اگرتمدن نوین اسلامی
مبنای توسعه مشهد شود
میزگردی چالشی با حضور سه مدیر فرهنگی
گفتمان احیای تمدن نوین اسلامی با محوریت پایخت معنوی ایران از موضوعاتی بوده که روزنامه خراسان همواره پرچمدار آن در محافل نخبگانی و عرصه عمومی بوده است که در نوع خود موافقان و منتقدانی نیز داشته. هسته اصلی این گفتمان موضوع زیارت و ظرفیتهای شعاعی مضجع حضرت رضا(ع) است که میتواند آنرا بهعنوان کریدور فرهنگی جهان تشیع معرفی کند. اما در این میان توسعه فعلی مشهد حتی تناسبی با حدقلهایی از این رویکرد ندارد. این خلا ضرورت پیگیری و مطالبه پیوست فرهنگی را در پایتخت معنوی بیشتر میکند. در این نشست حجت الاسلام گنابادی نژاد، مدیر کل اوقاف و امور خیریه خراسان رضوی و عضو کارگروه تدوین چشمانداز حوزه علمیه خراسان و حجتالاسلام مرویان، رئیس سازمان تبلیغات اسلامی و مهندس احدیان، مدیرعامل موسسه فرهنگی هنری خراسان به بررسی نسبت پیوست فرهنگی و گفتمان احیای تمدن نوین اسلامی پرداخته اند.
مرویان: مشهد به اعتبار جایگاه اصیل دینی و وجود مضجع شریف حضرت رضا(ع) محور بسیار اساسی در کشور نسبت به زیرساخت های فرهنگی، معنوی و اجتماعی است. حوزه کهن خراسان با ویژگی های منحصر به فردی که در طول تاریخ داشته و بزرگانی که از این حوزه سر برآوردند و دانشگاه با قدمت و رشته های متنوع و فارغالتحصیلان خوبی که دارد و مردم متدین همه در حول پایگاه معنوی حضرت رضا(ع) زیرساختهای اساسی فرهنگی خوبی را در طول سالها شکل داده است. امروز هم ما در مشهد جایگاه فعالیتهای فرهنگی را هم اصیل، جدی و همه جانبه میبینیم. اما مشهد نیازمند به بازشناسی نقش خودش در عرصه فرهنگ به ویژه فرهنگ دینی و انسجام بخشی به فعالیتهای فرهنگی است که درطول سالها آرام آرام شکل گرفته هست. آسیبی که به نظر می رسد تشتت نگاههافی فرهنگی است. طبیعتاً برای جایگاه زیارتی که مشهد دارد جاذبههای دیگری هم مطرح هست عرصههای تبلیغی، اجتماعی، اقتصادی و نگاههای عمومی که در آن شکل گرفته هم یک ساماندهی اساسی حول جایگاه امامت و ولایت و نظام اجتماعی برگرفته از آن زیرساختهای فکری و فرهنگی که بتواند آن محوریت مورد انتظار اجتماعی را ساماندهی بکند در اینجا فراهم و همچنان مورد نیاز است.
گنابادی نژاد: این موضوع احیای یک مسئله از سلسله مباحث گفتمان رهبری است. قبل از هر چیز، به نظرم فهرستی از مولفه های شهر مشهد را اگر مورد توجه قرار دهیم شاید پیدا کردن آن آسیب خیلی روشن تر باشد. از منظر بنده چهار موضوع اصلی مولفه های شهر مشهد هستند اول امام رضا(ع)، دوم زیارت که به برکت ایشان اتفاق می افتد. سوم زائر که به دلیل این سرمایه معنوی اینجا حضور پیدا می کند. چهارم حوزه علمیه مشهد که در طول تاریخ توانسته مرزبان این سرمایه باشد و این سرمایه فرهنگی و معرفتی را در طول تاریخ طولانی در کشور و منطقه حفظ و منتشر کند. امروز ما در شرایطی قرار داریم که به برکت پیروزی انقلاب و شرایط رشد و ارتقایی که در ابعاد مختلف برای کشور به وجود آمده این ضرب آهنگ رشد و پیشرفت در ابعاد مختلف دراستان و مشهد هم ظهور و بروز پیدا کرده است. طبیعتاً از موضع رشد و ارتقا نمی شود، جریانی که علاقمند هست درحوزه سرمایهگذاری، اقتصاد و شکوفایی استعدادهای مختلفی که در این منطقه از گذشته وجود دارد و یا سوژه های جدید و نویی هستند را نادیده گرفت. اما نکتهای که باقی می ماند این که رابطه اتفاقاتی که می خواهد امروز به عنوان رشد و شکوفایی و پیشرفت برای مشهد رقم بخورد، با آن هویت اصلی چقدر برقرار است؟ به نظر من مهمترین آسیب این هست که در مهندسی شرایط توسعه و مدیریت شهر مشهد حلقه مفقودی وجود دارد و آن رابطه سرمایه گذشته با اتفاقاتی که امروز دارد رقم میخورد است. ما دست به اقداماتی میزنیم که صرفنظر از اینکه با دید مثبت و احترام باید به آن تلاشها نگاه کنیم اما چون این اقدامات رابطهای با پاسداشت سرمایه گذشته شهر که برای آن هم تلاش ها و مرارت های فراوانی در طول تاریخ شاهد بودیم از نظر بنده بزرگترین آسیب این موضوع هست.
