رقابت آل ثانی و آل سعود برای پدرخواندگی وهابیت
گفته می شود ملک عبدالعزیز بنیانگذار رژیم وهابی آل سعود در عربستان در یکی از نشست های خود گفته بود: « دین همانند پرنده ای آزاد است، هر کس که آن را صید کند، آن را از آن خود کرده است ». جمله قابل تاملی که ریشه رقابت این روزهای آل ثانی و آل سعود را برای بسط نفوذ منطقه ای شان نشان می دهد. فارغ از اختلافات دیرینه ریاض و دوحه تلاش برای نشستن بر مسند رهبری سلفی گری و وهابیت در جبهه جدید را میان این دو کشور گشوده است. آل سعود از همان روزهای آغازین حضور در قدرت به خوبی در یافتند که برای رسیدن به اهداف خود باید وهابیت را در مشت خود بگیرند تا قدرت و مذهب را به دو لبه قیچی تبدیل کنند و در هر زمان و مکانی از حرکت باز نایستند و هر مزاحمی را از سر راه بردارند. علمای وهابی و مفتیان درباری نیز به همین اندازه از قدرت پادشاهان خود برای ادامه حیات استفاده می کنند و در زمان و مکان لازم با صدور فتواهای سیاسی خود ، عملکردهای غیر موجه حکام خود را توجیه می کنند. تبلور عینی این سیاست را می توان در هم آغوشی آل شیخ و آل سعود دید. با این حال این سیاست سعودی ها بی رقیب نیست. آل ثانی در همان نزدیکی و در کاخ های مجلل شان در قطر همین سیاست را برای پیشبرد اهداف دستگاه دیپلماسی خود دنبال می کنند.
قطر و الهام از آموزه های وهابیت
همزمان با اوج گیری اعتراضات مردم در کشورهای عربی در سال 2011 «حمد بن خلیفه آل ثانی» امیر سابق قطر بزرگترین مسجد خاورمیانه را در دوحه افتتاح کرد و نام "محمد بن عبدالوهاب" رئیس فرقه وهابیت را بر آن گذاشت. وی در مراسم افتتاحیه این مسجد طی اظهاراتی گفت: امت اسلامی باید از روش تبلیغ وهابیت الهام بگیرد و با توجه به حوادث جاری در جهان به ویژه در منطقه خاورمیانه، روشی جدید برای تبلیغ ایجاد کند. وی در ادامه افزود: ما نام این مسجد را «محمد بن عبدالوهاب» نامیدیم تا گرامیداشتی باشد برای علم این عالم بزرگوار و خدماتی که به دین مبین اسلام تقدیم کرده است! «حمد بن خلیفه آل ثانی» همچنین گفت: نوری که «محمد بن عبدالوهاب» در آن سیر می کرد، در میان مردم در سراسر شبه جزیرة العرب انتشار یافت و همه را به راه اصلی و درست هدایت کرد و از انحرافات موجود دور نمود! دفاع تمام قد امیر وقت قطر از وهابیت و تلاش دوحه برای بهره گیری از این جریان انحرافی و نگرش افراطی برای پدرخواندگان وهابیت در عربستان تهدید کننده بود به گونه ای که شاهزاده "نایف بن عبدالعزیز"، ولی عهد سابق این کشور تاکید کرد که به قطر اجازه نمی دهد، جایگاه دینی و مذهبی عربستان در میان کشورهای عربی را تصاحب کند. نایف در سخنان خود گفت که حکومت سعودی بر مبنای سلفی گری و به دست "محمد بن سعود" که با "محمد بن عبدالوهاب" هم پیمان شده بود، تشکیل شده است و این روند همچنان ادامه دارد.
سلفی ها به روز می شوند
وهابیت به عنوان فرقه افراطی بخشی از نگرش سلفی در جهان اسلام محسوب می شود. واژه سلفی از سلف به معنی نیاکان گرفته شده است، لذا سلفی ها به معنی واقعی افرادی ارتجاع گرا هستند که معتقدند ایده های مدرن مسلمانان را آلوده کرده و مذهب بایستی اصلاح شود. بهترین راه برای این کار بازگشتی شکلی و محتوایی به شیوه زندگی دوران اولیه شکل گیری اسلام است.
