باید بین تحلیل حقوقی و سیاسی از توافقنامه تفکیک قائل شد
نویسنده : محمدسعید احدیان-دانشجوی دکترای علوم سیاسی
توافق ژنو با واکنش های متفاوتی روبه رو شد عده ای آن را عهدنامه ترکمانچای خواندند و بسیاری به آن لقب پیروزی تاریخی دادند اما من نه استفاده از ادبیات عهدنامه ترکمانچای را منصفانه می دانم و نه موافق تاریخی بودن و پیروزی بزرگ خواندنش هستم بلکه معتقدم این سند، گرچه از نظر حقوقی «توافقنامه ای خوب» نیست اما از لحاظ سیاسی فرصتی برای دیپلماسی است و دستاوردهای مهم و قابل توجهی می تواند داشته باشد،البته مشروط به این که همه تمرکز خود را بر روی تفاهم با 1+5نگذاریم و به صورت شهوازی در حفره دیپلماسی عمومی و تعامل با دیگر کشورهای موثر اما غیر عضو 1+5 برنامه ریزی مدون داشته باشیم و تلاش همه جانبه کنیم.پیش از ورود به بحث یادآوری می کنم که این توافقنامه «برنامه اقدام مشترکی» است برای 6 ماه و مهم تر از این «راه حل جامع» است که مطابق توافقنامه باید در این مدت نهایی شود لذا در عمل فعلاً فقط درباره جزئیات گام اول توافق صورت گرفته است چالش اصلی زمانی خواهد بود که قرار است راه حل جامع مورد توافق قرار گیرد لذا به نظر می رسد ابراز خوشحالی و شعف بیش از اندازه، مخصوصا توسط مسئولان دولتی کمی عجولانه باشد و تنها باعث بالا رفتن سطح توقعات مردم در داخل و تقویت باور نتیجه بخش بودن تحریم ها و اشتباه محاسباتی طرف مقابل می شود که تبعات این دو اتفاق قبل از مردم دامن دولت را خواهد گرفت.با لحاظ کردن این نکته در تحلیل متن توافقنامه می توان بحث را به سه بخش تقسیم کرد: اول بررسی جزییات امتیازهای داده شده و گرفته شده مربوط به «گام اول» و سبک سنگین کردن کفه این امتیازها دوم مساله حق غنی سازی و سوم نگاهی جامع به هزینه فایده توافقنامه با در نظر گرفتن مقتضیات و شرایط.سبک سنگین کردن امتیازهای گام اول
بررسی کامل جزئیات این امتیازات مجال بسیارزیادی را می طلبد اما در یک برآیند کلی و با تمرکز بر مباحث اصلی می توان با بررسی تعهدات ایران گفت تقریبا ما جز پروتکل الحاقی همه آنچه از لحاظ استراتژیک برگ برنده ما بوده است را از قبیل اکسید کردن و رقیق کردن تمام اورانیوم 20 درصدی، توسعه ندادن فعالیت های صنعتی جدید، تعطیل کردن غنی سازی در فردو، ثابت نگه داشتن تولید اورانیوم کمتر از ۵ درصد، اجازه بازرسی های گسترده و... داده ایم و در مقابل اصلی ترین امتیازهایی که گرفته ایم بیش از افزوده نشدن تحریم ها، بازگشت بخشی از پول های بلوکه شده خودمان ، رفع برخی تعلیق هایی که حداقل برای مدت 6ماه از لحاظ استراتژیک چندان با اهمیت نیستند و ایجاد کانالی که امکان کنترل شده خرید در امور انسان دوستانه را اجازه می دهد نیست به گونه ای که غربی ها ساختار اصلی تحریم ها به خصوص تحریم های نفتی و بانکی را همچنان حفظ کرده اند. به عبارت دیگر ما به نوعی اکثر برگ های برنده خود را در راند مقدماتی مذاکره داده ایم و رقیب تمام برگ های برنده خودش را برای راند اصلی بازی نگه داشته است.