احدیان: ما اگر به سخنان رهبر انقلاب اسلامی نگاه کنیم چه فرمایشات گذشتهشان و چه در سخنانی که اخیراً در خراسان شمالی تصریح کردند که انقلاب اسلامی هدفش ایجاد تمدن نوین اسلامی است. ما اگر وارد این بحث شویم که این تمدن نوین اسلامی در عرصه سختافزاری و در عرصه نرمافزاری چه نیازهایی دارد و این که در بخش سختافزاری نمادسازی کند و در بخش نرمافزاری باید الگو سازی کند. به نظر می رسد باید مرکزی برای ارائه و ساختن این الگوها و نمادهای مربوط به آن ایجاد شود که بتواند آن حرف را در قالب خودش ارائه کند.
به نظر میآید مشهد می تواند این بار را بردارد. ما ظرفیت غیرقابل توصیفی به نام امام رضا(ع) داریم که این موضوع هم از حیث اینکه می تواند نشر دهنده معنویت باشد اهمیت دارد و هم اینکه بستر مناسبی است برای ترویج انقلاب اسلامی؛ یعنی مثلاً ممکن است یک مرکز توریستی در جایی درست کنید که مثلاً 50 میلیون آدم در سال به آن مراجعه کنند، اما باز نمیتواند آن باری که ما درتمدن نوین اسلامی می خواهیم برداریم را بردارد. چون انقلاب اسلامی با نگاه فرهنگی انقلابی و هویت خودش قابل تعریف است؛ تنها مشهد به دلیل وجود امام رضا(ع) می تواند این بار را بردارد. ما اگر این نگاه را ضمیمه شهر و چشمانداز و افق آینده آن بکنیم یعنی مشهد را ذیل تمدن نوین اسلامی تعریف کنیم و بگوییم در این تمدن نوین باید چه جایگاهی داشته باشد، آن وقت دیگر نمیتوانیم هر اقدام و اتفاقی را پیشرفت بدانیم. قطعا ما نمیتوانیم منع کنیم که سرمایهگذار نیاید و با رفتار سرد چیزی جز عقبماندگی اتفاق نمیافتد، ولی از یک طرف دیگر نمیتوانیم رهایش کنیم که هرطور دوست داشت بیاید و ما سیاستگذاری در آن سرمایهگذاری نکنیم. اگر این نگاه را داشته باشیم می توانیم پروژههایی مثل پدیده شاندیز داشته باشیم ولی با باز تعریف متفاوت. بایستی پیوست فرهنگی پروژههای مهم برای رشد مشهد با این نگاه تدوین شود و این موضوعات باید عیار و سنجشی برای انجام، توقف یا اصلاح آن پروژهها باشد. توسعه که میگویم فقط شهر مشهد و بافت فرسوده اطراف حرم مطهر نیست، برای شاندیز، طرقبه، اخلمد و حتی توس و کلات باید با این نگاه فکر و برنامهریزی کرد. البته وقتی این نگاه باشد کنارش بودجه و سیاستهای ملی هم میآید. اگراین افق و این نگاه را به مشهد ضمیمه کنیم هم تکلیفمان را روشنتر و شفافتر می توانیم بفهمیم هم سوالات و ابهامات و شبهات راحتتر پاسخ داده می شود هم نگاه ملی را تزریق کردیم و به عقیده من که سند کلان سیاستهای فرهنگی شهر مشهد باید به تایید مقام معظم رهبری برسد. یعنی باید تدوین شود و پخته خدمت ایشان عرضه شود چون نگاه تمدن نوین اسلامی داریم و چون اختلاف سلیقههای پررنگی خواهد داشت و وقتی که وارد جزئیات می شود بحثهای زیادی در خواهد گرفت. پس باید سندی باشد که بعد این دولت و آن دولت و این شهردار و آن شهردار و این استاندار و آن استاندار معادلات عوض نشود و همه دلشان محکم باشد که سند مطمئنی هست.
