رابطـــه
فضای کالبدی شهر
با میزان جرایـم
نویسنده : مسعود نبی دوست
گفت و گو با دکتر سید مسعود امیدی حقوقدان
گفتوگو با دكتر سیدمسعود امیدی ویژگیهای خاصی دارد. او را در دفتر وكالتش در خیابان مدرس ملاقات میكنم. كارشناس ارشد عمران دارد و دكترای حقوق جزا و این دو رشته زمینه تحقیق در یك تئوری میان رشته ای را برای او فراهم كرده است. تئوریای كه بر كاهش جرایم از طریق مدیریت فضای كالبدی شهر تاكید دارد.
در ابتدا اگر موافقید بحث را با تئوری ارتباط فضای كالبدی شهر با جرایم اجتماعی آغاز كنیم.
بحثی درباره معماری و ارتباط آن با میزان جرایم وجود دارد كه در معماری مدرن توجه زیادی به آن شده است. این بحث در یك تئوری به نام (CPTED) مطرح شده و به معنی «پیشگیری از جرم در میان طراحیهای محیطی» است. یعنی شكل طراحی محیط به نحوی صورت بگیرد كه بازتاب آن در كاهش جرایم و بزههای اجتماعی نمود پیدا كند. البته این تئوری خیلی دیر به كشور ما رسیده است و شاید بیش از 200 سال است كه در خارج از كشور در مورد آن مطالعه میشود.
تاكید این نظریه بر خواص فیزیكی محیط و اثر آن بر كاهش جرم است. ولی عوامل فراوان دیگری هم بر ارتكاب جرایم اجتماعی تاثیر دارد...
این تئوری ناظر به عوامل بسیار متعددی است و مبانی نظری خاصی دارد. به عنوان مثال در این نظریه مطرح شده است كه محیط فیزیكی میتواند با مسدود كردن فرصتهای جرم از وقوع آن پیشگیری كند. یعنی محیط فیزیكی میتواند یكی از عوامل مسدود كردن وقوع جرم باشد. در بخش دیگری از این نظریه آمده است كه تغییرات و ایجاد محدودیتهایی در ساختار محیط میتواند اقدامات مجرمان را خنثی میكند. به عنوان مثال یك سارق سرقت از یك ساختمان با سطح دسترسی به دو خیابان اصلی را به یك ساختمان در انتهای دوربرگردان ترجیح میدهد. بنابراین اثر گذاری محیط با وضوح بالایی مشاهده میشود.
همچنین در این نظریه آمده است كه شهروندان میتوانند از محیط فیزیكی به گونه ای استفاده كنند كه با سازوكارهایی مانند افزایش مراقبت، نظارت و كنترل محیط، تعامل اجتماعی و ارتباط میان ساكنان محیط، وقوع جرم را كاهش دهند.
این نظریه بر چه اصولی تاكید دارد؟
این تئوری در نهایت به بررسی 3كیفیت اساسی در شهر میپردازد. ایجاد تمایز صریح بین فضاهای عمومی و خصوصی، لزوم ایجاد چشمانی برای نظارت و مراقبت از خیابان و ایجاد پیاده رو به عنوان فضایی بدون سدمعبر و توقفگاه.
این دستورالعملها بر كاهش ارتكاب جرم تاكید دارد یا كاهش ترس از ارتكاب جرم؟
بر هر دو مورد تاثیرگذار است. ولی برای شهروند، كاهش ترس از وقوع جرم اهمیت بیشتری دارد. برای این كه وقتی جرمی اتفاق افتاد، به پاسگاه و دادسرا مراجعه میكند. ولی ترس از وقوع جرم به او آسیب میزند. یعنی امنیتی كه ما در شهرها درباره آن بحث میكنیم كاهش ترس از وقوع جرم است.
اگر موافقید درباره مصادیق این نظریه هم صحبت كنیم؟
می شود با یك مثال این نظریه را توضیح داد. فرض بفرمایید كه میخواهیم یك برج 20 طبقه طراحی كنیم. در این برج با توجه به دستورالعملها مجموعهای از خصوصیات، مشخصات، ضوابط و تعرفهها رعایت میشود. به عنوان مثال اینكه دسترسیهای هر محیط چگونه باشد. نورگیرها، محل سرویس، دسترسی هر فضا به خروجیها و یا موارد مشابه بر طبق ضوابطی در ساختمان رعایت میشود. اما نكات دیگری هم باید درباره این ساختمان مورد توجه قرار گیرد. یعنی مثلا این ساختمان در محلی كه احداث میشود چه ویژگیهایی را به وجود میآورد؟ آیا فقط ساخت كالبدی یك پروژه، بلوك ساختمانی و یا مجتمع كفایت میكند؟ یعنی فقط باید به «دیزاین» یا همان طراحی صرف توجه كنیم؟ یا در هر ساختمان باید به طیف پرسش و پاسخهای متقابل با خیابانها و ساختمانهای مجاور هم توجه شود.
