زیارت بایدتک مقصودی باشد نه بامقاصدترکیبی
تعداد بازدید : 1
بتهای جدیــد!
گفتوگو با دکتر اورعی عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشگاه فردوسی
دکتر صدیق اورعی از جامعه شناسان مطرح و عضو هیئت علمی دانشگاه فردوسی است. او با نقد رویکرد تجاری ساختوسازهای اطراف حرم مطهر، سیاست تامین مالی نوسازی بافت فرسوده از محل درآمدهای خود بافت را با رویکرد تجاریسازی و مرتفعسازی زیر سوال میبرد. او به تعبیر امام خمینی(ره) در بیانیه به حجاج بیت ا... الحرام اشاره میکند که در آن حجاج را نسبت به بازارهای اطراف حرم که آنرا به بتهای قدیم تشبیه کرده بودند انذار دادند. و از خطبه قاصعه امیرالمومنین(ع) شاهد میآورد که زیارت باید تک نیتی باشد نه چند نیتی، هم زیارت و هم سیاحت و تفریح و ... . دکتر اورعی با نقد مدل فعلی بافت اطراف حرم مطهر در عین قبول ضرورت تخریب بافت فرسوده به ضرورت داشتن پیوست فرهنگی عالمانه و واقع بینانه با التزام به اجرای آن تاکید میکند. این گفت و گو را در ادامه از نظر خواهید گذراند.
شهرداری با استناد به اینکه پیش از شروع طرح نوسازی بافت فرسوده، بیشترین درصد آمار جرم و جنایت در مشهد در این منطقه رخ میداد، از طرح خود دفاع میکند و آنرا موفق میداند. نظر شما چیست؟ آیا تدوین پیوست فرهنگی برای توسعه این منطقه در حال حاضر میتواند مشکل این شهر را حل کند؟ وقتی در سندهای بالادستی توجه جدی به ظرفیت اصلی این شهر نشده است، آیا میتوان از سندهای پایین دستی انتظاری داشت؟
اختلاف بر سر این نیست که این خانههای فرسوده و غیرمقاوم نباید تخریب شود، هیچ کس قائل نیست که آن خانههای قدیمی و کوچههای باریک و نوع طراحی آنکه باعث اختفا و جرمخیزی در آن مناطق میشود، باید حفظ شود. اما بحث اینجاست که چرا با نگاه تجاری به این موضوع وارد شدهاند؟
توجیه مجموعه شهرداری این است که چون طرح طاش برمبنای سیاست صفر است، و باید از محل خود طرح تامین مالی شود تمام هزینهها حتی خیابان کشی و خرید خانهها باید از فروش تراکم تامین شود. در مورد کسانی هم که تمکن مالی ندارند، سی هزار تخت، خانه زائر ارزان قیمت در نظر گرفته شده است و هرکس توانایی مالی دارد میتواند با گرفتن پروانه ساخت رایگان بسازد و با کمترین تعرفه در اختیار زائران کم درآمد قرار دهد. از طرفی آنها معتقدند که این بلند مرتبه سازی به لحاظ معماری هیچ آسیبی به حرم نمی رساند زیرا حرم مطهر غیر از دو خیابان طبرسی و امام رضا(ع)، از دیگر خیابان ها، از قبل هم دیده نمیشده است. و تلاشهایی هم برای کوتاه کردن این برجها انجام شده است، زیرا در طرح خازنی، این برجها 25 طبقه در نظر گرفته شده که در طرح جدید موسوم به طرح طاش به 12 یا 13 طبقه کاهش پیدا کرده است. مانند مدینه الرضا(ع) که مجوز آن 25 طبقه بوده و با رایزنیها، به 14 طبقه کاهش یافته است.