مرویان: این مطلب نقطه عزیمت خوبی است. مسئله پیوست فرهنگی در مشهد اولویت ویژهای برای ما دارد ولی در واقع قضیه این است که امروز پیوست فرهنگی یک مسئله جا افتاده است. یعنی نه حتی بهخاطر اینکه ما به مشهد به عنوان امالقراء تمدنسازی اسلامی و یا الگوی جامعهسازی دینی نگاه میکنیم بلکهبدون در نظر گرفتن این مضوع نیز مسئله ضرورت پیوست فرهنگی کاملا واضح است. امروز این کاملا روشن است که چهار عرصه اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ با همدیگر بهصورت اختلاطی غیرقابل تفکیک دارند و تاثیرات هر یک از این عرصهها کاملاً به صورت مستقیم و غیر مستقیم، کوتاه و میان مدت در پدیدههای همسان خودش تاثیرگذار است و اگر بخواهیم در هر کدام از اینها توفیقی پایدار و رشد متوازنی داشته باشیم، باید عناصر دیگر را هم روشمند و سازمانیافته دخالت بدهیم مثلاً در عرصه اقتصاد تاثیرات فرهنگی طرح هدفمندی یارانهها خود یک مسئله مهم و قابل توجه است، یعنی در هر عرصهای اگر بخواهیم توفیق داشته باشیم باید این عناصر جانبی را درنظر بگیریم. حال مشهد به واسطه آن ظرفیتهای ویژهای که دارد و انتظارات فوقالعادهای که از مشهد هست اولویت خاصی دارد .
گنابادی نژاد: برای مشهد با نگاه صیانت و حمایت فرهنگی می توانیم افقی را تصور کنیم که همه ارزشها و هنجارهای فرهنگی در تراز و عیار مناسبی تحقق پیدا کند، اما بدون آن نگاه تمدنی باشد یعنی صنعت کار خودش را بکند، سیاست کار خودش را بکند، فرهنگ هم ظهور و بروزها و نمادهای خودش را داشته باشد. مثلاً برخورد تمدنها و جنگ تمدنها در یک کلمه حرفش همین است که ما انقلاب اسلامی را دیگر در ذیل سایه یک باور مذهبی نمیدانیم، بلکه انقلاب اسلامی با پرچمداری امام و مدل انقلاب اسلامی را بزرگترین معارض نظام سلطه و فرهنگ غرب میدانیم که تنه می زند به تمدن غرب. دیگران راجع به آینده انقلاب اسلامی چنین تحلیلی را دارند و اتفاقاً به نظر میرسد که بیدردسرترین کار این است که ما مسئلههایمان را در قالبهای خیلی خرد فراهم کنیم. همین جوری که امروز از نظر دنیای غرب حکومت اسلام وهابی بر عربستان سعودی هیچ تهدیدی نیست و به نظرم آنها حاضرند چندبرابر این ظرفیت زیارتی آنجا سرمایهگذاری کنند و کمک هم بکنند و حرمین شریفین ازنظر معماری، مهندسی ، خدمات و مسائل دیگر کمک و حمایت شود. آن چیزی که می تواند به تعبیر شما به عنوان نقطه عزیمت مورد استناد قرار بگیرد، همین ظهور و بروز نگاه تمدنی برای شهر مشهد متصور است. به نظر در این بخش تردیدی نیست اما نکتهای باقی میماند که در آن تعارفات را باید کنار بگذاریم. گفتمان تمدنی، گفتمان محوری است که تقریباً غیر از دو یا سه سال اول رهبری، رهبر معظم انقلاب از سال 71و72 به بعد در فرمایشات ایشان در موضوعات مختلف داشتیم، از بحث عدالت گرفته تا جنبش نرم افزاری، توجه به نخبگان، سند چشمانداز20ساله، نقشه فرهنگی و غیره بوده است اما غیر از مقام معظم رهبری، نگاه تمدنی درکدام افق مدیریتی کلان نظام ما وجود دارد؟ که ما پیشرفت، رشد و ارتقای مشهد را به نگاه تمدنی گره بزنیم و بگوییم که آینده مشهد با الگوی تمدن اسلامی تبیین میشود. به نظرم تعارف را باید کنار بگذاریم یعنی نه قانونگذاری ما امروز در مجلس با نگاه تمدنی است، نه حوزه رفتارهای مدیریت قوه مجریه با رویکرد تمدنی تناسب دارد و نه سایر مجموعههای دیگری همچون مجمع تشخیص مصلحت نظام که خود متولی سند چشم انداز20ساله است ولی بعد از تصویب و ابلاغ آن، نوع مقررات و جلسات و مصوبات حاکی از این نیست که فرایند پیاده شدن چشمانداز را تعقیب و پیگیری میکند. در عین حالی که با اصل فرمایش شما به عنوان یک نگاه مبنایی و اصولی همراهم به نظر میرسد یک حلقه مفقودی دیگری داریم که اگر ما برای رشد و شکوفایی مشهد با همه آن ظرفیتها و توانمندیهای اصیل خودش مدل تمدن اسلامی را بپذیریم آیا در این مملکت یک شهر بلاتکلیف نخواهیم شد؟
