کودتا و حکومت نظامیان در مصر
با نگاهی به تاریخ یک سده اخیر کشورهای عربی، در می یابیم که در بیشتر این کشور ها حکومت نظامیان رواج داشته و دست به دست شدن قدرت با کودتاهای خونین همراه بوده است که در همه این کودتا ها نظامیان دست بالا را داشته اند و قدرت را به دست گرفته اند. به همین سبب عوام و خواص، فقیر و غنی در این کشور ها همیشه سعی داشته اند تا فرزندانشان را به مدارس نظامی بفرستند و یا در دانشکده های نظامی اروپایی و آمریکایی ادامه تحصیل بدهند تا به مناصب بالای دولتی دست یابند و گوشه چشمی هم به کودتا و رسیدن به قدرت داشته باشند. مصر نمونه عالی این تفکر است. در این کشور تمامی رؤسای جمهوری اش بعد از نظام پادشاهی، نظامی بوده اند که با کودتا یا پس از ترور، روی کار آمده اند. اولین رئیس جمهور مصر پس از نظام پادشاهی ژنرال محمد نجیب بود که با کودتا علیه ملک فاروق روی کار آمد. هرچند نجیب مرد خوب و صادقی بود و در اندیشه تأسیس حکومتی پارلمانی و کم کردن نقش ارتش در سیاست بود لکن همرزمانش به رهبری جمال عبدالناصر در باشگاه افسران آزاد با او مخالفت نمودند و به اتهام رابطه و توافق پنهانی با اخوان المسلمین پس از یک سال وی را مجبور به استعفا نمودند و او را به مدت ۳۰ سال و تا پایان عمر در حبس خانگی نگه داشتند. پس از او جمال عبدالناصر که اوهم یک نظامی بود روی کار آمد و تا پایان مرگش کشور را به شیوه ای نظامی و امنیتی اداره کرد و با منحل کردن تمامی احزاب از جمله اخوان المسلمین خودش، به تنها حزب میدان سیاسی مصر تبدیل شد. بعد از مرگ ناصر انور سادات که یک نظامی عضو باشگاه افسران آزاد بود، روی کار آمد و دولت نظامی او هم با ترورش توسط خالد اسلامبولی از جماعت اسلامی پایان یافت و حسنی مبارک فرمانده نیروی هوایی مصر که فارغ التحصیل آکادمی نظامی بود به قدرت رسید و تا سال ۲۰۱۱ در قدرت باقی ماند. جالب اینجاست که پس از برکناری یا ترور هر رئیس جمهوری یک رئیس جمهور موقت برای مدت کوتاهی سکان قدرت را به دست گرفته است. پس از مرگ ناصر، زکریا محی الدین، پس از ترور سادات، صوفی ابوطالب، پس از حسنی مبارک، مشیر طنطاوی و پس از عزل مرسی عدلی منصور این مهم را بر عهده داشته اند.
طولانی ترین دوره انتقالی از آن طنطاوی بود که در آن، انتخاباتی آزاد، تحت نظارت سازمان های بین المللی برگزار شد و محمد مرسی از حزب آزادی و عدالت توانست به عنوان اولین رئیس جمهور غیر نظامی تاریخ مصر به کرسی ریاست جمهوری تکیه بزند اما او هم، همچون محمد نجیب حکومتش یک سال دوام آورد و قربانی توطئه های نظامیان شد .
ارتش، مدرنیزاسیون و منافع آمریکا
"لوسین دبلیو پاى" جامعه شناس شهیر آمریکایی در نوشته ای تحت عنوان "نقش ارتش در فرآیند نوسازى سیاسى" در سال ١٩٦٢ می نویسد دانشمندان علوم اجتماعى آمریکا نمىتوانند درک کنند که چگونه نظامیان و سازمان ارتش در جوامع در حال توسعه ، به عناصر تصمیم گیرنده اصلى تبدیل شده اند و میتوانند مجرى خواستهها و امیال آنها باشند.
او پیشداوریهاى ضد میلیتاریستى دموکراسیهاى غربى را ، به عنوان عامل اصلى در بین دانشمندان علوم اجتماعى ، در رابطه با ارائه نظریه "رفع عقب ماندگیهاى جهان سوم " میداند ؛ و معتقد است که دانشمندان و صاحب نظران آمریکایى نتوانسته اند دکترین مناسبى براى برطرف کردن عقب ماندگیهاى اقتصادى کشورهاى جهان سوم ، ارائه نمایند ؛ لذا معتقد است که نظامیان جهان سوم ، به عنوان کارگزاران نوسازى و پیش قراولان این حرکت مى باشند. پاى فعالیت نظامیان در به وجود آوردن سازمانهاى نظامى و شبه نظامى و کوشش در تحکیم این سازمانها را موفق ترین و مؤثرترین نهاد در پایان بخشیدن به عقب ماندگى جامعه ارزیابى میکند. او ارتش را ، به عنوان کارآمدترین سازمان دولتى مدرن معرفى میکند و مقتدرترین سازمان حکومتى در یک جامعه انتقالى میداند.
پاى سلطه نظامیان را به دو دلیل خواسته ایالات متحده آمریکا می داند :
١ - اینکه نظامیان باعث ثبات سیاسى در جامعه شده و ایجاد این ثبات ، همکارى تجارى و اقتصادى بیشترى را با ایالات متحده آمریکا ممکن میسازد .
