توسعه شهری و«سلامت مدینه»
اخلاق توسعه و پایتخت معنوی ایران
در گفتوگو با دکتر احد فرامرز قراملکی
در توسعه شهر فارغ از همه نگاههای عمرانی و زیرساختهای صنعتی، فناورانه و اقتصادی یک ملزوم مهجور هم به عنوان محور فرهنگ و روابط اجتماعی قابل بررسی است. اخلاق؛ عاملی که با توجه به تاثیر شگرفش بر آرامش و آسایش اجتماع برنامه ریزان توسعه باید آن را در صدر برنامهریزیهای خود قرار دهند و در ترسیم پیشرفت عناصر فیزیکی، عناصر اخلاقی و اخلاق اجتماعی و از همه مهمتر سلامت مدینه را در برنامه استراتژی توسعه خود لحاظ کنند. در همین راستا با دكتر احد فرامرز قراملكی، مدیر گروه اخلاق حرفهای دانشگاه تهران، درباره اخلاق توسعه در پایتخت معنوی ایران گفتوگویی کردیم که در ادامه میخوانید:«سلامــت نــفــس» نـتـیـجــه «سلامت مدینه»
فارابی با هوشمندی دریافته بود که اگر اخلاق در پی سلامت نفس است این سلامت نفس در «جامعه سالم» حاصل میشود. به همین دلیل فارابی بحثی در اخلاق مطرح کرد، بهنام «مدینه سالم» و «سلامت مدینه». در واقع در تحلیل فارابی افراد عضوی از مدینه هستند اگر مدینه، شهر، جامعه سالم نباشد، نه تنها سلامت افراد حاصل نمی شود بلکه سلامت آنها به خطر میافتد. اگر ما این مفهوم را کانون بحث قراردهیم، معنایش این است که علاوه برآدم ها، فرآیندها، سازمان ها، خود مدینه و خود شهر میتواند اخلاقی و غیراخلاقی باشد. حال باید دید اخلاقی بودن و سالم بودن مدینه به چه عناصری بستگی دارد؟ مهمترین عنصر، «استراتژی توسعه شهر» است؛ یعنی دانشمندان متخصص استراتژی معتقدند که اساساً اخلاق یک عنصر راهبردی است. غفلت از اخلاق در برنامههای توسعه شهر خسارتهای جبران ناپذیری را بر نسلهای آینده وارد میآورد.
اصل هم سرنوشتی شهروندان
ما وقتی که به توسعه میاندیشیم، توسعه یک امر مجرد و انتزاعی نیست مثلاً ما نمی توانیم بگوییم که فقط در صنعت توسعه پیدا میکنیم؛ صنعت بخشی از زیست آدمی است که با بخشهای دیگر در تعامل است مثلاً با سلامت به معنای پزشکی در تعامل است یک مدل از صنعت میتواند سلامت بدنی ما را تهدید کند و یک نوع صنعت میتواند سلامت بدنی ما را تهدید نکند. بنابراین اصلی را که در اخلاق مورد توجه قرار میدهیم، اصل هم سرنوشتی زندگی شهروندان است. یعنی وقتی که در شهری زندگی میکنیم هم سرنوشتی پیدا میکنیم در این هم سرنوشتی بیش و کم با هم سقوط میکنیم یا با هم توسعه مییابیم یا با هم سالم میشویم یا با هم مریض میشویم یا با هم تکامل پیدا میکنیم. شهروندان بیش و کم هم سرنوشت هستند منتها ممکن است به یک اندازه تاثیر نپذیرند اما به هرحال هم سرنوشت هستند.
مدل توسعه شهری سلامت زندگی را تامین میکند یا میستاند؟
یکی از مهمترین عناصر اخلاقی این است که اخلاق میخواهد من یک زندگی سالم معنا دار پیدا کنم؛ توسعه شهری میتواند این را برای من تامین کند و میتواند از من بستاند. اگر ما ساده انگاری کنیم سلامت را در معنای حداقلی در نظر بگیریم، آن وقت نخواهیم دانست که توسعه در سلامت چه نقشی ایفا میکند. ببینید مثالهای بسیار سادهای داریم چه میزان از وقت ما دریک زندگی شهری مصروف خودمان میشود؟ چقدر ما در یک زندگی شهری وقتمان صرف دلهره ها، فشارها واسترسها میشود؟ چقدر در زندگی شهری ما معطوف به دیگران هستیم؟ چقدر معطوف به خود هستیم؟ این عنصر بسیار مهمی است که با توسعه شهر میتواند نسبت بسیار معناداری داشته باشد. به تصریح عرض کنم یک برنامه توسعه میتواند، من را از من بگیرد یعنی من را از خودم بیگانه کند. چرا مردم به مراکز سنتی که میروند یک نوع احساس شادابی و نشاط میکنند؟ یک علتش این است که خود را باز مییابند.