احدیان: مسئله ما اتفاقات مهمی است که در مشهد و اطراف آن می افتد که با نگاه فرهنگی دغدغههای جدی درباره این اتفاقات داریم، اگر نگوییم با برخی از آن ها مخالفیم و نقطه ضعفهای اساسی وجود دارد، حداقل بر این باوریم که تکلیفشان روشن نشده است. یعنی بدون اینکه فکر فرهنگی، آثار و پیامدهای فرهنگی آن را تدوین کنیم اتفاقاتی در شهر می افتد که همه نگرانشان هستیم. اگر چه پیوست فرهنگی مصوب قانونی شورای عالی انقلاب فرهنگی دارد و قانوناً ملزم هستند رعایت کنند، منتها هنوز این رعایت نشده است و کوچکترین دغدغهای در مسئولین اجرایی استان در این مورد وجود ندارد. اگر میخواهیم جلوی این اتفاق نامبارک را بگیریم وقتی که ادبیات گفتمانیمان را ادبیات گفتمانی تمدن اسلامی بگذاریم، اهمیت و ضرورت پیوست فرهنگی برای مسئولین استان بیشتر نشان داده می شود. یعنی وقتی کلی گفته می شود به ساخت یک نمازخانه موضوع تقلیل پیدا میکند و راحت از کنارش میگذرند اما وقتی قرار است در این جایگاه باشیم، احساس یک مطالبه جدی در این قضیه صورت میگیرد چون هدفگذاری قابل توجه می شود. اگر میخواهیم مسئله پیوست فرهنگی را از این حالت رکود و خمودگی در بیاوریم وقتی که گفتمان قوی ای ارائه کنیم می توانیم دراین فضا رفتارکنیم البته این نگاه، نگاه گفتمانی است. ما باورهای گفتمانیمان پررنگ هست و فکر میکنیم که حداقل اگر نگوییم در کل دنیا حداقل در ایران گفتمانها کار اصلی را انجام میدهند به دلیل اینکه درساختارها و سیستمها ضعفهای اساسی وجود دارد گفتمان ها هستند که موضوعات و حتی تصمیمات مسئولین و نحوه فکرکردن کارشناسان را جهت می دهند بنابراین وقتی گفتمانی بنام گفتمان مشهد در تمدن نوین اسلامی را مطرح کنیم تازه آن وقت نبود پیوست فرهنگی خیلی بیشتر خود را نشان میدهد.
مرویان: مابرای اینکه پیوست فرهنگی را پیگیری کنیم من خیلی اعتقاد ندارم چون ما در مشهد و خراسان پیگیری این مورد هستیم از مشهد شروع کنیم ولی به خاطر اینکه مشهد خیلی امروز در رفتارسازی فرهنگی اجتماعی مردم تاثیر دارد، از این شهر به این موضوع بپردازیم و چون بسترها و ظرفیتهای فوقالعاده ای در آن وجود دارد مشهد را نقطه عزیمت قراردهیم. ولی تاکید بیش از اندازه برمشهد و خصوصاً گره زدن آن به مسئله تمدنسازی اسلامی و الگوی جامعهسازی دینی موجب میشود که بسیاری از همراهیهایی که به دلایل گوناگون در این قضیه میتواند اتفاق بیفتد را از دست بدهیم. برای کسانی که از زیرساخت اندیشهای درست و آن افق همه جانبه برخوردار هستند در این پایه، قابل طرح است ولی الزام نیست. ما باید پیگیری پیوست فرهنگی را فرآیند ملی، قانونی و تعهدآور قراردهیم نه اینکه فقط کسانی که این مفاهیم را درک می کنند پای این موضوع بیایند. به نظرم خیلی نباید به این مسئله آن را وابسته کنیم بعد دچار این میشویم که همراهانی که یا موظف هستند ویا میتوانند برحسب ظرفیتهای دیگرشان در اینجا نقشآفرینی کنند، محدود میشوند.
