گفت وگو ی چالشی با محمد علی ابطحی
تعداد بازدید : 0
از انتخابات 84
تا انتخابات 88
مصاحبه با حجت الاسلام محمد علی ابطحی، رئیس دفتر سید محمد خاتمی رئیس جمهور اسبق کشورمان، که در مشهد به دنیا آمده و در همین شهر هم بزرگ شده است ازخاطرات او در قبل از انقلاب آغاز شد. وی در بخش بعدی این گفت وگو به بیان نکاتی از انتخابات دوم خرداد 1376 و انتخاب سید محمد خاتمی پرداخت و گفت که آن جا برای اولین بار بحث تقلب مطرح شد و حتی بین ستاد انتخاباتی آقای خاتمی اینطور جا افتاده بود که اتفاقاتی درحال رخ دادن است. گفت وگوی ما با محمد علی ابطحی به انتخابات 84 و سپس به طور اجتناب ناپذیری به مباحث انتخابات88 هم کشیده شد که این بخش از مصاحبه از نظرتان می گذرد.
شما اول مصاحبه گفتید که زندگی را به قبل از 88 و بعد از 88 تقسیم می کنید.
همه ملت همین طور شده اند.
البته این را هم نمی شود گفت. به هرحال سوال من درباره سال 84 است. می خواهم بدانم آیا هیچ طیف شناسی کرده اید که چرا با این که تعداد زیادی از مردم در سال 76 و 80 به آقای خاتمی رای داده بودند، در سال 84 هم تعداد زیادی آمدند و به آقای احمدی نژاد رای دادند؟
من این را قبول ندارم. ما اصلاح طلبان در سال 84 اشتباه استراتژیک کردیم و آن هم این بود که اتفاق نظر نداشتیم. ما حتی اگر آقای هاشمی را جزو اصلاح طلبان حساب نکنیم بازهم رای زیادی داشتیم.یعنی آرای آقایان کروبی، معین و مهرعلیزاده. البته هاشمی آن دوره به اصلاح طلبی نزدیک تر بود تا جریان اصول گرایی. پس اشتباه استراتژیک ما باعث شد که این اتفاق بیفتد. آقای کروبی آن سال 500 هزار رای با آقای احمدی نژاد تفاوت رای داشت. پس جا به جایی صورت نگرفته بود بلکه اشتباه استراتژیک ما این را سبب شد.
چه اشتباهی؟ ببینید وقتی آقای هاشمی در صحنه حضور دارد دیگر فردی مانند آقای مهرعلیزاده نباید جزو کاندیداها باشد.
من هم همین را می گویم. این یک خطای استراتژیک بود.
چه کسی این خطا را مرتکب شد؟
همه...
همه که قابل پذیرش نیست. بالاخره رهبری جریان اصلاح طلب باید تصمیم گیری می کرد.
رهبری جریان اصلاح طلبی که آقای خاتمی بود در این ماجرا وارد نشد و شاید همین موضوع یکی از اشتباهات بود.
چرا؟
ببینید! وقتی می گوییم خطا باید آن را تحلیل کنیم. اشتباه در تحلیل بود. غرور ناشی از 8 سال قدرت ممکن بود موثر باشد. همچنان که در سال 92 برای اصولگرایان هم رخ داد.
چه غروری؟
این که مثلا هر تصمیمی گرفته شود جامعه هم به آن عمل می کند...
مسئله این است که اصلا تصمیمی گرفته نشد. هرکسی خواست آمد...
بله دیگر. حرف من هم همین است که رهبری اصلاح طلبان در آن موضوع وارد نشد و این از خطاهای استراتژیک ماست.
اصلا درباره اتفاق نظر بحث هم نشد؟
بحث شد. آقای کروبی خیلی بحث می کرد.
وی که جزو کاندیداها بود. از خارج از این جمع حرفی زده نشد که مثلا به آقای کروبی، معین یا مهرعلیزاده بگویند کنار بکشد؟ البته احتمالا این حرف را نمی توانستید به آقای هاشمی بگویید.
