گفت وگو با دکتر علی ماروسی دبیر شورای مشورتی داوری لاهه هلند درباره ماهیت حقوقی توافق ژنو
تعداد بازدید : 0
ضمانت اجرایی توافق ژنو حسن نیت است
نویسنده : سیدحمید حسینی
در توافق ژنو صراحتا عنوان شده که باید موضوعات قید شده در قطعنامه های شورای امنیت پرداخته شود اما ...
اصولاتوافق ژنو یا آن چه که دو طرف برنامه اقدام مشترک بر آن نام نهاده انددرمعاهدات و توافقات بین المللی چه جایگاه، تعریف و ضمانت اجرایی دارد ؟ بارمعنایی کلمات در توافق ژنو ،موضوع حساس پرداختن به قطعنامه های شورای امنیت که دراین توافق به آن اشاره شده و همچنین آنچه که وجود حق وتوی طرفین نامیده می شودو....سوالاتی است که بادکتر علی ماروسی دکترای حقوق تجارت و حل و فصل اختلافات بین المللی از دانشگاه آمستردام و دبیر شورای مشورتی داوری لاهه در هلند مطرح کرده ایم .دکتر ماروسی درباره ضمانت اجرایی این سند، حسن نیت طرفین را مهم ترین ضمانت اجرایی می داند و می افزاید:" حسن نیت شرط اساسی در حل موضوع است در غیر این صورت حتی اگر قویترین سند حقوقی را نیز داشته باشیم باز هم راه برای تفسیر و اجرای متفاوت باز است.»دکتر ماروسی عضو ارشد دیوان داوری لاهه با تاکید بر این که مطالب عنوان شده در این مصاحبه نظریات شخصی نویسنده میباشد و به هیچ عنوان بیان کننده نهاد و یا موسسه ای نیست «مذاکرات پیش رو را مانند راه رفتن در یک میدان مین» می داند ومی افزاید:« به عنوان یک شهروند ایرانی می توانم بگویم که تیم مذاکره کننده تا کنون حرفه ای عمل کرده ولی در عین حال باید بسیار مراقب موضوعات حقوقی باشند.... یکی از مشکلات و پاشنه آشیل بعضی از تیم های دیپلماسی کشورهایی که درگیر مذاکرات اعم از مذاکرات اقتصادی، سیاسی و دیگر موضوعات بین المللی هستند این است که گاه دیپلمات ها خود را حقوقدان هم می دانند»وی نگاه جدیدی نیز درباره بحث موضوع بررسی قطعنامه شورای امنیت در توافق ژنو داردو معتقد است«در این سند طرفین صراحتا قید کرده اند که باید موضوعات قید شده در قطعنامه های شورای امنیت هم مد نظر قرار گیرد ولی با کمی دقت می توان یک نتیجه دیگری هم گرفت و یک راه حل میانه ای نیز برای کنار نهادن آن قطعنامه ها یافت......»
همانگونه که مستحضرید در ماه نوامبر گذشته ایران و 1+5 به یک توافق مقدماتی درباره حل موضوعات هسته ای رسیدند كه عنوان این توافق « برنامه عمل مشترك» میباشد . اصولا برنامه عمل مشترك در معاهدات و توافقات بین المللی چه جایگاه و چه تعریفی دارد ؟
به عنوان مقدمه عرض کنم که توافق نوامبر 2013 ژنو که عنوان " برنامه عمل مشترک" (Joint Action Plans (JAP را دارا می باشد به عنوان یک سند مقدماتی ولی در عین حال راهبردی مشترک و یا به عبارتی نقشه راه برای رسیدن به یک توافق جامع بلند مدت است. البته در عرصه بین المللی همیشه باید این اصل کلی را در نظر داشت که در تنظیم اسناد آنچه که حائز اهمیت است محتوا و هدف از سند است در نتیجه این که به آن چه عنوانی اطلاق شود گر چه در مواردخاص تفسیری و اختلاف می تواند موثر باشد ولی در مجموع در مواردی مانند مذاکرات ایران و 1+5 که طرفین درگیر در یک روند چندین ساله مذاکره هستند، عنوان سند موضوع ثانوی است . نکته دیگر این که سوای اینکه عنوان یک توافق و یا سند منتشر شده چه می باشد، هیچگاه نباید افراد و یا حتی منتقدین یک سند، نوشته و یا حتی نقل قولی را خارج از محیط و محتوای آن تفسیر کنند. به اصطلاح تفسیر و نظر Out of Context یک سند و یا نقل قول فاقد اعتبار است.