گنابادی نژاد: آقای احدیان هم دنبال احیای مطالبه در حوزه نگاه تمدنی هستند و به نظر می رسد این احیا مرکزیتی می خواهد. پایتخت سیاسی تهران است و سرجای خودش محفوظ و کارهایش را هم دارد میکند ولی به نظر میرسد ظرفیت پایتخت معنوی این توانمندیها را در همه ابعاد میتواند داشته باشد «که مرکز مطالبه احیای گفتمان تمدن اسلامی» اینجا باشد. آن غفلتی که در خیلی از بخشهای اصلی نظام درحوزههای مدیریت کلان وجود دارد با پشتیبانی نگاه نخبگانی میتواند دیده و بدان پرداخته شود. اینجا نیازمند حضور نخبگان فرهیخته و علمای برجسته حوزه علمیه و اندیشمندان دانشگاهها هست که بتوانند در این موضوع نقشآفرینی کنند. جاذبههایی که ما اینجا به برکت حضرت رضا(ع) به لحاظ معرفتی داریم و آن استعدادهایی که از گذشته در حوزه علمیه وجود دارد اگر دوباره احیا شود و توانمندیهایی که به لحاظ مجموعه استعدادها در حوزه دانشگاههای خراسان و مشهد هست در ایجاد گفتمان با نگاه تمدنی سازماندهی شود آنگاه جایگاه پیوست فرهنگی محکمتر خواهد شد.
احدیان: اولاً اصلاً منظورم این نیست که متوقف این بحث شویم بالاخره موضوع پیوست فرهنگی و ضرروتش به عنوان یک الزام قانونی و ضرورت جدی بالطبع باید مد نظر قراربگیرد و مطالبه جدی شود چه ما موضوع تمدنی را بپذیریم یا نپذیریم این ضرورتی است که باید اتفاق بیفتد و در آن تردیدی نیست. اما اگر دو نگاه کارکردگرایانه و گفتمانی را با هم تلفیق کنیم در کنار تجربیاتی که در کشور وجود داشته قرار دهیم، از حیث اجرایی درکشور میتوانیم به آن افق تمدن نوین برسیم.
بحث این است که این ادبیات تصمیمگیریهای کلان نظام و تصمیمسازان را کاملاً متحول میکند و نگاهها را تغییر میدهد. تجربه میگوید اگر ما با این نگاه گفتمانی ورود کنیم و پایتخت معنوی در افق آیندهاش باید نماد مادی و معنوی سختافزاری و نرم افزاری تمدن نوین اسلامی بشود، این ادبیات را در خود استان اگر جا بیاندازیم در کل کشور به راحتی قابل پذیرش است و بالطبع تمام آن نکتهها و حاشیههایی که الان در حوزههای پیوست فرهنگی دارد را جمع میکند. فرمایشی که فرمودید درست نیست. این نگاه تصمیمگیران و تصمیمسازان را خودکار میبرد به سمت نگاه حداقلی.
نگاه کارکردگرایی هم میگوید شما از جایی شروع کن وگسترش بده مهم این است که ما در استان به جمعبندی برسیم و به این گفتمان و باور برسیم آنگاه به راحتی قابل عرضه به کشور است و میشود توقع داشت که وقتی میخواهید برای شاندیز و اخلمد طراحی کنید با این رویکرد پیوست فرهنگی تهیه کنید اگر نه میگوید پیوست فرهنگی میخواهید باشد من درست میکنم و20مسجد درست میکند و میگوید این هم پیوست فرهنگی کارشناسی شده که سه هزار ساعت کار کارشناسی روی آن صورت گرفته است!
مرویان: اگر بخواهید پیوست فرهنگی را فارغ از استان خراسان پیگیری کنید انتظارتان چیست؟ یکی از نگاههای اشتباه نسبت به پیوست فرهنگی این هست که ما یک جغرافیایی را از جاهای دیگر جدا کنیم و در این جغرافیا یک ادبیات و روابطی را حاکم کنیم که برحسب شرایط اختصاصی آنجا یک نوع رفتار خاصی را اقتضا میکند. این هم در دنیا نمونه دارد مثلا در کشور عربستان مکه و مدینه و این یکی از شیوههای ذبح کردن مفاهیم کلان است. پیوست فرهنگی را اگر با یک ادبیات مشهدی پیگیری کنیم این عملا منجر به محدود کردن این مفهوم می شود.
گنابادی نژاد: قرار نیست مشهدی نگاه شود مشهد با نگاه تمدن نوین اسلامی میخواهد مترجم ظرفیتهای مختلف اقتصاد، سیاست، فرهنگ و اجتماع باشد. یعنی شما از تمدن اسلامی تلقی یک مدیریت ایزوله و یک نگاه جزیرهای برای شهر را ندارید که اگر اینطور باشد ما هم با برداشت شما همراه هستیم.