این تئوری در این جا چه نقشی را ایفا میكند؟
این تئوری كه مجموعه ای از فرضیات دانشمندان آمریكایی، استرالیایی و انگلیسی است بر 3ركن اساسی تاكید دارد. اجرای قانون، شناسایی گروههای در معرض خطر و انجام اقدامات پیشگیری اجتماعی، برنامه ریزی و مدیریت فیزیكی. رابطه منطقی بین این 3ركن هم در این تئوری مطرح شده است.
آیا شاخصههای این 3ركن هم در نظریه بررسی میشود؟
در مورد با بخش اول یعنی «اجرای قانون»، بر هدفمند كردن گشتهای پلیس قابل رویت، بهبود ارتباطات و دسترسی به اجرای قانون و تكمیل نظارت محله ای تاكید دارد. این بخش بر عهده ضابطان دادگستری است كه در قانون آیین دادرسی كیفری در فصل جرایم مشهود به صراحت به آن اشاره شده است. این گروه شامل نیروهای بسیج، نیروهای پاسگاههای انتظامی و در موارد خاص ماموران قضایی دادگستری است.
در «شناسایی گروههای در معرض خطر و انجام اقدامات پیشگیری اجتماعی» كه ركن دوم این نظریه است، بر اجرای برنامههای آموزشی، توسعه مراكز حمایت از قربانی جرم و برنامه ریزیهایی برای جوانان و سایر گروههای آسیب پذیر تاكید شده است.
درباره «برنامه ریزی و مدیریت فیزیكی» هم شاخصهایی بررسی شده است. بهبود روشنایی خیابان ها، احیای فضاهای عمومی مانند باغها و بوستانها، طراحی خیابانها و ساختمانها برای كاهش فرصتهای جرم و سازماندهی مجدد بازارها و پایانهها و محیطهای شلوغ از شاخصهای این بخش است.
نوع و طیف جرایم شهری هم در تصمیمگیری شكل كالبدی فضای شهری موثر است؟
ما با طیف مشخصی از جرایم در محیط شهری مواجه هستیم. در این محیط ارتكاب جرایمی همچون حضور معتادان در سطح شهر، ایجاد مزاحمت برای نوامیس، تجاوز جنسی به زنان، اخاذی، زورگیری و سرقتهای حدی یا تعزیری به ترتیب اولویت دارند. بنابراین در نگاه كلان جرایم محیط شهری با سایر محیطها متفاوت است. یعنی به عنوان مثال جرمی مانند «فروش مال غیر» بسیار كم در جرایم عمومی سطح شهر دیده میشود. بنابراین از این طیف مشخص جرایم، فرضیههایی در این باره مطرح میشود.
به نظر میرسد فضای شهری میتواند از دو طریق یعنی ایجاد فرصت برای ارتكاب جرم و تقویت روانی مجرمان در جهت ارتكاب بزههای اجتماعی، بر افزایش جرایم تاثیر بگذارد. در این نظریه كدام جنبه مورد توجه است؟
در این نظریه اعتقاد بر این است كه جرایم، ارتباط زیادی با عوامل محیطی دارد. به طور مثال بیشترین میزان ارتكاب جرم در جرایم مختلف بعد از غروب آفتاب تا شب انجام میشود. دقیقا این زمان، زمانی است كه فعالیتهای صنفی تعطیل و مغازهها و فروشگاهها بسته میشوند. بنابراین در این بازه، كمبود سیستم نظارت وجود دارد. این مثال نشان دهنده شاخص زمان در افزایش یا كاهش جرایم است.
فضاها هم در این نظریه طبقه بندی میشوند. ما در اینجا فضاهایی را داریم كه به آنها «فضاهای ناامن» میگوییم. این فضاها عموما شامل بوستانها، میدانها، ابتدای كوچهها و خیابانهای خاص كه برای ارتكاب جرم شهرت پیدا میكنند، میشود. بررسی فضاها ما را به این نتیجه میرساند كه آن دسته از فضاهای عمومی موجود كه تنوع كاربری بالایی دارند، یعنی از كاربریهای متفاوتی در آنها استفاده میشود، به علت حضور پررونق مراجعان و وجود نظارت غیررسمی دائمی یا به عبارت حقوقی آن «چشمان ناظر بر خیابان» در طول روز و قسمتی از شب افزایش احساس امنیت شهروند را به وجود میآورد. یعنی سطح وقوع بزه و جرم در این محیط پایین تر است. در صورتی كه فضاهای متروك، غیرمحصور و بدون ناظر در حومه شهر به محل تجمع سارقان و بزه كاران تبدیل میشود. پس ما وجود چشمان ناظر بر خیابان و وجود دید كافی را یكی از شاخصهای افزایش امنیت میدانیم. این افزایش شعاع دید دربوستانها و فضاهای ناامن دیگر هم اثر دارد. وجود درختهای بلند و تودرتو در یك بوستان موجب افزایش وقوع جرم در این محیط میشود.