در خصوص میزان اعتبار و آثار حقوقی این نوع از اسناد و توافقات نیز همانگونه که قبلا ذکر شد هدف و محتوای یک سند است که میزان اعتبار آن را مشخص می کند لذا عنوان سند اهمیت چندانی ندارد. به عنوان مثال مذاکرات ایران آمریکا در سالهای 1980 و 1981 که با میانجی گری الجزایر صورت گرفت در نهایت طرفین یه یک توافق دست یافتند که برای طرفین الزام آور بوده و هست در حالی که این اسناد عنوان بیانیه Deceleration دارد و این عنوان در زبان مراودات بین المللی بیشتر جنبه اطلاعی دارد تا تعهدی. این در حالی است که بیانیه های الجزایر در قالب Deceleration صادر شده و جالب این که هیچ کدام از طرفین نیز آنها را امضا نکرده اند بلکه یک کشور ثالث که الجزایر باشد، پس از تبادل نظر با طرفین و اخذ رضایت آنها اسنادی را در قالب بیانیه صادر کرده ولی همین بیانیه ها به عنوان اسناد بسیار مهم و کاملا تعهد آور است و کسی هم نمی تواند بگوید یک بیانیه الزام آور نیست . شاید در عالم خبری یک بیانیه زیاد الزام آور نباشد ولی همانگونه که قید شد در مواردی یک بیانیه نه تنها باعث ایجاد تعهدات مختلف بین دو کشور شده بلکه یک نهاد داوری بین المللی نیز برای بررسی قریب به 4000 پرونده تاسیس شده است. نتیجه اینکه در عالم حقوق محتوای اسناد است که حدود و ثغور اعتبار و تعهدات طرفین را مشخص می کند و عناوین می تواند هر چیزی باشد مانند یک بیانیه.
آیا تنظیم اسناد و توافقاتی تحت عنوان " برنامه عمل مشترك" در روابط بین الملل معمول است ؟ امكان دارد مثال هایی در این خصوص ذكر كرد ؟
برنامه عمل مشترک به عنوان یک سند و یا بهتر است بگوییم به عنوان یک روش برای رسیدن به یک هدف مشترک که معمولا هم یک توافق جامع در روند مذاکرات پیچیده بین المللی است بسیار معمول است و در این خصوص مثال های بسیار زیادی نیز وجود دارد به عنوان مثال برنامه عمل مشترک اروپا در خصوص کوزوو سال 2008و یا برنامه عمل مشترک بین اروپا و کانادا در سال 1996 و اسناد بسیار زیادی بین آمریکا و کشورهایی مانند برزیل و همچنین اسنادی که توسط سازمان ملل تحت این عنوان صادر و اجرایی شده است لذا می توان گفت که یک روش تازه و منحصر به فردی نیست. بلکه به عنوان مکانیزمی است برای آماده سازی شرایط در روند رسیدن به یک توافق جامع تر است.
یکی از موضوعاتی که در رسانه ها و گاها توسط بعضی از افراد هم مطرح می شود موضوع ضمانت اجرای این نوع از اسناد است. اکنون سئوال این است که این گونه توافق ها اصولا چه ضمانت های اجرایی دارند؟
با توجه به مکانیزم های مطرح در عرصه بین المللی می توان گفت که یک سند به تنهایی نمیتواند ضمانت اجرایی داشته باشد، حتی قوی ترین اسناد حقوقی هم در عرصه بین المللی گاه با مشکل ضمانت اجرا مواجه است. به عنوان مثال دیوان بین المللی دادگستری ICJ به عنوان مهمترین رکن قضایی سازمان ملل در سال 1986 رای صادر می کند، و ضمانت اجرای آن هم مشخص است ولی ملاحظه می شود که کشوری که حکم علیه او صادر شده از اجرا استنکاف می کند. در تئوری می توان ایرادات بسیار زیادی به این مسئله داشت، ولی در عمل می بینیم که این امر اتفاق افتاده است. همین موضوع در خصوص آراء لازم الاجرای سازمان تجارت جهانی WTO نیز گاه اتفاق می افتد . در عین حال باید توجه داشت که در عرصه بینالمللی یک بیانیه معمولی و یا در موارد وقوع حوادث مانند زلزله، کشورها در رسانه ها اعلام می کنند که قصد ارایه کمک های انسان دوستانه را دارند، مسلم است که ضمانت اجرایی در این خصوص نیست ولی معمولا کشورهایی که به فکر اعتبار خویش هستند همیشه با احتساب هزینه های سیاسی و اعتباری سعی می کنند نسبت به اجرای تعهدات خویش پایبند باشند. بر همین اساس است که معمولا ضمانت اجرایی یک سند یا باید در خود سند قید شده باشد و یا در قالب اصول حاکم بر اسناد بین المللی و عمل کشورها باشد و یا هم به صورت رفتار متقابل باشد مانند اسناد و تعهدات سازمان تجارت جهانی .