مرویان: یکی از عناصر اصلی مشهد حوزه علمیه است. در حوزه علمیه نگاه تمدنسازی اسلامی چقدر تبدیل به خدمت فرهنگی شده است؟ این نگاه در نخبگان، در فرآیندها، در افقگزاریها و در برنامهریزیها چقدر وجود دارد؟ در دانشگاه چقدر بحث تمدنسازی هست؟ شما فرمودید اگر نگاه مقام معظم رهبری را کنار بگذاریم در حوزه مدیران و نخبگان چقدر از این مفهوم استفاده کارکردی میشود؟ بعد شما توقعتان از مردم و از کسانی که نیازمند به مدیریت فرهنگی هستند چه خواهد بود. ما یک نقطهای را به عنوان نقطه عزیمت انتخاب نکنیم که استقبالکنندگانش منحصر شوند به کسانی که فقط میخواهند ایدهپردازی کنند و تبدیل به رفتار اجتماعی نخواهد شد. این مشکل است.
گنابادی نژاد: اگر همان چهار مسئله را نیازمند پیوست فرهنگی بدانیم تکلیف پیوست روشن میشود. اقای احدیان تذکری دادند که من هم همراه بودم اگر چه عرض کردم همان میزان هم الان نداریم که ما ممکن است پیوست فرهنگی را با یک نگاه مستقل از نگاههای کلان تعقیب کنیم بگوییم این همه فضاهای تجاری در شهر مشهد بهوجود آمده، این همه تغییر و تحول در معماری به وجودآمده، این فرهنگ ترافیکی که تحمیل شده، این توسعه فضاهای تفریحی و گردشگری که دارد به مشهد اضافه میشود برایشان پیوست فرهنگی بنویسیم؛ اگر این پیوست خودش یک سند بالادستی و یک تکلیف بلندتر و جامعتری نداشته باشد مصداق فرمایش ایشان است. در تمام مراکز فرهنگی گردشگری دستور میدهند نمازخانه بزرگی بسازند و چند تا کتاب مفاتیح و ادعیه هم بگذارند و با موکت خوبی فرش شود و بگویند این فضای فرهنگی آن و در فضاهای تجاری هم در ماه محرم و صفر مفصل خیابانهای لوکس و مدرن را پرچم سیاه بزنند و بگویند این پیوست فرهنگی. اگر این پیوست تکلیفش با یک سند بالادستی روشن شده باشد دیگر با این نمادها و رفتارهای جزئی و خرد نمیشود تکلیف را ساقط کرد. آن چالش سرجای خودش محفوظ است که چه کسی می خواهد این نقش را ایفا کند ؟
مرویان: در کشورهای دیگر پیوست فرهنگی یا شبیه به آن پیگیری میشود و هرگز هم مقصود من این نیست که با همان ادبیات و همان انتظار مسئله را پیگیری کنیم. پیوست فرهنگی لازمه ماندگاری ساختمان فرهنگی جامعه هست. هویت جامعه ، احساس تعلق افراد به فرهنگشان، احساس عزت و استقلالشان و مفاهیم اساسی که به آن متوجه هستیم. لازمه آن پیگیری بحث پیوست فرهنگی است.
جلیلی نژاد: تعریف دقیق آقایان از پیوست فرهنگی چیست و مصادیق آن در فضای شهر را در چه میدانند؟
گنابادی نژاد: ما مخالف رشد مشهد نیستیم با حفظ این نکته قبلی که نگاه تمدن نوین اسلامی میتواند جهتگیریهای این رشد را به لحاظ کیفی تضمین کند. اما قطعاً در حوزه رفتار و عملکرد شاغولی می خواهیم که اگر در حوزه اقتصاد ورود پیدا کردیم سیاستها، برنامه ها، پروژه ها و اعتباراتی را تخصیص دادیم، با استفاده از آن بسنجیم که کار اقتصادی ما نسبت به آن هویت اصلی که میخواهیم برای این شهر تعریف کنیم چقدر انطباق دارد و آن پیوست فرهنگی است؛ توازن رفتارها و عملکرد در سه موضوع اصلی سیاست، فرهنگ و اقتصاد به عهده پیوست فرهنگی است .
مرویان: اگر بخواهیم در یک جمله بگوییم منظورپیوست فرهنگی مدیریت تحولات فرهنگی که رهآورد فعالیتهای کلان توسعهای غیر فرهنگی است.
احدیان: درکنار آن نگاه بررسی آثار را میشود اضافه کرد یعنی هر اتفاقی که میافتد آثار فرهنگی و اجتماعی آن با سیاستهای کلانی که ما برای آن مجموعه در نظر میگیریم نباید درتضاد باشد.