به آقای هاشمی هم می توانستیم بگوییم. اما حرفی زده نشد. حتی تیم آقای هاشمی هم اشتباه داشت. تصور می کردند که وقتی آقای هاشمی آمده دیگر نباید با دیگران مانند کروبی و معین و مهرعلیزاده مذاکره کرد. خلاصه همه با هم اشتباه کردیم و جامعه حق دارد به خاطر آن خطا در سال 84 ما را مواخذه کند. در آن دوره اگر آقای کروبی به دور دوم می رفت احتمال رای آوردنش در قابل آقای هاشمی بیشتر بود.
اما بالاخره اگر آ قای خاتمی تصمیم می گرفت که صحبت کند، آقای مهر علیزاده یا معین را می توانستید کنار بگذارید.
به هرحال این کار نشد.
درفاصله بین 84 تا 88 جریان اصلاح طلب سکوت اختیار کرده بود. آیا برای انتخابات بعدی یعنی سال 88 جلسات برگزار می شد؟ آیا آقای خاتمی متوجه شد که اشتباه استراتژیک شده است یا نه؟
پس از شکست 84 هرکس مشکل را به گردن دیگری می انداخت. نهایتا هم وقتی احمدی نژاد روی کار آمد نقد این جریان در دستور کار بود. حتی از نقد گذشت و تبدیل به نگرانی شد.
در زمستان 87 یادم هست شما مصاحبه کردید و گفتید که آقای خاتمی آمده است که بماند.
بله، خیلی هم اصرار کردیم. حتی مجمع روحانیون مبارز بیانیه داد که وی کنار نکشد. به آقای مهندس موسوی نقدی که داشتیم و من آن را علنی کردم این بود که آقای خاتمی به درد آن موقع کشور می خورد. من در جای دیگری هم گفتم که اگر آقای خاتمی آمده بود و رای می آورد برای همه بهتر بود. آقای خاتمی در طول دوران 8 ساله ریاست جمهوری خود حتی یک مورد هم با رهبری اختلاف پیدا نکردند. در صورتی که در دوره آقای احمدی نژاد این اتفاق افتاد. حتی اگر در سال 88 آقای خاتمی می آمد و رای نمی آورد بازهم اتفاقاتی که در سال 88 رخ داد، به دلیل روحیه آقای خاتمی رخ نمی داد.
مگر چه تفاوتی دارند؟ شما در جایی اشاره کرده بودید که چندسال دوری میرحسین موسوی از اداره کشور سبب شده است که توهماتی برای ایشان ایجاد شود. آن توهمات چه بود مگر؟
من این طور می گویم که اگر آقای خاتمی می آمد، رای می آورد و همه جناح ها را می توانست جمع کند و اگر هم رای نمی آورد آن اتفاقات رخ نمی داد.
تفاوت این روحیات چه بود؟
من شخصا خیلی دوست دارم که حوادث انتخابات وقتی نقد شود که آقای موسوی و آقای کروبی رسانه داشته باشند و امکان پاسخ گویی داشته باشند و در این شرایط من صحبت نمی کنم.
بسیار خب.من سوالم را درباره اتفاقات سال 88 می پرسم. شما جایی گفته بودید که نمی گویید آن اتفاقات برنامه ریزی شده بود اما معتقدید که آن اتفاقات ظرفیت های انقلاب رنگی را فعال کرد. آن ظرفیت ها چه بود؟
زمینه هایی در انتخابات های پیشین درباره رد صلاحیت ها و ... وجود داشت که شایعات سال 88 را باور پذیرکرد. طرفین هم در آن سال اشتباهات زیادی داشتند که سوء تفاهم را به انتقام گیری رساند.
در این جور اتفاقات آیا نباید به جرقه اولیه توجه کنیم؟ فرض کنیم من کبریت بزنم و شما بنزین بریزید، من عامل اصلی ام وشما به آن دمیده اید.
چرا مهم است. جرقه مهم است. در بنزین ریختن هم همه باهم کمک کردند. حتی جریانات خارج کشوری...
یعنی همه به یک اندازه مقصرند؟
نمی دانم. من که وزن نکرده ام.