در این سند مورد اشاره هم همانگونه که ملاحظه میفرمائید طرفین متعهد به انجام تعهدات مشخصی در یک دوره زمانی خاصی شده اند. حالا اگر به هر دلیلی یکی از طرفین تصمیم بگیرد که توان و یا اراده لازم برای اجرای مفاد سند را ندارد، مسلم این است که طرف دیگر نمیتواند اقدامی قضایی علیه آن به عمل آورد، بلکه اثر عدم اجرای تعهدات توسط طرفین یعنی ملغی شدن توافق و از بین رفتن تمام تلاشهایی که برای تعیین نقشه راه برای یک توافق جامع شده است. خوب حالا اگر یکی از طرفین قصد و یا عملی در راستای هدف سند به انجام نرساند، ضمانت اجرای آن برگشتن به خانه اول است یعنی عدم وجود توافق.
این كه گفته می شود در توافق مشتر ك ایران و 1+5 «حسن نیت »ضمانت اجرایی این توافق است راآیا نمی توان نقطه ضعف دانست و اصولا این حسن نیت به چه معناست ؟
حسن نیت به عنوان اصل بسیار مهم در مراودات بین المللی است به نحوی که در مقدمه کنوانسیون حقوق معاهدات وین سال 1969 که به عنوان یک سند مهم در تفسیر و اجرای اسناد بین المللی محسوب می شود صراحتا قید کرده که اصل good faith به عنوان یک اصل کاملا شناخته شده جهانی است. لذا حتی در متون معاهدات نوشته شده که قید ضمانت های اجرایی را نیز دارد، همیشه موضوع حسن نیت را نیز در نظر دارند. در حقیقت باید در نظر داشت که همیشه فرق بسیاری در خصوص معاهدات و قراردادهای فراملی با موضوعات مشابه داخلی وجود دارد. در حقیقت موضوعات بین المللی خصوصا موضوعات حقوقی با آنچه که در تئوری و کتابها تدریس میشود فرق دارد. به دیگر سخن موضوعات بین المللی بسیار پیچیده تر از آن است که بتوان با صرف مطالعه کتاب و مقاله آنها را نقد کرد. چرا؟ زیرا مسائل، مقررات و اجرائیات موضوعات داخلی کشورها درقالب حکومت تدوین و اجرایی می شود، در صورتی که با وجود تلاش های بسیار در عرصه بین المللی و وجود نهادهای فراملی مانند سازمان ملل، هنوز تدوین و اجرایی کردن تعهدات در عرصه بین المللی در گروه تفسیر و رویه های قضایی مختلفی است که توسط مراجع مختلف قضایی و داوری ارایه می شود. به دیگر سخن در عرصه بین المللی ما خط کش قانون و اجرا را به نوعی که در عرصه داخلی داریم نمیتوانیم داشته باشیم. بر همین اساس است که بنا به توصیفی حتی در مراجع قضایی و حل و فصل بین المللی نیز افراد و اشخاص بیشتر به دنبال حل و فصل یک موضوع هستند تا عدالت صرف. این ماهیت موضوعات بین المللی است. لذا تنها عنصری که میتواند به نوعی باعث ایجاد ثبات و امنیت در عرصه بین المللی شود مسئله حسن نیت است. زیرا با این عنصر می توان تا حدودی در حاشیه امن ضمانت اجرایی بیشتر بود. در غیر این صورت هر کشور و یا شخصی می تواند یک متن و یا حتی عمل دیگری را از دیدگاه خود تفسیر کند. ولی اگر حسن نیت باشد، و هدف حل یک موضوع باشد، طرفین سعی میکنند عوض مجادله و یا به قول حقوقی ها با طرز تفکر Litigation بیشتر با طرز تفکر حل و موضوع Settlement به مسئله نگاه کنند . آنوقت است که حسن نیت شرط اساسی در حل موضوع است در غیر این صورت حتی اگر قویترین سند حقوقی را نیز داشته باشیم باز هم راه برای تفسیر و اجرای متفاوت باز است. به عنوان مثال ما الان اسناد لازم الاجرا و متقن حقوقی در زمینه تجارت بین المللی در قالب WTO داریم ولی هنوز ما شاهدیم که بیشترین اختلافات و دعوی بین کشورهای توسعه یافته خصوصا آمریکا و اروپا نزد مرجع حل اختلافات تجاری مطرح بوده و هست. در صورتی که در ظاهر حدود و ثغور مسئولیت و تعهدات طرفین و ضمانت اجرایآن نیز کاملا مشخص است.