برآورد موثقی از شمار سلفی ها در دست نیست. کارشناسان بر این باورند که سلفی ها اقلیت کوچکی هستند در بدنه عظیم امت اسلام. فرقه سلفی بیشتر یک فلسفه و مشی زندگی است تا جنبش سیاسی و مذهبی با سلسله مراتب رهبری. تا یک نسل پیش، سلفی ها در جهان اسلام جایی نداشتند و اکثریت مسلمان ها ظاهر و رفتارهای عجیب و غریب شان را مسخره میکردند. دردهه های 1950 و 1960 میلادی بیشتر اعراب، سلفی را فردی می دانستند که در کار خدا دخالت می کند: روزهای جمعه پشت در مسجد محل جزوه پخش می کند و به جان مسلمان ها غر می زند که چرا از اسلام واقعی فاصله گرفتهاند. در فیلم هایی که در آن زمان در مصر ساخته شده، ریش ژولیده، دشداشه و قبای بلند سلفی ها که تا قوزک پایشان می رسید، مایه مضحکه کمدین ها بود. نخبگان و روشنفکرهای جهان عرب، از جهان بینی قهقرایی سلفی ها انتقاد می کردند. با این حال سلفی ها که در کشورهای مدرن اسلامی مانند مصر، لبنان و پاکستان مورد ریشخند قرار می گرفتند، دنبال دوستان قدرتمندی در جاهای دیگر می گشتند.
در شبه جزیره نفت خیز عرب از قرن 18 مکتب وهابیت توسط محمد بن عبدالوهاب رونق گرفت که رونوشت برابر اصل تفکر سلفی بود. دردهه های 70 و 80 میلادی سلفی ها شروع کردند به دریافت کمک مالی از کشورهای ثروتمندی مانند عربستان سعودی، کویت و قطر.
به زودی پخش جزوه پشت در مسجد محل قطع شد؛ سلفی ها مساجد و حوزه های علمیه خودشان را بنا کردند؛ جنگ افغانستان و پدیده عرب افغانی ها نقطه عطفی شد در تاریخچه سلفی های خاورمیانه؛ مهمترین میراث آن هم القاعده که امروز از عراق گرفته تا الجزایر امت اسلام بدان گرفتار است. سه سال پیش هنگامی که بزرگ ترین تحول در تاریخ معاصر عرب شکل می گرفت، سلفی ها به این فکر می کردند که آیا باید به موج اعتراض های عربی برای سرنگون کردن دیکتاتورها بپیوندند یا نه؟ خیلی از آنها با این استدلال که حکومت دیکتاتورها هم نوعی از سیاست است، خود را کنار کشیدند.
اینان کسانی بودند که تحت تاثیر وهابیت سعودی معتقد بودند که طغیان علیه حاکمان مسلمان هرچند مستبد باشند جایز نیست. با این حال نسل جدید سلفی ها این استدلال ها را نمی پسندیدند و خواهان مشارکت سیاسی برای مدیریت امور کشور بودند. فرصتی که قطری ها آن را بیش از دیگران مغتنم شمردند.
سرمایه گذاری دوحه بر روی جریان های سلفی و وهابی در کشورهای دستخوش بهار عربی باعث شد سلفی ها در چرخشی یکصد و هشتاد درجه ای، از حرام خواندن انتخابات به تشکیل احزاب سیاسی رسیدند. آنها با استفاده از حمایت های مالی دوحه روزنامه و مجله چاپ کردند، ایستگاه های رادیویی و شبکه های تلویزیونی ماهواره ای به راه انداختند .
آل ثانی در مقابل آل سعود
بیش فعالی سیاسی شاهزاده های آل ثانی چیزی نبود که سعودی ها به این راحتی از کنارش بگذرند. قطری ها به لطف ثروت افسانه ای این کشور گازی و نفتی و به دنبال موفقیت موقتی جریان های اخوانی خیزش توده های عرب را فرصتی برای تحقق آرزوهای بزرگ خود می دیدند. مداخله جدی قطری ها در مصر، تونس و لیبی باعث شد تا ریاض نسبت به قدرت گیری دوحه نگران شود.
رویترز در تحلیلی پیرامون این اختلاف می نویسد:" با وجود اینکه قطر و عربستان سعودی در برخی زمینه ها هم نظر هستند، اما در برخی کشورهای عربی که شاهد سرنگونی نظام های حاکم از سه سال پیش تاکنون بودند، از طرف های رقیب، حمایت کردند. به طور مثال، قطر از گروه اخوان المسلمین در مصر حمایت می کند در حالی که عربستان سعودی، از ارتش که محمد مرسی از رهبران اخوان المسلمین را از مقام ریاست جمهوری برکنار کرد، پشتیبانی می کند. در سوریه نیز که در قلب منطقه ای قرار دارد که محل برخورد نفوذ قدرت های رقیب است، قطر پیشتاز حمایت از مخالفان اسد بود و اولین کشوری بود که به تاسیس ائتلاف اپوزیسیون، به منظور ایجاد جایگزینی قابل اعتماد برای اسد، کمک تاثیرگذاری کرد. اما قطر ناگهان خود در ارتباط با مسیر جنگ داخلی دو سوریه را زیر فشار عربستان سعودی و ایالات متحده دید که نسبت به سیاست های قطر نگران بودند.« آمریکایی ها از لشکرکشی القاعده ای ها به سوریه و سعودی ها از افزایش نفوذ اخوانی ها نگران بودند. از همین رو آل سعود تلاش کرد تا با سرمایه گذاری در سوریه رقیب را کنترل کند».