جلیلی نژاد: برفرض آنکه بتوانیم آییننامه پیوست فرهنگی را به عنوان یک قانون درکشورجاری کنیم و با همه موانع و مشکلات آن را در عرصه واقعی جامعه پیگیری کنیم، ضمانت اجرایی آن چیست؟
مرویان: ضمانت اجرایی آن یک فرآیند میطلبد یعنی ما باید یک مرحله حساسسازی کنیم و در این فرآیند حساسسازی با ابزارهای مختلفی که در اختیار هست توجه همگان را به این جلب کنیم که میتواند یک پروژه از منظری برای شهر، مردم، اخلاق، فرهنگ و ارزشها مفید باشد از منظر دیگر میتواند کاملاً در کوتاه مدت و یا دراز مدت مضر باشد. این حساسسازی باید آرام به یک گفتمان اجتماعی و به یک جریانسازی تبدیل شود. این جریان ابزارهای قانونی خودش را دراختیار دارد یعنی از کانالهای قانونی، فرهنگی، با ادبیات منافع و مصالح فرهنگی، اجتماعی و دینی همه جانبه پیگیری شود و تبدیل به ساختارهایی شود که کمک کند تا این اتفاق بیفتد. اصطلاحات جدیدی که در جامعه مطرح میشود بخشی از ذینفعان این واژهها را زیرکانه و براساس منافع خودشان ذبح میکنند و بخشی هم به خاطر کلی بودن، مبهم بودن و تعریفهای نارسایی که از این واژه ارائه میشود نمیدانند موضع درست نسبت به آن چیست. ما باید آموزشهای مداومی در این زمینه داشته باشیم، بعد باید شاخصسازی کنیم یعنی الگوهای مناسبی که در پیوست فرهنگی موجود هست را معرفی، حمایت و پشتیبانی کنیم، تشویق کنیم و بعد نهادسازی کنیم. یعنی یک فرآیند باید برای پیگیری پیوست فرهنگی داشته باشیم همه این مسیر را با یک ادبیات کارشناسانه صرفاً نمیشود طی کرد.
گنابادی نژاد: در قالب الزامات گفتمانی که اشاره شد به نظر بیشترین سهم به عهده حوزههای علمیه و دانشگاهها و بعد رسانهها و مطبوعات هست. یعنی ما هنوز به یک گفتمان رایج و غالبی تحت عنوان مطالبه پیوست فرهنگی در بخشهای مختلف از جمله درمشهد نرسیدهایم. یعنی به راحتی اتفاقات بزرگ عمرانی، مدیریتی و تصمیمگیری میافتد و خیلی از چهرههای شاخص حزب اللهی و ارزشی در آن تصمیمات سهیم هستند و نقش دارند اما هیچگاه نمیبینیم در کنار آن اتفاقات کسی پرسشی داشته باشد که پیوست فرهنگی این اتفاق کجاست. اولین باری که مقام معظم رهبری بحث پیوست فرهنگی را مطرح فرمودند سال 1386 بوده الان قریب به 5 سال از این موضوع گذشته و تقریباً ما یک دوره برنامه پنج ساله را پشت سر گذاشتیم و یک چهارم زمان کل سند چشم انداز در این زمان سپری شده است. اینکه شورای عالی فرهنگی در این موضوع هنوز تعیین تکلیف نکرده به نظرم نقص بزرگی است و میتواند همزمان هم شورای عالی و هم کمیسیون فرهنگی مجلس راجعبه این موضوع ورود پیدا کنند و قوانین و الزامات مرتبط را زودتر تصویب کنند البته در این میان در شهر مشهد نقشآفرینی مجموعههایی مثل شورای شهر و کمیسیون فرهنگی آن خود میتواند به عنوان اقدامات میانی حداقل در رابطه با تصمیمات و صیانت از هویتی که در شهر مشهد منتسب به حضرت علیبنموسیالرضا(ع) است مفید و موثر باشد.
جلیلی نژاد: شما در حوزه کاری خود در عرصه فرهنگسازی برای مطالبه پیوست فرهنگی چگونه ورود پیدا میکنید؟
مرویان: عرض کردم این فرآیند باید طی شود. فرمودند که از عناصر موثر، نگاه دین در این قضیه هست به هرحال دین ظرفیتهای فراوانی را در افراد ایجاد می کند و جلوی برخی منافع و مصالح افراد را هم میگیرد. نیاز به این داریم که این مفهوم ابتدا توسط عرصههای دینی و نخبگان به یک ادبیات مشترک شرعی، اخلاقی، قانونی و اجتماعی تبدیل شود بعد این مانیفست را در فضاهای اجتماعی و فرهنگی مطرح کنیم. اگر ما میخواهیم پیوست فرهنگی را در مشهد با توجه به افق و چشمانداز مشهد مقدس و پایتخت معنوی پیگیری جدی کنیم. باید اول به الزامات پیوست فرهنگی و پیش نیازهای آن برسیم. بعد هم فضاسازی اجتماعی کرد تا انتقال فرهنگی در این قضیه صورت بگیرد و به مرور فرآیند مطالبه و جریانسازی شکل بگیرد.