این بحث حق وتویی كه گفته می شود همه طرف های این توافق دارند و اخیرا خانم وندی شرمن نیز به آن اشاره كر د به چه صورت است ؟
در خصوص حق وتو مورد اشاره شما، این عبارت به عنوان یک کلمه و یا عنوان حقوقی در متن توافق ژنو وجود ندارد. ولی از آنجایی که این سند مقدماتی است این کاملا روشن است که هر کدام از طرفین در عمل میتواند به تشخیص خود از انجام تعهدات آن طفره برود. این را نمیتوان گفت وتو، بلکه یک عمل یک طرفهای است که یک کشور میتواند انجام دهد البته بدیهی است که آثار و تبعات بین المللی آن هم بسیار است لذا این بسیار دور از ذهن است که یک کشوری بخواهد بدون دلیل در اجرای توافق سنگ اندازی کند ، البته اگر حسن نیت نباشد هر چیزی امکان پذیر است. علاوه بر این به نظر بنده به بیانیه های مطبوعاتی و یا سخنان عمومی بعضی از افراد را در جمع های خاص و یا در کشورهای خاص را نباید خیلی بها داده شود بعضی اوقات افراد حرفهایی می زنند که بیشتر مصرف محلی و یا گروهی دارد.
در بخشی از توافق مشترك یا به عبارتی در پاراگراف پایانی آن قید شده كه «تا در مورد همه چیز توافق نشود درباره هیچ چیز توافق نشده است »به چه معناست و آیا این رویه در حقوق بین الملل وجود دارد؟
در مــــــــذاکــــــــــــرات بـــــــــــیـــــــن الــــمـلـــلــی مــــــوضــــــوع
Nothing is agreed until everything is agreed بسیار معمول است و این یک عنوان حقوقی است که طرفین مذاکره معمولا در توافقات مقدماتی آن را به کار میبرند. در حقیقت زمانی که طرفین مذاکره درگیر موضوعات مختلفی هستند و روند مذاکرات هم طولانی است، آنها سعی میکنند تا حداقل توافقات را به نحوی اجرایی نمایند با قید این شرط که تا در مورد همه چیز توافق نشود درباره هیچ چیز توافق نشده است. در این وضعیت طرفین یک توافقات مقدماتی به انجام میرسانند ولی به معنی حل موضوعات نیست به دیگر سخن به مثابه یک زنجیره موضوعات است که اگر طرفین در جایی توقف کردند و قسمتی را به انجام نرسانند، به معنی این است که محتوای توافق دیگر موضوعیت ندارد و به زبان ساده دوباره طرفین در خانه اول هستند. اگر خواسته باشیم یک سابقه کلی در این خصوص ذکر کنیم میتوان به مذاکرات کنفرانس حقوق دریاها که به مدت 9 سال از سال 1973 تا سال 1982 طول کشید اشاره کرد در آن مذاکرات طرفین در اسناد بسیاری این عبارت را قید کرده اند زیرا موضوع حقوق دریاها و توافق کشورها دارای پیچیدگیهای بسیار بود که به سختی پیش میرفت بنا بر این طرفین مذاکره با ذکر این عبارت سعی داشتند گام به گام پیش بروند. تا اینکه در نهایت بعد از قریب به 9 سال به یک توافق جامع در سال 1982 رسیدند.