اگر این بلندمرتبه سازی عیبی نداشت چرا شهرداری سعی کرده که برجها را کوتاهتر کند؟ اگر بلندمرتبه سازی به زیبایی شهر کمک میکند که 25 طبقه آنرا زیباتر خواهد کرد! پس حتماً اشکالی وجود دارد. استدلال شهرداری بر آن است که هزینههای این طرح باید از خود آن تامین شود و این اشکالی ندارد. حکومت به معنی پول داشتن و هزینه کردن نیست، حکومت یک مدیریت سیاسی بر جامعه است؛ حتی هزینههای این مدیریت باید از مازاد تولید جامعه تامین شود حالا به هر شکلی مانند مالیات. در نگاه فلسفه اجتماعی، حکومت خود، رزقش را از جامعه دریافت میکند. لذا در جامعه همه طرحها به همین شکل خواهد بود. اما مدیریت وظیفه دارد نسبت هزینهها را تعیین و جهتگیریهای اقتصادی را مشخص کند. وقتی جادهای ساخته میشود، هزینههای آن از درآمدهای جامعه تامین میشود تا علاوه بر آثار امنیتی، باعث تسهیل در سودآوری و کسب درآمد هم شود. همه کارها در جامعه به همین شکل اتفاق میافتد. اما بحث این است که نوع نگاه سازماندهی و رفتارهای برگرفته از منافع سازمان باعث تولید و دامن زدن به این گرانی میشود. به عنوان مثال اگر فرض کنیم زمین در حال حاضر متری یک میلیون تومان است و بناست یک سوم آن را برای فضاهای عمومی در نظر بگیریم، پس حالا زمین متری یک میلیون و سیصد و سی هزار تومان میشود و با هزینههای مدیریت، برنامه ریزی و سازماندهی متری یک میلیون و نیم میشود. یا میتوانند این زمین را به عنوان کالا در نظر بگیرند یعنی اول زمین را تبدیل به پول کنند؛ مثلا ما 1100 متر بنا داریم و 1050 متر زمین، 350 متر آنرا برای فضاهای عمومی درنظر میگیریم و 700 متر آنرا میسازیم.
نکته بعدی اینکه چرا برای تصاحب این خانه ها، از روش تخریب منازل استفاده میشود. هر خانهای که خریداری میشود فوری تخریب و صاف میشود تا سایر مالکان مجبور به فروش خانه شوند. خود این زمینهای خالی در این مناطق زمینه جرم را فراهم میکند. میتوان به جای تخریب این منازل، آنها را به اجاره داد تا زمانی که همه خانهها خریداری شود، سپس همه مستاجران را بیرون کرد و همه خانههای فرسوده را با هم تخریب کرد. یا روش تجمیع که الان در تهران تبلیغ و استفاده میشود؛ خانههایی که به تنهایی امکان نوسازی و ساخت ندارد، با یکدیگر تجمیع میکنند و با دریافت وامهایی که برای این کار در نظر میگیرند، اقدام به نوسازی بافت فرسوده میکنند. یا افرادی که امکان مالی دارند این زمینها را مطابق طرح شهرداری میسازند و ملک ساخته شده را با صاحب زمین تقسیم میکنند. یعنی با بافت فرسوده درست مطابق سایر مناطق شهر رفتار شود و شهرداری فقط وظیفه آگاه سازی و ارائه نقشه تفصیلی شهر را انجام دهد تا ساکنان با خواست و اراده خودشان اقدام کنند. طبق اعلام شهرداری هر سال یک صدم خانههای شهر تخریب و نوسازی میشود، خب بافت فرسوده هم مانند همه این محلات و خانه هاست که شهرداری نه آنها را میخرد و نه میفروشد، بلکه مجوز ساخت آنها را صادر کرده، بر کار ساخت نظارت و حقوق خود را دریافت میکند. اما در بافت فرسوده، نگاه سود و مالکیت وجود دارد؛ متاسفانه عده ای که به نقشههای شهرداری دسترسی دارند، با مخفیکاری و پنهان کردن بندهای طرح، خانههایی را که الان در کوچه پس کوچهها قرار دارند ولی در طرح شهری در حاشیه قرار میگیرد میخرند و بعدها با قیمتهای گزاف میفروشند. فروشنده وقتی در بنگاه میبیند که دلال همان کسی است که در فلان شرکت حسابدار بود، این دلال بازیها را به مردم منتقل میکند. هم مردم بدبین میشوند و هم قیمتها به شدت افزایش مییابد در حالیکه میشد از اول شفاف و آشکار رفتار کرد. اگر این قیمتها کمتر بود، مجبور نبودند برای درست شدن این معادله، مجوز 14 طبقه و 25 طبقه صادر کنند. شهرداری ادعا میکند مرتفع سازی به نفع تاسیسات عمومی است چون شبکهها کوتاه میشوند و نیازی نیست زیرساختها به نقاط دوردست گسترش پیدا کنند. جدا از تاثیرات منفی مرتفع سازی، این فایده همیشه و در همه جا وجود دارد، پس چرا فقط برای مناطق خاص این مجوز داده میشود.