احدیان: همان طور که فرمودند قواعد و الزاماتی راکه لازم داریم به عنوان سند بالادستی تصویر و تصویب کنیم و بعد جایی داشته باشیم که اینها را چک کند همانطور که در کشور شورای عالی انقلاب فرهنگی هست در استان هم شورای فرهنگی عمومی باید باشد. البته اصل منطقی این است که شورای عالی انقلاب فرهنگی تکلیف را روشن کند اما چون نباید صبر کنیم باید در شورای فرهنگی استان که مسئولیتش نماینده ولی فقیه که وزن قابل توجهی دارد و استاندار هم حضور دارد، به روش اجرای پیوست فرهنگی بر مبنای همان گفتمانی که گفته شد برسیم.
گنابادی نژاد: در دنیا سرمایهگذاران معمولاًً مقاومتی دارند و فشار مردمی آنها را جهتدهی میکند، یکی از تفاوتهایی که واقعاً ایران به لحاظ هویت ایرانی اسلامی دارد و نباید از آن غفلت کنیم این است که اگر ما به درستی بتوانیم مسئله را تبیین کنیم همان سرمایهگذار هم وقتی بداند سرمایهگذاریاش میتواند نتایج معنوی، فرهنگی، مذهبی و اجتماعی در ابعاد مختلف داشته باشد و اصول اقتصادیاش حفظ شود به نظرمیرسد که خود در تهیه و التزام به پیوست فرهنگی آن موثر باشد. آن احیای سرمایههای گذشته مشهد همچون فرهنگ وقف و نذورات حاکی از این قصه است. 70 درصد این شهر موقوفه است و شخص از مال شخصی خودش گذشته کار یا خدمات عامالمنفعهای سرمایهگذاری کرده است کار اقتصادی کرده اما یک هویت دینی، یک اثر اجتماعی، یک خدمت فرهنگی را پایهگذاری کرده است. پس الزاماً این را قابل تعمیم ندانیم که در پروژههای مختلف پیوست فرهنگی تعریف کنیم سرمایهگذار مقاومت میکند به نظرم این یک نکته است . نکته دوم اینکه در بحث اثر بخشی و تاثیرگذاری و مطالبه عمومی، اجازه بدهید این را اعتراف کنیم که تریبونهای اثرگذار ما مخصوصاً تریبونهای دینی و مذهبی و فرهنگیمان به شدت سیاستزده شده است و این سیاستزده بودن تریبونهای دینی و مذهبی یک مقدار کانون توجه مسئلههای بسیار مهمی مثل پیوست فرهنگی و آن گفتمان تمدنی را به حاشیه برده و این را نمیتوانیم به عنوان یک آسیب نادیده بگیریم. اگرچه با وجود یک یا دو سمن (سازمان مردم نهاد) تخصصی موافقم که بیایند درکانونهای فرهنگی و هیئتهای مذهبی این را تزریق کنند اما فقط کار این دو تا سمن نیست. ما نسبت به سمنهای دینی، مذهبی و بومی خودمان غفلت داریم. الان هیئتها سمنهای ما هستند و کانونهای فرهنگی ورزشی و کانونهای فرهنگی و هنری مساجد داریم اینها مگر سمن نیستند؟ ولی الان بحث انتخابات را پیش بکشید و کاندیداهای اصولگرا و اصلاحطلب، همه حرف و دغدغه دارند اما این موضوعات گفتمان غالب تشکلهای ارزشی ما نیست و لازم نیست سمنهای جدیدی درست کنیم و اینها باید در راس باشند به نظرم نقشآفرینی بسیج را نباید نادیده بگیریم. ما تعداد قابل توجهی تشکل، ساختار، نهاد و موسسه فرهنگی داریم که مستقیماً ماذون و منصوب رهبری هستند آنها حداقل در این موضوع پیشگام باشند. بحث دستگاههای دولتی و فرآیند قوانین در سرجای خودش محفوظ اینها حداقل بیایند پیشگام باشند. روزنامه خراسان هم یک مورد است بیاید عملکرد برنامههای بلندمدت و سالانه خودش را با پیوست فرهنگیاش منتشر کند حتی به عنوان یک الگو که نمونهای شود برای سایر روزنامههایی که میخواهند در حوزه مسائل نظام فعالیت کنند، پیوست فرهنگی ما این هست که اینها شناسنامههایی شود که خوانندگان، طرفداران ، منتقدین مستند به یک اسنادی بتوانند نسبت به این مجموعهها اظهارنظر کنند الان کاملاً عملکردها، جریانها، طرفداریها و مخالفتها اعتباری هست.