یکی از موضوعاتی که مطرح میشود، مسئله رابطه و تاثیرات قطعنامه های شورای امنیت در روند مذاکرات خصوصا برنامه عمل مشترک است. در این خصوص آیا میتوان گفت که طرفین مذاکره در مواردی که قصد ایجاد فشار و یا امتیاز گیری داشته باشند مجدد به محتوای قطعنامه ها استناد کنند؟
اگر عنصر حسن نیت را کم رنگ کنیم و خواسته باشیم مقررات را اجرا کنیم، طرفین میتوانند در هر لحظه موضوع جدیدی را مطرح کنند. در خصوص رابطه قطعنامه ها و توافق اخیر بعضی از منتقدین به این قسمت اشاره می کنند که در این سند طرفین صراحتا قید کرده اند که باید موضوعات قید شده در قطعنامه ها هم مد نظر قرار گیرد (Addressing the UN Security Council resolutions) در یک تفسیر مضیق، میتوان گفت که با توجه به وجود تعداد زیادی قطعنامه های شورای امنیت علیه ایران در خصوص موضوعات مورد مناقشه ایران و غرب، طرفین یک نیم نگاهی هم به محتوای قطعنامه ها دارند و باید محتوای آنها در مذاکرات مد نظر قرار گیرد. ولی با کمی دقت می توان یک نتیجه دیگری هم گرفت و آن اینکه در ادامه همان متن قید شده که (Bringing to a satisfactory conclusion) یعنی در نظر داشتن قطعنامه ها به قصد نیل به یک نتیجه مورد قبول طرفین است. این قسمت به نظر توانسته تا حدود زیادی آن آثار ذاتی قطعنامه ها را محدود کند. زیرا قطعنامه های شورای امنیت لازم الاجرا هستند و هیچ کشوری هم نمی تواند تفسیر به رای داشته باشد و خواسته باشد طبق میل و رضایت خودش آن را اجرایی نماید. ولی با داشتن حسن نیت طرفین، این جمله تکمیلی در توافق نامه می تواند یک بستری باشد برای کمرنگ تر کردن آثار و تبعات قطعنامه های شورای امنیت و قصد طرفین برای حل موضوع به نحوی که بتوان ضمن حفظ اعتبار شورای امنیت، یک راه حل میانه ای نیز برای کنار نهادن آن قطعنامه ها یافت. نتیجه اینکه مذاکرات پیش رو مانند راه رفتن در یک میدان مین است، لذا داشتن تدبیر، آرامش، تیز بینی و حسن نیت شرط عبور از بحران است.
یك بحثی كه در حقوق بین الملل و معاهدات وجود دارد موضوع عبارت ها و واژه هایی است كه می تواند معانی متفاوتی داشته باشد از این حیث شما برنامه اقدام مشترك را چگونه می بینید آیا مواردی از این موضوع در این توافق به چشم می خورد ؟
همانگونه که قبلا ذکر شد، برنامه اقدام مشترک یک موضوع تازهای نیست و مثالهای بسیاری در تاریخ روابط بین الملل وجود دارد. لذا اگر طرفین حسن نیت در اجرای آن داشته باشند، این برنامه میتواند موفق باشد ولی اگر طرفین به هر دلیلی آن همت و حسن نیت را نداشته باشند، هیچ سند و تعهد حتی با بهترین زبان حقوقی نیز نمی تواند موثر باشد. در نتیجه در این گونه از موارد مسلم این است که تیم مذاکره کننده چه طرف ایرانی چه طرف های دیگر، همه بر اساس یک چارچوب مشخص که توسط مسئولین و نهادهای عالرتبه کشورهایشان تعیین شده پیش میروند به دیگر سخن هر تیم مذاکره کننده خواه ایران باشد خواه 6 کشوردیگر و اتحادیه اروپا که در ظاهر طرف مقابل ایران میباشند، هر کدام برنامه و خواسته های خاص خود را در یک برنامه مشخص که دارای یک کف و یک سقف خواسته مشخص است دارند، لذا این هنر تیم های مذاکره کننده است که بتواند با در نظر داشتن شرایط، منافع حد اکثری را در مذاکرات به دست بیاورد. در خصوص کلمات نیز با در نظر داشتن اهداف کشورها این طبیعی است که هر تیمی سعی دارد با گنجاندن کلماتی که بار حقوقی خاصی دارند، متون نهایی را به نحوی در راستای خواسته های خود تنظیم نماید. لذا در اینجا ذکر این مطلب بسیار ضروری است که در مذاکرات بین المللی و اسناد حقوقی داشتن زبان مشترک و دانستن بار کلمات بسیار مهم است، ولی از آن مهمتر علم و تجربه در خصوص سوابق و معانی کلمات است که باید مورد توجه قرار گیرد.