البته بایستی توجه داشت با وجودی که قطر تلاش های بسیاری انجام می دهد تا این کشور به مرکز اسلام سیاسی و کانون جماعت اخوان المسلمین و مرکز جذب آنها مبدل شود، اما قطری ها هیچ گاه طی اظهار نظرهای رسمی اعلام نکرده اند که تفکر و اندیشه های اخوان المسلمین را می پذیرند و نماینده اسلام سیاسی هستند. علاوه بر این قطر برخلاف عربستان یا کویت و تا حدودی امارات عربی متحده در عرصه فرهنگی و رسانه ای فاقد تنوع و کثرت گرایی است. لیبرال ها و روشنفکران اسلامگرا در کویت دارای رأی و نظر هستند، اما در قطر هیچ اثری از آنها حتی با وجود داشتن تابعیت قطری ملاحظه نمی کنیم. فعالیت میدانی اخوان المسلمین در قطر علی رغم آن که در قطر تعداد زیادی اسلامگرای وابسته به جماعت اخوان المسلمین و یا طرفدار آنها وجود دارد، اما بسیاری از آنها فعالیتی ندارند که شهروندان قطری را جذب خود کنند و فعالیت آنها به مراکز مطالعاتی، دانشگاهی و شبکه الجزیره محدود می شود.
اختلاف میان دوحه و ریاض به همین جا ختم نمی شود. چندی پیش روزنامه العرب چاپ لندن از بحرانی شدن روابط دوحه- ریاض خبر داده و نوشت:" سازمان امنیت عربستان فعالیت های قطر را رصد کرده و دریافته است که این کشور از الحوثی ها در یمن حمایت می کند، دولت عربستان پرونده ای را به میانجی گر کویتی داده که در آن دلایلی وجود دارد که به طور روشن ثابت می کند که قطر چنین حمایتی را از الحوثی های انجام می دهد، همچنین اطلاعاتی به دست آمده که نشان می دهد قطر کمک های مالی به اخوانی های عربستان داده و این کمک مالی از سوی یکی از اعضای خانواده حاکم در قطر و با اطلاع کامل رهبران دوحه صورت گرفته است." حالا پادشاه سعودی به دنبال تنبیه همسایه کوچک اما ثروتمند خود است. عربستان قصد دارد، مرزهای زمینی به روی قطر را ببندد و همچنین مانع استفاده از حریم هوایی عربستان برای انجام هر گونه عملیات حمل و نقل از قطر شود. همچنین قرارداد قطر که در مناقصه ای برنده شده بود و به موجب آن اجازه می یافت پروازهایی را داخل عربستان میان شهرهای این کشور انجام دهد نیز لغو خواهد شد. علاوه بر آن توافقات تجاری که در سال 2006 میان عربستان و قطر امضا شده بودند نیز لغو خواهند شد.
حرکت شانه به شانه قطر و عربستان در بحران آفرینی های منطقه و سبقت گرفتن مفتی های درباری ریاض و دوحه از یکدیگر در صدور فتواهای تکفیری و فتنه افکنانه ، نشان دهنده تلاش این دو کشور برای به دست آوردن رهبری ایدئولوژیک این جریان بحران ساز در خاورمیانه است که در غیاب الازهر و تفکر دینی میانه رو می تواند موجب رشد سریع و خطرناک جریان سلفی و ایدئولوژی وهابی در جهان اسلام شود.اینک حاکمان عربستان و قطر که هرکدام به شکلی این پرنده آزاد (دین) را در چنگ خود گرفتار کرده اند ، هربلایی که خواسته اند تا کنون بر سر آن آورده اند ، آن را این روزها به عقابی خشن و کرکسی بی رحم و خون خوار تبدیل کرده اند تا با آن سینه مسلمانان سوریه و عراق را بدرند و با خوردن جگر و قلب آنان فریاد پیروزی سر بدهند.