخورد با تخلف باعث میشود که آن مشکل اصلاح یا ترمیم شود؟
قطعاً این طور ممکن نیست؛ مسلّم است که وقتی آن ضربات و آن پیامدهای منفی ایجاد شد، بسیاری از اینها قابل جبران نباشند.
اتفاقاً نکتهای که ما در ورود به کار به آن توجّه داریم این است که نظام اقتصادی، نظام توسعه، نظام صنعت و حتی نظام فرهنگ کشور میخواهند با موضوع مهمّی روبهرو شوند. ما اگر بخواهیم این موضوع را حداکثری ببینیم، در نقطه شروع با مشکل مواجه خواهیم بود. بنابراین ما باید بهصورت مرحلهای و تدریجی این را ببینیم و به گونهای عمل کنیم که امکان و ظرفیت نظام اجرایی کشور را در بخشهای مختلف برای پیوستنگاری و توجه به الزامات آن آماده کنیم. اگر بخواهیم حداکثری ببینیم، مسلم است که در بدو امر این کار هم پیوست نگاری و هم پروژه را با اختلالات جدی مواجه خواهد کرد. بنابراین باید بر اساس اصل تدریج، مرحله به مرحله از اَهَم به مهم برویم. باید به سمت اجرایی کردن گام به گام پیوستنگاری در نظام اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی به عنوان یک امر الزامی، قانونی، اخلاقی و رفتاری پیش برویم و آن را به گفتمان مسلّط و غالب تبدیل کنیم. آن وقت دیگر شخص به صورت خودکار نسبت به آثار و پیامدهای مثبت و منفی کار انجام میدهد.
ما تجربههای خوبی هم داشتهایم. از وقتی که بحثهای پیوست فرهنگی مطرح شده است و جلسات مختلفی با مسئولان اجرایی در استانهای مختلف داشتهایم، مسئولان به این توجّه میکنند که ملاحظات فرهنگی یک طرح چیست. واقعاً تا دیروز به این مسئله توجه نداشتند، امّا امروز این طور سخن میگویند که این ملاحظات را در طرحهای خود خواهیم داشت، هزینهای ندارد و میتواند انجام شود.
همانطور که گفتم، انسان یک موجود فرهنگی است و عمل او نیز فرهنگی است. پیوست نیز پیوست فرهنگی است. اگر این توجیه، آگاهسازی و فرهنگسازی به خوبی انجام شود، بزرگترین ضمانت اجرا این است که در بخشهای مختلف در مصادر امور اجرایی، انسانهای فرهنگی را داشته باشید. مهندس ساختمان هم قبل از اینکه مهندس ساختمان باشد، انسان است، انسان نیز فرهنگی است. اگر شخص آگاه شود، خواهد دید که به راحتی میتواند اینها را اجرا کند و چندان هم پیچیده نیست. ولی اگر کار را با الزامات متعدّد، مراحل متعدّد، فرمهای متعدّد و روشهای مختلف پیچیده کند، کار در بدو امر متوقّف میشود. به همین دلیل است که ما اصرار داریم در موضوع پیوست فرهنگی با شیبی ملایم و به صورت تدریجی، با فرهنگسازی، با الزامات قانونی و مهمتر از همه با الزامات فرهنگی و اخلاقی به سمت تدوین آن پیش برویم.
باید همه اقشار، پیوست فرهنگی مخصوص خود را داشته باشند. باید هر خانواده و هر فردی برای خود یک پیوست فرهنگی و یک چشمانداز فرهنگی داشته باشد. باید رسانهها برای خود پیوستفرهنگی و چشمانداز فرهنگی داشته باشند. باید هر کشور، هر استان و هر شهری برای خود یک پیوستفرهنگی و چشمانداز فرهنگی داشته باشد؛ یعنی در هنگام اجرای پروژههای اقتصادی، نگاه پیوسته و استمراری نسبت به مسایل فرهنگی داشته باشند. در غیر این صورت ممکن است کاری انجام شود که از نظر ظاهری بسیار مورد تأیید باشد، امّا از نظر ماهیّتی تأیید نشود.
بخشهای دولتی، عمومی و خصوصی باید به این باور برسند که اگر به فرهنگ و شاخصهای آن در ابعاد مختلف توجّه کنند آثار و پیامدهای اقتصادی برای آنها بیشتر خواهد بود. مگر پیوست فرهنگی چه میخواهد بگوید؟ میخواهد بگوید که به نیازهای فرهنگی انسان منطقه خود و انسان نیروی کار خود توجّه کن، مسلماً بازده کار بیشتر خواهد شد. اگر در منطقهای پروژهای را مطرح میکنید، سعی کنید به اقلیم و فرهنگ بومی منطقه توجّه کنید، این برای پروژه شما پیشبرنده خواهد بود و اصلاً برای شما مانع ایجاد نخواهد کرد. وقتی اهالی آن منطقه بفهمند که این طرح چه منافعی برای آنها دارد و چه سودی عاید آنها میشود، کارشکنی نمیکنند، مشارکت بیشتری میکنند و احساس نمیکنند که این پروژه با منافع آنها در تضاد است. بنابراین پیوست فرهنگی ذاتاً پیشبرنده است، فقط باید ما مسأله را خوب درک کنیم، خوب تدوین و خوب اجرا کنیم؛ این عوامل نقش مهمی دارد.