قبل از انتخابات سال 90 مجلس شورای اسلامی درجایی گفته بودید که آقای خاتمی در انتخابات شرکت می کند و گفته بودید که این تحلیل که وی رای نخواهد داد غلط است.
ببینید! اصلاح طلبی به معنای این است که در درون حاکمیت باید اصلاحات کنیم. آقای خاتمی هم هرگز نگفته اند که ما رهبری نظام و نظام را قبول نداریم. نقد داشته اند اما برای اصلاحات نقد کرده اند. انتخابات مجلس نهم هم پس از رای آقای خاتمی فرصت خوبی برای این بود که به جای خصومت ها نقدهای درون گفتمانی را شاهد باشیم.
فکر نمی کنید لازمه این کار این باشد که مثلا آقای خاتمی که شما می گویید کلیت نظام را قبول دارد و کنار نظام ایستاده است،تکلیف خود را با طیف های تندرو وابسته به اصلاحات روشن کند؟ مثلا کسانی که خارج از کشور نشسته اند و خط دهی اشتباه و ضد انقلابی می کنند؟
شما باید در عمل ببینید. وقتی آقای خاتمی رای می دهد یعنی مجموعه اش کاملا با آن مجموعه خارج از کشور متفاوت است.
اما در عالم سیاست موضع گیری ها خیلی مهم هستند. آیا نباید موضوع گیری شفافی انجام می شد؟
موضع گیری شفاف این بود که آقای خاتمی رای داد و پس از آن عمده جریان اصلاح طلب هم از آن حمایت کرد.
اما مجموعه های ضد انقلاب خارج نشین هیچگاه طمعشان نسبت به داخل و اصلاح طلبان کم نمی شود. شاید به دلیل همین موضع نگرفتن ها.
من نمی توانم درباره مجموعه ای که به مجموعه اصلاح طلبی داخل کشور ارتباط ندارد حرف بزنم. موضع گیری ما این است که ما جزو این نظام هستیم. امام و رهبری که براساس همان ایده شکل گرفته است را همیشه طرفداری کرده ایم. البته نقد داریم و معتقدیم اصولگرایانی که 8 سال کشور را به احمدی نژاد دادند و حالا این طور از او انتقاد می کنند کار بدی می کنند و باید پاسخ گو باشند.
درباره اتفاقات 88 هم حرف همین است. وقتی رهبر نظام می گویند اتفاقاتی رخ داد که کشور را به لبه پرتگاه برد، انتظار این است که جریان اصلاح طلب که می گوید داخل نظام است و از درون انتقاد می کند، مسیر خودش را نسبت به تندروی هایی که نظام را به لبه پرتگاه برد مشخص کند. آیا این که بگوییم همه مقصرند افکار عمومی را اقناع می کند؟
من فکر می کنم برای حل آن مسائل باید واقع بینی انجام شود. یا همه از هم بگذرند یا همه به اندازه سهمی که داشتند مورد مجازات قرار بگیرند.
الان راهکار شما چیست؟
من آن ماجرا را داخل خانواده می دانم و باید داخل کشور حل شود و نظام باید مبنا باشد. البته تندروها نمی گذارند و باید بزرگان هر دو طیف این تندروها را حذف کنند.
پس شما معتقد به این که باید موضع گیری شفاف دراین باره بشود نیستید؟
چرا نه. من فکر می کنم به جای این اگر هردو طرف مواضع خود را تبیین کنند بسیار به هم نزدیک می شوند. ما در این انتخابات فردی را آوردیم که تندرو نبود و همه او را پذیرفتند. پس ما هم توانستیم جلوی تندروهای مان را بگیریم... من معتقدم در انتخابات خواسته های ما منطقی تر شده بود و با توجه به شرایطی که پیش می رفت شرایط سخت تری در انتظار اصلاح طلبان و کشور بود. اگر توقعات مان واقع بینانه باشد در این مقطع زمانی و با وجود مشکلاتی که داشتیم برای جریان اصلاح طلبی انتخاب روحانی اتفاقی بود که اصلاح طلبان می خواستند انجام شود.
با تشكر از وقتی كه در اختیار روزنامه خراسان قرار دادهاید.