آیا توجه به مسائل مرتبط با محیط زیست که در شهرهای بزرگ کشورهای توسعه یافته به یک معضل جدی تبدیل شده است برای شهرهای یک کشور در حال توسعه مانند ما که مشکل زمین ندارند هم صدق میکند؟
بله درست میفرمایید. متاسفانه به نظر میرسد بیشتر مسائل اقتصادی مطرح است تا زیست محیطی و گرنه این موضوع در تمام شهر هست چرا در قاسم آباد چنین مجوزهایی صادر نمی شود. اگر ساختمانهای سه، چهار و پنج طبقه برای شهر مناسب در نظر گرفته شده است، این نسبت باید برای تمام شهر صادق باشد. اما متاسفانه سودجویی و رفتارهای نامناسب باعث گران شدن این زمینها و ایجاد مشکلات بسیاری شده است. اکثر هتلهای قدیمی که بعضی بزرگ و شیک هم هست در حد چهار، پنج یا شش طبقه نیست، چرا هتلهای بعدی باید برج باشد؟ اما بحث شیک بودن و چندستاره بودن هتل ها، بحث دیگری است. فلسفه حج رفتن چیست؟ حضرت امام علی(ع) در در بخشی از خطبه قاصعه میفرمایند که خداوند میتوانست خانه خودش را در سرزمین زیتون قرار دهد یعنی سرزمین شامات امروز که در حاشیه دریای مدیترانه قرار دارد و بسیار سرسبز و خوش آب و هواست، ولی آنرا در یک زمین لمیزرع قرار داد تا مومنان را امتحان کند و صداقت ایمان آنها را به خودشان نشان دهد. به زبان امروز یعنی این سفر باید تک مقصودی باشد نه سفری با مقاصد ترکیبی؛ هم برای عبادت خدا، هم برای تماشا، هم برای تجارت و ... . یا علت پوشیدن لباس احرام چیست؟ برای این است که تمام تنوعات و تفاوتها را کنار بگذاریم. چه اشکالی دارد که تمام اغنیا و فقرایی که به حرم میروند، وضعیت مشابهی در مشهد داشته باشند؟ این زیارتگاهها و محیطهای مذهبی باید به گونهای باشند که تفاوتها در آن دیده نشود. این به معنای مخالفت با صنعت گردشگری نیست، گردشگر اکولوژیست میتواند از مناظر طبیعی و زیبا دیدن کند و گردشگر اقتصادی به تجارت خودش بپردازد؛ اما آیا میتوان همه اینها در یک جا جمع کرد؟ کسی که میخواهد به حج برود اگر علاقه و امکان آنرا داشت میتواند در سفر دیگری به سرزمین زیتون مسافرت کند! میتوان اطراف حرم را به گونه ای سازماندهی کرد که زائر فقط برای زیارت آماده شود و برای تفریح به محل دیگر یا شهر دیگری مراجعه کند، چرا این مکانها باید در کنار حرم قرار بگیرد؟
بحث ما این است که بنده باید در عبادت خدا، نیتش را خالص کند. وگرنه شیطان هم از تمام این حربهها استفاده میکند. اشکال از نور و جاذبه خدا نیست که بنده جذب نمی شود، بلکه این غفلت بنده است که مانع جذب او میشود.