نظامنامه پیوست فرهنگی در چه مرحلهای است؟
مفهوم پیوست فرهنگی، مثل مهندسی فرهنگی که بسیاری از افراد شناخت درستی نسبت به آن نداشتند و شاید الان هم همینطور باشد، مفهوم جدیدی بود. به همین دلیل مدّتی طول کشید تا به مفهوم درستی از آن برسیم و به یک اجماع در میان نخبگان و صاحبنظران دست پیدا کنیم. الحمدلله هماکنون نظامنامه تدوین شده است. یک بار در شورای عالی انقلاب فرهنگی مطرح شده است و الآن هم در نوبت دستور بررسی و تصویب است. در عین حال ما در کنار این موضوع با دستگاههای مختلف در حال طی مسیر هستیم و این آشنایی را ایجاد میکنیم تا قبل از تصویب بدانند که مفادش چیست و بتوانند تدوین پیوست را داشته باشند.
یک نکته را خدمتتان عرض کنم و آن اینکه ما در مورد پروژهها، برای آنهایی که اجرا نشدهاست میگوییم پیوست فرهنگی تهیّه کنند که همان پیشوست فرهنگی است و برای پروژههایی که در حال اجراست میگوییم که نیاز به بررسی مجدد و تدوین پیوست فرهنگی دارد؛ مجموع اینها میشود مهندسی فرهنگی.
اکنون پروژههای اقتصادی و عمرانی بزرگی در حال اجراست یا اینکه تمام شده و آسیبهای خود را نشان دادهاست؛ مثلاً گسترش فراوان واحدهای دانشگاه آزاد در شهرهای کوچک که تأثیرات فرهنگی و اجتماعی خاص خود را داشته است. برای اینها چه برنامهای در نقشه مهندسی فرهنگی یا نقشه جامع فرهنگی کشور دیده شده است؟
نقشه جامع مهندسی فرهنگی کشور در حقیقت قصد دارد که تمام نظامهای موجود در کشور را بررسی، پالایش و به سمت وضع مطلوب هدایت کند؛ یعنی تمام نظامهای سیاسی، اقتصادی، آموزشی و فرهنگی نیازمند به بازخوانی است، هم از نظر ساختار و هم از نظر روش و محتوا، تا اینکه به سمت فرهنگ متعالی پیش برود. مهندسی فرهنگی میخواهد زمینهای را فراهم کند تا همه نظامها از جمله نظامهای آموزشی که به آن اشاره کردید، در آن آرایش خود را بازمهندسی کنند و نقش خود را بر اساس نقشه مهندسی فرهنگی بشناسند. اقتصاد ما باید بداند که آیا در حال حرکت به سمت اهداف عالی نظام مقدس اسلامی است یا در حال فاصله گرفتن از آن اهداف است. اگر درست میرود، تقویتش کند و اگر در حال فاصله گرفتن است، آن را اصلاح کند. سایر نظامها هم به همین شکل هستند. علاوه بر اینها مطبوعات و رسانهها نیز باید نسبت خود را با فرهنگ در نظام مهندسی فرهنگی بشناسند. درست است که قبلاً هم برای ارتقای سطح فرهنگ تلاش میکردند، اما ممکن است جابهجاییهایی در اهداف، ارزشها و اولویتها صورت گرفته باشد.
در همه نظامهای یادشده، باید اولویتها مشخص باشد؛ چون هر کاری که بدون اولویتبندی باشد، با توجّه به محدودیت امکانات و منابع انسانی، به نتیجه نخواهد رسید. اولویتهای نقشه مهندسی فرهنگی به ما میگویند که باید در چه مسیرهایی حرکت کنیم. وقتی که هدف مشخص باشد، همه باید به آن سمت حرکت کنند و آنهایی که بهسمت بیراهه میروند، سریع شناخته میشوند.
چشمانداز عالی کشور ما، حداقل سه بخش دارد؛ بخش اقتصاد، بخش علم و بخش فرهنگ. در بخش اقتصاد معلوم است که ما باید به کجا و به چه صورتی برسیم. بخش علم را نقشهی جامع علمی کشور محقّق خواهد کرد و بخش فرهنگ را نقشه مهندسی فرهنگی. بنابراین نقشه جامع علمی، نقشه مهندسی فرهنگی و پیوست فرهنگی که ذیل مهندسی فرهنگی تعریف میشود، تحققبخش چشمانداز کشور در بخشهای علم و فرهنگ است. زیربنای فعالیتهای اقتصادی نیز این است که نظامی پویا در بخشهای فرهنگی و علمی داشته باشیم.