بی هویتی، نتیجه توسعه بدون ممیزی اخلاقی
یک برنامه توسعه شهری میتواند شهروندان را از خود بستاند و این بزرگترین صدمهای است که شاید نتوان جبران کرد. چرا؟ چون خود ما بزرگترین سرمایه خودمان هستیم و سرمایههای دیگر همه فرع بر این است. بحث الیناسیون یا از خودبیگانگی که اشکال مختلف دارد با بحث توسعه ارتباط نزدیکی دارد. در روایات داریم مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود ولی عجیب آنکه در تاریخ ما بارها از توسعههای بی برنامه و بدون ممیزی اخلاقی گزیده و دچار پوچ گرایی و از خود بیگانگی شده ایم اما در عین حال دوباره همان مدل توسعه را در پیش میگیریم. این مهمترین مسئله در بحث توسعه شهر است که مصداق بارز خودباختگی است؛ خودباختگی هویتی، نه خودباختگیهای عاریتی. یعنی چه؟ یعنی از دست دادن هویت؛ هویتی که من به عنوان یک فرد با جهان بینی، ایدئولوژی و تعریفی که از خود دارم زندگی میکنم که این عنصر اول است.
سهم سنت و مدرنیزم در توسعه
عنصر دوم درتوسعه، داستان تعارض سنت و تجدد است. هرکس بخواهد استراتژی توسعه تدوین کند باید این مسئله را برای خود حل کند هر توسعهای باید موضعی تعریف شده و قابل دفاع در قبال بحث تعارض سنت و مدرنیزم داشته باشد. به عبارت دیگر در برنامه توسعه باید بدانیم که چه سهمی را به سنت و چه سهمی را به مدرنیزیم دهیم آن هم نه به معنای کمی که بگوییم که مثلاً این درصد این واین درصد آن؛ نه. در ساختارتوسعهای که میخواهیم پیدا کنیم این قصه را چگونه حل کنیم.
پیش بینی پذیری در زندگی شهری
عنصر سومی که به لحاظ اخلاقی مهم است، پیش بینی پذیر بودن در زندگی شهری است. من صبح بلند میشوم سر کار میروم، دانشجو میرود سر کلاسش، دانش آموزی به مدرسهاش میرود، پزشکی میرود بیمارستان و یک کاسب هم میرود سرکارش و بعد با همدیگر تعامل داریم و به همدیگر مراجعه میکنیم و کارهایمان را پیش میبریم و صبح را شب میکنیم. در این زندگی روزانه عنصری که بسیار اساسی است بهنام پیش بینی پذیر بودن عملکرد یکدیگر است. یعنی آن دانشجویی که صبح میرود دانشکده باید پیش بینی کند که استادش میآید یا نه و استادش سروقت میآید یا نه. اگرحادثه ای برای من رخ داد بیمارستان باید برای من پیش بینی پذیر باشد. من اگر بخواهم یک مجوز ساخت و ساز بگیریم مراجعه میکنم به مدیریت شهری، رفتار مدیریت شهری باید برای من قابل پیش بینی باشد. پیش بینی پذیری در واقع عنصر بسیار مهمی است که بودنش علامت سلامت زندگی شهری است و نبودش نشانه بیماری. حالا یک برنامه توسعه میتواند شهر را پیش بینی پذیر تر کند و یک برنامه توسعه میتواند پیش بینی پذیری شهر را از بین ببرد.
تسلسل پیش بینی ناپذیری شهری
مشکل شهرهای توسعه یافته فعلی ایران این است که توسعه به گونه ای بوده که بیش از اندازه پیش بینی ناپذیری افزایش یافته است. مسئله ترافیک را در نظر بگیرید، ترافیک و قصه شبکه حمل و نقل در شهر متاسفانه در کلان شهرهای ما یک عنصری شده که کمک کرده به پیش بینی ناپذیری و بعد پیش بینی ناپذیری اپیدمیک رشد میکند. یعنی چه؟ یعنی شبکه حمل و نقل وقتی پیش بینی ناپذیر شد آن وقت پزشک هم نمی تواند سروقت به بیمارستان برسد و بیمارستان هم برای بیمار پیش بینی ناپذیر میشود و همین طور هواپیمایی هم برای مسافرش پیشبینیناپذیر میشود. وقتی هواپیما پیشبینیناپذیر باشد، شرکت پست پیشبینی ناپذیر میشود و این امر تسلسل مییابد.