در عین حال نباید یک نکته مهم را فراموش کرد و آن بحث مربوط به «حق غنی سازی» است با این توضیح که اگر در سند مذکور مطابق گفته های آقای دکتر روحانی و ظریف "حق غنی سازی" در تصویر نهایی به ایران داده شده باشد می توان مدعی شد این امتیاز به اندازه ای دارای اهمیت باشد که باعث می شود یک طرفه بودن امتیازهای داده شده در گام اول را جبران کند چرا که گرچه غنی سازی طبق معاهده آن پی تی حقی است مسلم و نیاز نیست که کشوری آن را به ایران بدهد اما واقعیت این است در طول این ده سال همه جدال ما برای پذیرفتن این حق مسلم توسط این چند کشور زیاده خواه بوده است حال باید دید از نظر حقوقی آیا چنین حقی در توافقنامه به ایران داده شده است؟
بررسی حقوقی و سیاسی حق غنی سازی
دقت در متن برای ما روشن می کند که برای اولین بار در سندی رسمی به وجود برنامه غنی سازی تصریح شده است کارشناسان می دانند که از ابتدای پرونده سازی هسته ای برای ایران تا این توافقنامه طرف مقابل در هیچ سندی حاضر نشده بود از این عبارت یعنی «غنی سازی» استفاده کند و همیشه از عبارت هایی مانند «طبق معاهده آن پی تی حق استفاده صلح آمیز از انرژی هسته ای» استفاده می کرد اما این بار از کلمه غنی سازی استفاده کرده است و این مساله فارغ از بحث حقوقی که در ادامه به آن پرداخته می شود از نظر سیاسی دستاورد بسیار مهمی محسوب می شود.درکنار دستاورد سیاسی مجاب کردن طرف مقابل برای استفاده کردن از عبارت «غنی سازی» می توان ادعا کرد که به نظر می رسد خلاف اظهارات برخی مسئولین، از نظر حقوقی «حق غنی سازی در خاک ایران» مورد تأیید قرار نگرفته است.چون این ادعا مهم و البته حقوقی است به ناچار باید بیشتر به آن پرداخت: روشن است که صریح ترین جمله ای که می توانست جای هیچ شبهه ای باقی نگذارد عبارت «پذیرفتن حق غنی سازی در خاک ایران» بود. اما به دلیل نبودن چنین عباراتی باید متن بیشتر مورد کاوش قرار گیرد به همین دلیل مستندات ادعای خود را به سه بخش تقسیم می کنم.اول این که در توافقنامه عبارت های به کار برده شده برای غنی سازی مربوط به «راه حل جامع» چنان مشروط و محدود کننده است که به راحتی جای بهانه گیری و تفسیر به رای را برای طرف غربی باز می گذارد و مفرهای حقوقی کافی به آن ها می دهد عبارت هایی که شامل این موارد می شود: برنامه غنی سازی «مورد توافق دو طرف»، «که با اعمال محدودیت ها و اقدامات شفاف ساز....همراه خواهد بود». می توان انتظار داشت که مشابه رفتار غربی ها در توافقنامه پاریس ممکن است آن ها چنان شروطی برای توافق برسرغنی سازی بگذارند یا چنان محدودیت هایی را اعمال کنند که موافقت آن برای ایران ناممکن باشد به این ترتیب طرف غربی هیچ تعهد حقوقی درباره غنی سازی نداده است.دومین بحث برمی گردد به قاعده حاکم براین توافقنامه که با این عبارت تعریف شده است: « این راه حل جامع به مثابه مقوله ای یکپارچه است که در آن هیچ چیز مورد توافق نخواهد بود تا زمانی که در مورد همه چیز توافق صورت گیرد.» براساس این قاعده حقوقی اگر در بخشی از موارد توافقی حاصل نشد دیگر بخش های توافق صورت گرفته نیز از نظر حقوقی بلا اثر خواهند شد. با این وصف مروری برتوافقنامه نشان می دهد که طرف غربی بندهایی را در توافقنامه گنجانده است که بتواند با بهانه گیری و مستمسک قراردادن آن ها کل توافق نامه را بلااثر کند یکی از مهمترین این مصادیق، ذکر کردن بحث قطعنامه های شورای امنیت آن هم با استفاده