به نظر شما پیوست فرهنگی میتواند مشکلات اجتماعی را که بهخاطر ساختوسازهای شهری اتفاق میافتد کاهش دهد؟
پیوست فرهنگی اگر به معنای این باشد که ما بدون مطالعه اینکه ذهنیتها و عادتها اینجا چگونه اند، چند اقدام فرهنگی داشته باشیم قطعا نمی تواند تاثیر مناسبی داشته باشد و حتی ممکن است اثر معکوس داشته باشد؛ رها کردن یک متغیر در فضای ناشناخته قطعا نمی تواند قابل پیش بینی باشد. ولی اگر پیوست در یک بستر فرهنگی و ذهنی با مطالعه عادتهای آن محیط تهیه و تدوین شود، طبیعتا عیبها و نقاط قوت آن مشخص میشود و همزمان با این مطالعات، برنامه اصلاح فرهنگی انجام شود قطعا بهتر از این است که بدون هیچ درک درست و عزمی برای اصلاح به اقدام فرهنگی دست بزنیم. اینکه ما بخواهیم با یک نگاه فرهنگی، ساختمانی برای اغنیا بسازیم که آنها کمتر دیده شود یا تفاوتها کمتر دیده شوند، شدنی نیست. ولی اگر این بستر به درستی شناسایی شود، باورها و احساسات مردم مورد بررسی قرار گیرد و به گونه ای طراحی شود که اثر منفی نداشته باشد و تخریب فرهنگی صورت نگیرد، مفید خواهد بود.
تکثر فرهنگی چه آسیبی به این طرح وارد میسازد؟
برای شناسایی یک بسته و تاثیرات آن، حداقل باید مراقب بود تا تاثیر منفی صورت نگیرد. مثلا برای ساخت یک جاده، ابتدا باید محیط زیست را به طور کامل مطالعه کرد و سپس جاده را طوری از این محیط عبور داد که کمترین آسیب را وارد کند، و تا حد امکان به جبران خساراتی که به محیط وارد شده است پرداخته شود؛ یعنی اگر هم اصلاحی نشد، تغییرات منفی به حداقل برسد. اما اشکال در فراهم ساختن پیوست فرهنگی مناسب است و اینکه این پیوست فرهنگی به دست چه کسانی نوشته خواهد شد.
آیا شرکتهای مشاورهای که باید این پروژهها را از نظر اجتماعی ارزیابی کنند، بهدرستی عمل میکنند یا فقط به توجیه موضوع و نتیجهگیری مورد انتظار کارفرما دست میزنند. مثلا برای ساخت یک سد، از اهالی چند روستا در منطقه نظرسنجی میشود و متاسفانه در نهایت با توجیه کار، نتیجه ای که کارفرما میخواست، حاصل میشود. دلیل این اتفاق هم کمبود متخصص مستقل متعهد است، متخصصانی که نگاهی جامع به این موضوع داشته باشند، تربیت نشدهاند یا به تعداد کافی وجود ندارند. با این تفاسیر به نظر شما آیا پیوست فرهنگی میتواند راهکاری برای رفع این مشکل داشته باشد؟
شما باید از ایجاد مشکلات بیشتر جلوگیری کنید. اگر با دقت و مطالعه پیش بروید و در اجرای آن درست عمل کنید میتوانید موفق باشید. اگر امروز در رضاشهر که زمانی تمام خانههای آن بهصورت یک طبقه ساخته میشد، خانههای چند طبقه ساخته میشود باید دستورالعملی تهیه شود که به مولفههای اجتماعی و فرهنگی ساکنان این منطقه عیبی وارد نشود. مرکز ملی آمایش که چندسالی است در ایران تاسیس شده، در استانهای مختلف شرح خدماتی را ارائه کرده است و از مدلهای نظارتی برای عمل کردن به وظایفشان استفاده میکنند. میتوان برای هر پروژه ای ابتدا شرح خدمات دقیقی نوشت که چارچوب کار مشخص شود و به سوالات و ابهامات پاسخ دهد، سپس پروژه به افرادی که توانایی و سابقه کافی در این موضوع داشته باشند سپرده شود و با نظارت جامع و کامل، به هدف رسید. حدود سال 74، یک کارشناس علوم اجتماعی که مشاور وزیر نیرو بود به ما مراجعه کرد تا پروژه ای برای آنها اجرا