رابطه تورم و پیش بینی ناپذیری
من یکی از معضلات جدی در زمینه اخلاق اجتماعی را بالا رفتن نرخ پیش بینی ناپذیری میدانم. چرا میگویم نرخ نمی گویم میزان؟ چون به زعم من پیشبینیناپذیری در این کشور در حال رشد است پیدا میکند و رشدش هم نرخی دارد و این نرخ هم نگران کننده است آن وقت یک توسعه میتواند پیشبینیناپذیری را درمان و پیشگیری کند و یکی میتواند تشدید کند. شما فکر نمی کنید که تورم با پیشبینیناپذیری نسبت دارد؟ شما فکر نمی کنید جامعه اگر پیش بینی ناپذیر باشد خود به خود در آن تورم ایجاد میشود؟ فکر نمیکنید اگر پیشبینیناپذیرباشد، در سطح اجتماعی مردم استرس و بلاتکلیفی و نوعی رنج روانی خواهند داشت؟ این رنج روانی آنها را وامی دارد به واکنشهای "بخر انبار کن، دعوا کن، پرخاش کن" و این پیشبینیناپذیری منشاء بسیاری از بیماریهای روانی و روحی است.
بنابراین من بجد معتقدم که کسانی که دنبال توسعه یک شهرهستند حتماً باید پیشاپیش عناصر اخلاقی و اخلاق اجتماعی و از همه مهمتر سلامت شهر را در برنامه راهبردی توسعه خودشان لحاظ کنند و حداقل اینها را به عنوان یک مسئله ببینند و از متخصصان راه حل بخواهند.
جهتگیری تجاری در توسعه مشهد
اجازه بدهید خیلی صریح صحبت کنم آخرین باری که از مشهد رفتم ماه رمضان بود در این چند ماه که نیامدم شهر برایم جدید شده بود علتش را هم از کسانی که زحمت میکشیدند و من را این طرف وآن طرف میبردند میپرسیدم؟ آشکارا معلوم است که شهر به سرعت دارد بزرگ میشود و به سرعت توسعه مییابد، آشکارا و به چشم امثال من که متخصص نیستیم معلوم است که این توسعه کاملاً جهت گیری تجاری دارد نه چیز دیگر، کاملاً معلوم است که با اهداف تجاری و درآمدزایی صرف ما داریم اینجا بزرگ میشویم. وقتی که هدف صرفاً درآمدزایی و تجاری سازی باشد و همه چیز را بخواهیم از منظر ورودی و خروجی بنگریم که چقدر هزینه میکنیم وچقدر گیر ما میآید، آن وقت عناصر خیلی زیادی در این زمینه از چشم ما غایب خواهد شد.
افزایش هم سرنوشتی با فروپاشی حریم خصوصی
یک مثال خیلی ساده عرض کنم. مشهد جزو آن دسته از شهرهای ایران بود که در ساختوسازهای آن به مسئله حریم بصری توجه بسیار زیادی میشد. شاید دو شهر خیلی جلوی چشمم بیاید که حریم بصری را در توسعه اسکان لحاظ میکردند که یکی کرمان و یکی مشهد است؛ ولی حالا شما بیایید مشهد را از همین حیث طی این چند سال بررسی کنید و ببینید حریم بصری، حریم سمعی و... دیگر در این شهر لحاظ نمی شود. وقتی لحاظ نمی شود، با توجه به ماهیت این استان ما نوعی فروریختن مرزهای حریم خصوصی را خواهیم داشت وقتی مرزهای حریم خصوصی در زندگی مشترک فرو بریزد، هم سرنوشتی ما افزایش پیدا میکند.