از عبارت« پایان رضایت بخش» توسط «شورای امنیت» است: «در فاصله میان گام های اولیه و گام آخر، گام های دیگری از جمله پرداختن به قطعنامه های شورای امنیت با هدف پایان رضایت بخش بررسی موضوع توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود خواهد داشت» حتما به یاد دارید که قطعنامه های شورای امنیت ایران را ملزم کرده است همه فعالیت های خود را (تاکید می کنم همه فعالیت های خود را) کاملا تعلیق کند براساس تجربه های عینی گذشته از جمله توافقنامه پاریس، طرف غربی می تواند از ما طلب کند که برای «پایان رضایت بخش» باید این قطعنامه ها مثلا برای مدت چند سال اجرایی شود روشن است که این مطالبه غیرمنطقی با پاسخ منفی دولت و مردم ایران روبرو شده و جز شکست توافق و درنتیجه از نظر حقوقی بی ارزش شدن کل توافقنامه نتیجه ای دیگر به دنبال ندارد. سومین و مهمترین بخش بحث مربوط به موضوعی است که پیش از این بارها توسط آقای ظریف خط قرمز ایران اعلام شده است و آن غنی سازی «درخاک ایران» است. ما دسترسی به متن مذاکرات نداریم و شاید در آن صورت جایی برای نگرانی باقی نمی ماند اما براساس متن موجود و با توجه به سابقه رفتار کشورهای غربی، این نگرانی ایجاد می شود که عبارت های مربوط به غنی سازی به گونه ای دقیق و حساب شده انتخاب شده باشد که امکان عبور از خط قرمز ایران یعنی غنی سازی در خاک ایران را بازنگه دارد.بخشی از توافق نامه که تصویر نهایی را بیان می کند هیچ اشاره ای به محل غنی سازی نمی کند و صرفا از برنامه غنی سازی سخن می گوید که باید مورد توافق طرفین باشد بدیهی است ذکر نکردن «در خاک ایران» به طور طبیعی شاید مهم تلقی نشود اما آن هنگام که بدانیم این مساله مسبوق به سابقه است و یکی از پیشنهادهای قدیمی و همیشگی 1+5 به ایران پیشنهاد غنی سازی در دیگر کشورها بوده است تصریح آن در «تصویر نهایی» دارای اهمیت می شود البته مسئله به اینجا ختم نمی شود وماجرا آن هنگام حساس می شود که عبارت های به کاررفته برای غنی سازی را در بخش گام نهایی توافقنامه مورد توجه قرار دهیم چرا که این بار محل انجام غنی سازی نیز یکی از محورهایی است که باید مورد توافق قرار گیرد. به عبارت دیگر براساس آنچه در توافقنامه آمده است طرف مقابل می تواند مدعی شود نوعی از برنامه غنی سازی را برای ایران پذیرفته است که خارج از خاک ایران باشد و همانطور که پیش ازاین نیز خلاف منطق حقوقی، عقلی و رویه جاری آژانس بهانه جویی کرده اند بازهم برطبل زیاده خواهی خود بکوبند و بگویند فقط در این صورت است که می توانند از صلح آمیز بودن فعالیت های ایران اطمینان پیدا کنند.از آنچه توصیف شد می توان بخش دوم بحث را اینگونه خلاصه کرد که خلاف برخی اظهارات نمی توان مدعی شد که توافقنامه حق مسلم غنی سازی ایران در خاک خود را از نظر حقوقی تایید کرده است اما آنچه اهمیت فراوان دارد این مساله است که به کاربردن کلمه غنی سازی برای اولین بار حتی با وجود عبارتهایی مبهم و قابل تفسیر دستاورد مهمی از نظر سیاسی است دستاوردی که در حوزه دیپلماسی عمومی از ارزش فراوانی برخوردار است این دستاورد سیاسی به قدری اهمیت دارد که ما بتوانیم بخشی از امتیازهای مهمی را که به طرف مقابل دادهایم قابل دفاع بدانیم.