یكی از مباحثی كه شاید در كشور ما اصلا مورد توجه قرار نگرفته، بحث رنگ آمیزی شهری است. در حالی كه با توجه به این ویژگی فضایی میتوانیم تا 80 درصد رفتار فیزیكی را در سطح محلهای عمومی كنترل كنیم.
عامل دیگر نوع ساخت خیابانها و فضاهای كالبدی شهر است. در ساخت این اماكن باید دو نكته مورد توجه قرار گیرد. اولا آثار روانی محیط مانند استفاده از سنگ ها، وضعیت نور طبیعی، تراكم و پراكندگی جمعیت، مصالح به كار رفته، فضای سبز، فضاهای فرهنگی آموزشی. در كنار این مسائل هم باید به عوامل معماری عاری از جرم كه در علم حقوق به آنها «فضاهای قابل دفاع» گفته میشود، توجه شود.
اگر موافقیدکمی هم درباره مشهد صحبت كنیم. آیا توجه جدی به این نظریهها در زمینه كاهش جرایم صورت میگیرد؟
هیچ وقت یك نگاه اصولی به این مسئله انجام نشده است. البته شاید این مسئله به این دلیل باشد كه حوزه مطالعاتی یك مهندس شهرساز و یك حقوقدان از هم مجزا است و برای برقراری این ارتباط یك پیوند نیاز است كه رابطه منطقی را در این میان برقرار كند. متاسفانه این نقطه پیوست در كشور ما ضعیف است.
با توجه به جرم خیز بودن فضاهای بافت مركزی مشهد و به ویژه اطراف حرم مطهر، ساخت و سازهای سالهای اخیر و تراكم بیش از پیش زائران در این محدوده چه قدر در افزایش جرایم تاثیر دارد؟
اگر بدون توجه به نظارت پیشگیرانه ساخت و سازی صورت بگیرد، جرایم را تشدید میكند.
آیا با وجود ویژگیهیا فضایی این منطقه مانند دسترسیهای متنوع و فضاهای مخفی شدن بزهكاران این نظارت امكان پذیر است؟
شما در اطراف حرم مطهر امام رضا(ع) یك فضای فرهنگی مذهبی دارید. یعنی جرم به سختی خودش را بروز میدهد. ارتكاب جرم در این مناطق، با جرمهای حاشیه خطوط راه آهن كه یكی از مناطق جرم خیز هر شهر است قابل مقایسه نیست. ارتكاب جرم در اراضی كشف رود برای انداختن و سوزاندن جسد خیلی راحت تر از این بافت است. نظر من این است كه باید شاخصهای تئوری كنترل جرایم با استفاده از خواص فضایی در این محدوده مورد توجه قرار گیرد. بنابراین اشكال ندارد كه جمعیت را افزایش بدهیم. ساخت و ساز و جمعیت زائر را بالا ببریم. ولی باید ملاحظات را قدم به قدم كنترل كنیم.
آیا تاكنون طرح مطالعاتی مناسبی در زمینه شناسایی فضاهای جرم خیز در شهر مشهد انجام شده است؟
محلههای مختلف یك شهر جرایم خاص خود را دارند. بافت نزدیك حرم مطهر عموما محل سارقان و معتادان به مواد مخدر است. اما هر چه به سمت مناطق بالاتر شهر میروید، مزاحمان به نوامیس مردم افزایش پیدا میكنند و از تعداد سارقان و معتادان كم میشود. پس میتوان گفت كه این جرایم با ساختار محله منطبق است.
نقطه شروع برای پیاده سازی نظریههای جدید در زمینه كاهش جرایم كجاست؟
اول باید مخاطبان را شناسایی كنیم. مخاطبان طرح كاهش جرایم نیروی انتظامی، شهرداری، دادگستری، دانشكدههای حقوق و مهندسی معماری و شهرسازی هستند. باید كارگروهی تشكیل شود كه از هر كدام از این نهادها یك عضو در آن وجود داشته باشد. یك نهاد نظارتی مانند استانداری هم مدیریت را بر عهده بگیرد.
80 درصد از هزینههای راهبری امنیتی دولت در سطح شهر را كاهش میدهد.