کنیم. آنها میخواستند سدی در اطراف اسفراین بنا کنند و روستایی به نام دنج پشت این سد قرار میگرفت و زیر آب فرو میرفت. این کارشناس میگفت وزارت نیرو تا به حال فقط املاک و زمینهای روستایی را خریداری کرده و آنها را از منطقه مورد نظر خارج میکرده است و کاری به روستاییانی که مجبور به کوچ اجباری میشدند نداشته است که در آینده به چه کاری میپردازند. اما این بار قصد داریم با مطالعه، تمام ویژگیهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و ارتباطی مردم منطقه را کشف کنیم و یک روستای دنج نو در همین منطقه بسازیم. این مطالعه انجام شد و گزارش آن هم در دفتر ارتباط صنعت و جامعه دانشگاه موجود است. این سد ساخته شد ولی متاسفانه روستای دنج از بین رفت. تمام پیشبینیها برای این کار انجام شده بود حتی بنا شد نیمی از دستمزد برای مطالعه و نیمی برای مشاوره تا برپایی نهایی روستا پرداخت شود تا بتوان مشاوران را تا انتهای پروژه همراه داشت. ولی با تمام تلاش ها، زمینی که بتوان روستای دنج جدید را در آن تاسیس کرد، در شهرستان بهدست نیاوردند. نتیجه اینکه در یک پروژه نحوه اجرا هم بسیار مهم است و باید زمینهها و بسترهای اجتماعی اجرای پروژه از قبل مطالعه شده باشد. اگر قرار باشد طرح پیوست فرهنگی با هزینه فراوان تهیه شود باید زمینه اجرای آن هم وجود داشته باشد. اگر یک تصمیم متمرکز و جامع گرفته شود که بدون توجه به تغییرات سازمانی ملزم به ادامه آن باشند، مطالعات با دقت و بررسی جزئیات انجام شود و نظارت هم به درستی انجام شود، این پیوست فرهنگی میتواند بعضی از آسیبها را کاهش دهد.
قبل از انقلاب، شاه تصمیم گرفته بود که مراکز زیارتی، حالت سیاحتی هم پیدا کند و آن هم بهخاطر همین نگاه اقتصادی بود که امروز وجود دارد؛ گردشگری، سودآوری بیشتری دارد و میتواند اشتغال ایجاد کند. بسیاری از مراکز زیارتی که در زمان شاه بازسازی شد، مکانهای تفریحی و سیاحتی هم برای آن در نظر گرفته میشد. به عنوان مثال چند نفر از مردمی که به شهر شیراز میروند فقط قصد زیارت امامزاده را دارند؟ در گذشته رسم بود کسانی که برای زیارت به قم میرفتند اول به زیارت حضرت عبدالعظیم(ع) مشرف میشدند؛ نمیتوانیم بگوییم در گذشته برای رفتن به قم باید ابتدا به تهران میرفتند، هنوز هم راه قم از تهران میگذرد. به نظر میرسد نوع نگاه به شهرهایی مانند شیراز و تهران عوض شده است و کسی نمی تواند این شهرها را زیارتگاه تلقی کند.
به نظر شما به عنوان یک متخصص علوم اجتماعی، آیا در بلند مدت این تهدید برای مشهد هم قابل پیشبینی است؟
البته به دلیل جایگاه عظیم حرممطهر حضرت رضا(ع)، مشهد هرگز قابل مقایسه با تهران و شیراز نیست که نوع نگاه به این شهر زیارتی به کلی عوض شود؛ ولی قطعا آسیبهای فراوانی وجود دارد و زیارت کمرنگ خواهد شد. در گذشته بخش زیادی از وقت مردم به زیارت اختصاص مییافت و زمان کوتاهی هم برای خرید سوغات به بازار میرفتند. ولی امروز عده ای به مشهد میآیند که اوقات زیادی را در مناطق تفریحی و سیاحتی سپری میکنند و ممکن است چند ساعت هم به زیارت بروند. امام خمینی(ره) در بیانیهای خطاب به حجاج، بازارهایی را که در اطراف کعبه ساخته میشوند به بتهای قدیم تشبیه کردهاند و تذکر میدهند که این بت ها، شما را از یاد خدا غافل نکند.