ببینید شما در توسعه میگویید که بیاییم دولت مجازی تشکیل بدهیم. من همین دولت مجازی را میخواهم مثال بزنم. دولت مجازی در توسعه یک نقش بسیار مهم دارد و هرگز هم در مقام نقدش نیستم و نمی خواهم خود این را نقد کنم ولی میخواهم عمق مسئله دیده شود. وقتی دولت مجازی نیست سازمان ها، شرکتها و اشخاص و شهروندان برای امور خودشان مراجعه میکنند به کارمندان یعنی هر جا که مراجعه کنند یک کارمندی نشسته است واین کارمند قرار است کار من را انجام بدهد. کارمند کار من را با کمک "ام آی اس" یا "آی تی" انجام میدهد یعنی او در سازمان خود یک سیستم اطلاعاتی خاصی دارد که به کمک آن سیستم به من خدمات میدهد. وقتی روال اینگونه است یعنی مهندسی خدمات به این شکل است چند مشکل داریم؛ یکی این است که پیشبینیناپذیری بیشتر است چون معلوم نیست آن کارمند سرجایش باشد یا نباشد، مرخصی باشد یا نباشد، حالش خوش باشد یا نباشد ونکته دوم بوروکراسی است و نکته سوم اینکه ممکن است آن کارمند از من توقع نابجایی داشته باشد و رشوه بخواهد. یا ممکن است که به ارباب رجوع پرخاش کند. حالا یک زمانی است که طرح تکریم ارباب رجوع و آموزش دادن به کارکنان را مطرح کنیم به گونه ای که مشکلات حل شود و یک زمان رو میآوریم به مهندسی مجدد این ارتباط وآن را به کل عوض میکنیم و یک دولت مجازی تشکیل میدهیم. در دولت مجازی دیگر کارمند نیست و شهروندان در سازمانها میتوانند مستقیم کارهایشان را انجام دهند منتها این آیتی جدید را چه کسی پشتیبانی، تامین و به روز میکند، همان کارمندان. فقط ما مهندسی را عوض کردهایم. حالا ممکن است ما خیلی خوشحال شویم و بگوییم ما ازطریق توسعه فناوری توانستیم خیلی از معضلات مان را درآن مهندسی قبلی حل کنیم و حالا دیگر نه امکان رشوه گرفتن وجود دارد، نه وقت شهروندان تلف میشود و نه معضل پیشبینیناپذیری وجود دارد، اما من میگویم که این تصور خیلی ساده انگارانه است. نمی گویم که بازمهندسی و مهندسی مجدد نکنیم و دولت مجازی تشکیل ندهیم، بحث من این است که وقتی داریم مهندسی مجدد میکنیم از خود سوال کنیم آیا ممکن است در این مهندسی مجدد، مسائل فرهنگی اخلاقی از گونه دیگری در راه باشد؟ این را باید پیشبینی کنیم آنگاه پیشگیری کنیم نه اینکه دست روی دست بگذاریم؛ ابتدا دولت مجازی تشکیل بدهیم و بعد در دولت مجازی، اطلاعات -که امروز قدرت است- دست چند نفر بیفتد و چند نفر ممکن است رانت خواری کنند آن وقت که رانت خواری شد بگوییم چهکار کنیم؟
اخلاق مربوط به سه حوزه است افراد، فرآیندها و سازمانها همیشه مسائل اخلاقی مربوط به افراد نیست گاهی مربوط به فرآیندها است این فرآیندهای توسعه است که میتواند جامعه را به کل با معضلات بزرگ اخلاقی رودررو کند.
توسعه و تضاد در شهر امام رضا(ع)
وجود حرم مطهر رضوی در شهر مشهد کارکردهای بسیار زیادی دارد که بر دو مورد آن تاکید میکنم؛ یکی برگرداندن ما به سنت و اصالت و گذشته ماست یعنی اینکه بدانیم گذشتهای داشتیم که در این گذشته امام معصوم (ع) حضور داشتند و در راه زنده ماندن مذهب شهید شدند، دومین نقشی که حرم مطهر در این شهر دارد کم کردن فاصله ما با آسمان و افزایش حظ معنوی ماست. توسعه میتواند هر دو را تهدید کند. توسعه هم میتواند مانع برگشت ما به سنت شود و هم میتواند آن کارکرد اول را مانع شود. چرا؟ آن قصه سنت و مدرنیزیم که گفتم دقیقاً به این دلیل است یعنی ما با نمادها و مظاهری از تمدن امروزی چنان روبهرو میشویم که مجال ارتباط با سنت را دیگر پیدا نمی کنیم.
بازگشت به اصالت
قاعدتاً مشهد از آن حیث که حرم مطهر در آن واقع شده است برای من نباید مانند شهر خودم باشد و همان تجربه ای را داشته باشم که در شهر خودم دارم؛ تجربه برگشت به اصالت، به سنت، به آنچه ما وجود تاریخی خودمان میگوییم بالاخره یکی از نقشهای مهم است.همچنین مظاهرتمدن، مظاهر توسعه میتواند فاصله زمین تا آسمان را خیلی زیاد کند.