دقیقا منظور از سوابق ومعانی کلمات چیست؟
در مذاکرات بین المللی ما با دو نوع ادبیات مواجه هستیم. یک ادبیات سیاسی و دیپلماتی که معمولا سیاستمداران آن را نمایندگی می کنند و دیگری زبان و ادبیات صرف حقوقی که تلفیقی از دیپلماسی و هنر حقوقی است. در مورد اول رفتار و گفتار و حتی نحوه پوشش افراد بسیار مهم است ولی وقتی که به قسمت اصلی و یا به دیگر سخن به ادبیات حقوقی میرسیم در اینجا معمولا دیپلماتها و سیاستمداران سعی میکنند که از تجربه و توان تیم های حقوقی استفاده نمایند. زیرا در این مرحله دانستن معانی و یا سابقه کلمات تنها درفرهنگ لغات خلاصه نمی شود بلکه این هنر تیم های حقوقی است که با اشراف به موضوعات نه تنها کلمات بلکه تلفیق و چیدمان کلمات را از لابلای هزاران موضوع و پرونده مطرح در عرصه بین المللی استخراج و تحلیل کنند و سپس آن را عملیاتی کنند. بنا بر این صرف اینکه یک فرد آشنایی کامل به زبان انگلیسی و یا هنر دیپلماسی دارد لزوما به معنی اینکه بتواند یک سند حقوقی را خوب تنظیم کند نیست. زیرا در زمان تفسیر کلمات و جملات مراجع و تصمیم گیران به سوابق و رویه های حقوقی بین المللی نگاه میکنند تا صرف اینکه به یک فرهنگ لغات.
با توجه به این مسئله و این كه هم اكنون ایران و 1+5 مذاكرات برای توافق جامع را شروع كرده اند به نظر شما به عنوان یك حقوقدان باید چه ملاحظات حقوقی را مسئولان در این توافق نهایی مد نظر قرار دهند ؟
نقد مذاکرات و اسناد حقوقی خصوصا اسناد تخصصی بسیار خوب است ولی باید همیشه در اظهار نظر احتیاط کرد. زیرا صرف اینکه یک نفر آشنایی به زبان انگلیسی دارد نمیتواند با ترجمه متن و مقایسه چند سند مشابه در خصوص محتوا و آثار حقوقی آن اظهار نظر کند. این حتی در خصوص تیمهای دیپلماتیک هم مصداق دارد، و آنها نیز باید این واقعیت را بپذیرند که مذاکره و تنظیم اسناد حقوقی میتواند دو موضوعی باشد که نیازمند همکاری تیم های حقوقی و سیاسی با هم است. بر همین اساس است که بنده در اظهار نظر در خصوص روابط کشورها و هم چنین اسناد همیشه با احتیاط برخورد می کنم. ولی به عنوان یک شهروند ایرانی می توانم بگویم که به عقیده بنده تیم مذاکره کننده تا کنون حرفه ای عمل کرده ولی در عین حال باید بسیار مراقب موضوعات حقوقی باشند. یکی از مشکلات و پاشنه آشیل بعضی از تیمهای دیپلماسی کشورهایی که درگیر مذاکرات اعم از مذاکرات اقتصادی، سیاسی و دیگر موضوعات بین المللی هستند این است که گاه دیپلماتها خود را حقوقدان هم میدانند در صورتی که علیرغم نزدیکی موضوعات مطرح در عرصه بینالمللی، باید توجه داشت که دیپلماسی زمانی میتواند موثر باشدکه از پتانسیل حقوقدانان با تجربه در عرصه بین المللی نیز بتواند استفاده نماید.