نگاهی جامع به هزینه فایده توافق هسته ای
خلاصه دو بخش تحلیل قبل را می شود اینگونه جمع بندی کرد که ما در «گام اول» امتیازهای زیادی داده ایم و در مقابل امتیازهای کمی گرفته ایم در مقابل توانستیم برای اولین بار کشورهای غربی را مجاب کنیم که از لحاظ سیاسی ادبیات غنی سازی را وارد بازی کنند حال سوال این است که با این وصف آیا این توافقنامه همچنان قابل دفاع است یعنی خرج کردن قریب به اتفاق برگهای برنده مان در راند مقدماتی در قبال دستاورد سیاسی در حوزه غنی سازی، کمی رفع تحریم ها و آزاد شدن بخشی از درآمدهایمان ارزشمند بوده است؟ جواب من به این سوال در یک کلام بله است البته مشروط.توضیح اینکه درست است که ما از لحاظ حقوقی توافقنامه ای تقریبا یک طرفه را به امضا رسانده ایم اما چند نکته را باید مورد توجه قرار داد:اولا آن امتیازاتی که ما برای گام اول دادیم هیچ کدام خط قرمز ما نبوده است درست است که برگ هایی بوده است برای قدرت چانه زنی ما و از دست دادن آن ها کار را برای ادامه مذاکرات سخت می کند اما خط قرمز ما نبوده است در قبال آن دستاورد سیاسی مهمی مبنی بر وارد کردن بحث درباره تفاهم بر سر غنی سازی را در مذاکرات به دست آورده ایم.ثانیا باید به دیپلماسی نگاهی فرآیندی داشت نه مقطعی و آن هم با درنظرگرفتن شرایط. هم نمی توان بی توجه به شرایط و بدون درنظر گرفتن فضای موجود و صرفا با نگاهی حقوقی یک توافقنامه حقوقی، فنی و سیاسی را بررسی کرد و هم باید متوجه بود که قرار نیست همه خواسته های ما در همان نقطه آغاز به ثمر برسد به عنوان مثال می توان در اولین گام وارد کردن ادبیات غنی سازی را به مذاکرات از نظر سیاسی مقدمه ای دانست برای پذیرفتن حق غنی سازی در خاک ایران از نظر حقوقی. ثالثا از آنجا که ایران هیچ گاه دنبال سلاح هسته ای نبوده و نیست لذا گذر زمان به شکلی که امکان فعالیت دیپلماتیک از ما سلب شود چندان به نفع مان نیست برای همه کارشناسان بدیهی است که اگر این توافقنامه به نتیجه نمی رسید احتمالا کنگره آمریکا قانون تشدید تحریم ها را به گونه ای وضع می کرد که عملا باب مذاکره به طور کامل بسته می شد و این مساله فرصت تعامل و دیپلماسی فعال را از ما می گرفت و این همان چیزی بود که اسرائیل دوست داشت. البته من به دلایلی همچنان به آینده نتیجه بخش بودن به تفاهم رسیدن با آمریکا خوش بین نیستم به همین دلیل فایده ادامه مذاکرات را در کنار امکان احتمالی تفاهم، بیشتر فرصتی می دانم برای دیپلماسی عمومی لذا معتقدم ما نیاز داریم بتوانیم همچنان با دنیا( منظور از دنیا دولتمردان آمریکا و انگلیس و فرانسه نیست) تعامل کنیم نباید باب فرصتی به این بزرگی که به دلیل مرکز توجه بودن مذاکرات ، حرفهای مسئولین ما از فیلتر امپراتوری رسانه ای غرب عبور می کند به این زودی بسته شود. ما باید فرصت داشته باشیم تا بتوانیم به نخبگان مستقل موجود در کشورهای دشمنی مانند آمریکا و همچنین دولتمردان، نخبگان و مردم دیگر کشورهایی که به دلیل جریان سازی رسانه ای و «بی ارتباطی» (non conection) مقابل ما قرار گرفته اند، نشان دهیم که همیشه حاضر بودیم و حالا هم حاضریم به یک توافقی منطقی دست یابیم که در آن، هم حق غنی سازی مان حفظ شود و هم آشکارتر از گذشته اثبات شود که نه ساخت و نه حتی در اختیار داشتن سلاح هسته ای جایگاهی در دکترین دفاعی کشورمان ندارد و این دیگران هستند که با بهانه جویی و زیاده خواهی مانع این مساله می شوند. خلاصه آنکه، خوشحالی که این روزها در مسئولان و رسانه ها می بینیم را اغراق آمیز و سمی خطرناک برای به نتیجه رسیدن ادامه مذاکرات می دانم اما براین باورم گرچه از نظر حقوقی ما با «توافقنامه ای خوب» روبرو نیستیم اما متناسب با شرایط از نظر سیاسی ما با «توافقنامه ای خوب» مواجهیم که فرصتی به ما داد تا یا از آن به تفاهمی خوب در همه حوزه های سیاسی، حقوقی و فنی برسیم یا در زمینه دیپلماسی عمومی مواضع برحق خود را به گوش دنیا برسانیم مشروط به اینکه از این فرصت در هردو زمینه استفاده شود.
* این یادداشت پیشتر در تاریخ 6 آذر 1392یعنی 2 روز پس از توافق ژنو به عنوان سرمقاله روزنامه خراسان منتشر شده است که به دلیل مغفول بودن این نگاه از دید دیگر کارشناسان باز نشر آن مفید تشخیص داده شد.