جدا سازی بافت سنتی از بافت مدرن برای حفظ اصالت
بنابراین توسعه میتواند مظاهری داشته باشد که کارکردهای اشاره شده را تحتالشعاع قراردهد. درست به همین دلیل خیلی از جاها در دنیا استراتژیستهای توسعه میگویند در چنین مواقعی بیاییم بافت سنتی را اساساً همان طوری حفظ کنیم منتها برای رفت و آمد مردم تدبیری بیاندیشیم تا در اسرع وقت بتوانند ازآن بافت مدرن وارد بافت سنتی شوند. در واقع توسعه براساس مظاهر مدرنی که دارد، با مدرنیزم هم سرنوشت است و نمی شود توسعه پیدا کنیم اما مدرن نشویم؛ آن وقت مظاهر مدرنیزم با آن دو نقش حرم مطهر میتواند در تضاد باشد. چاره این نیست توسعه را متوقف کنیم، چاره این است که توسعه با یک برنامه راهبردی باشد و با برنامهای باشد که بدانیم در این توسعه ما چه نسبتی با مدرنیزم و چه نسبتی با سنتمان خواهیم داشت.
افزایش تجربه دینی در توسعه شهر معنوی
اگر زائران احساس کنند که شهر عین شهر خودشان است یعنی درست مثل اینکه در شهر خودشان هستند آن تجربههای معنوی که قرار بود به دست بیاید به دست نخواهد آمد؛ باید در توسعه شهری مثل مشهد ما دغدغه تجارب دینی زائران را بیشتر داشته باشیم و از همه مهمتر آن کارکردهایی که حرم مطهر در طول تاریخ داشته است. بنابراین به نظر من توسعه در هر شهری با عناصراخلاقی فرهنگی مرتبط است و در شهرهای مذهبی مثل مشهد این ارتباط فوق العاده پیچیده است.
آسیب زائر از مجاور
بالاخره مردم وقتی میآیند یک تعاملی بین زائر و کسی که مجاور است، رخ میدهد. اینگونه مناسبات خیلی مهم است اگر مجاورین در اثر مدرن شدن زندگی باورهایشان، الگوهای رفتاریشان، سبکهای معاشرتشان عوض شود چه پیش خواهد آمد؟ زائر وقتی که میآید با یک فضای جدید روبهرو میشود و به نوعی خود را بازسازی میکند. اینکه وقتی میخواهید زیارت بروید دوش میگیرید و غسل میکنید اینها همه شستوشوهای ظاهری است که زمینهساز شستوشوی باطنی است؛ یعنی من به نوعی بازگشت میکنم به خودم و ذهن و روانم را شستوشو میدهم. وقتی منِ زائر میآیم اگر مجاور این کار را نکند (چون مجاور برای زیارت نمی آید) آن وقت به شدت از نحوه مواجهه مجاوران آسیب میبینم. ببینید در زندگی شهری مشهد کاسب کاران بدون درس مکاسب روز را شروع نمی کردند یعنی کاسبکارهای اصیل صبح درس مکاسب میخواندند و سپس کارشان را شروع میکردند و خدمت به زائر را نوعی ثواب میدانستند اما در توسعههای تجارت محور روحیه کسب کار مادی بر همه چیز حاکم است. من گاهی که د رمشهد خرید میکنم به شوخی به فروشندگان میگویم که مراسم زوارکُشی دارید؟
تاثیر مدل توسعه در سبک معیشتی مجاور و انتقال اثر آن به زائر
توسعه میتواند سبک معیشتی مجاور را تغییر دهد؛ این سبک معیشتی مجاور تعامل مجاور با زائر را تحت تاثیر قرار میدهد و این میتواند در حوزه فرهنگی برای ما پیامدهای منفی داشته باشد. با پژوهش میدانی میببینید که مردم وقتی که میآیند انتظارات و توقعاتشان چه جور پاسخ داده میشود و این خیلی مهم است یعنی کسی با اتوبوس، قطار، هواپیما میآید و نظام انتظاراتی دارد حالا به این نظام انتظارات، در مشهد جواب مناسبی داده میشود؛ اگر یک فاصله یا یک تعارض باشد، میتواند آسیب زا باشد و این آسیبها به نظر من ناشی از اشخاص نیست، از سبک معیشتی است که توسعه مدرن ایجاد میکند و این توسعه مدرن میتواند به شدت آسیب زا باشد.