٢ - نظامیان قادرند سیاستى با ثبات و مستمر در مقابل کمونیسم و افکار کمونیستى دنبال کنند ؛ و این هر دو تأمین کننده اهداف سیاست خارجى دولت مردان آمریکایى است.
باز گشت ژنرال ها به مصر
حدود یک سال پیش تر هنگامی که قطار انقلاب مصر به ایستگاه انتخابات ریاست جمهوری رسید، پیروزی محمد مرسی نامزد مورد حمایت اخوان المسلمین بر احمد شفیق نماینده نظامیان مصر این سوال را پیش روی بسیاری از تحلیل گران منطقه قرار داد که با توجه به حضور پررنگ ارتش در زیر ساخت های اقتصادی، سیاسی و امنیتی مصر آینده این نهاد قدرتمند در ساختار سیاسی آینده مصر چگونه خواهد بود؟
در پاسخ به این سوال 3 الگوی ترکیه، الجزایر و مصر مطرح شد. برخی با اشاره به پیروزی تاریخی گروه های اسلامی در الجزایر به رهبری عباس مدنی و کودتای خونین ارتش در دهه 90 میلادی، معتقد بودند نظامیان مصر همچون همتایان الجزایری خویش توفق جریان های اسلامی را برنخواهند تافت. با این حال تحول گسترده در رسانه های خبری جهان و بازتاب گسترده اعمال خشونت علیه مردم از یک سو و هزینه بالای راه اندازی یک جنگ داخلی در مصر با عث شده بود این الگو خیلی مورد اقبال تحلیل گران قرار نگیرد. الگوی دوم، الگوی ترکیه بود. نظامیان ترکیه سال های سال به عنوان شمشیر دموکلوس عمل کرده و هرگونه مخالفتی را با کودتای نظامی سرکوب می کردند. روندی که به اعتقاد برخی از تحلیل گران غربی باعث شد در طولانی مدت اصول کمالیسم و لائیتیسه در کشور ترکیه نهادینه شود. در این الگو نظامیان به عنوان اهرم فشار برای مرحله گذار کشور ها به لیبرال دموکراسی در نظر گرفته می شوند. با این حال تحلیل گران معتقد بودند ساخت متفاوت ارتش ترکیه و مصر و همچنین نبود اصولی همچون اصول کمالیستی در ترکیه باعث می شود اجرای چنین مدلی در مصر با اشکالات جدی رو به رو شود. سومین الگو، رجوع ارتش به الگوی بومی قدرت در مصر بود، و این به معنی کمین برای فرصت مناسب برای بازگشت به دوران حکومت امثال مبارک و سادات بود. تجربه ای که ارتش مصر به خوبی با آن آشنا است. استفاده توامان از سرکوب و باج دهی به برخی جریان های سیاسی همراه با بهره گیری از حمایت کشورهای خارجی به ویژه آمریکا بخش هایی از این سناریو بود. تحلیل گران معتقد بودند در این الگو احتمالا ارتش موفقیت جریان اسلام گرا را می پذیرد و با گذشت زمان با ترویج نارضایتی در کشور و ایجاد آشوب و بلوا و به بهانه بازگرداندن امنیت به کودتای نظامی روی خواهد آورد.
روند تحولات در ماه های گذشته نشان می دهد ارتش برای حفظ جایگاه خود از الگوی سوم بهره گرفته و تلاش دارد تا حکومت نظامیان را باردیگر در مصر احیا سازد. السیسی با قرار گرفتن در پشت پرده تلاش کرد تا با روی کار آوردن جریان های لیبرال از واکنش های معمول به یک کودتای نظامی در قرن 21 بکاهد. قرار گرفتن عدلی منصور در پست ریاست جمهوری و البلباوی در نخست وزیری و تاکید السیسی بر بی تمایلی اش به حضور در ارکان قدرت در همین راستا بود.
از "تیان آن من" تا رابعه
شاید کسی فکر نمی کرد بعد از قتل عام چهارم ژوئن در میدان "تیان آن من" پکن در جریان اعتراضات سال 1989 که به کشته شدن 3000 دانشجوی معترض انجامید، میدان دیگری در جهان شاهد قتل عام مردم بی گناه در جلوی لنز دوربین رسانه ها باشد. با این حال چهارده سال بعد یعنی در ۱۴ اوت ۲۰۱۳، میدان رابعه قاهره سندی شد برای این ادعا که توحش انسانی را پایانی نیست. وزارت بهداشت مصر تعداد کشتگان را ۶۳۸ نفر و تعداد زخمی ها را حداقل ۳۹۹۴ نفر اعلام کرد. این در حالی است که این وزارت در شمار رسمی خود از به رسمیت شناختن بیش از ۲۵۰ جسد زغال شده و 140 جنازه گمنام در مسجد الایمان قاهره خودداری کرد. البته اخوانی ها مدعی اند که تعداد کشته های این روز بیش از 2200 بوده است. حجم تیر اندازی های کور به حدی بود که نه تنها زنان و کودکان بسیاری هدف قرار گرفتند بلکه فیلم بردار شبکه اسکای نیوز انگلیس و خبرنگار هفته نامه آمریکایی نیوزویک هم کشته شدند. نیروهای امنیتی متحصنین را در داخل خیمه هایشان به آتش کشیدند. با این حال هیچ کس نگران نشد، شورای امنیتی تشکیل نشد، قطعنامه ای صادر نشد، در مقابل ملک عبدا... پادشاه سعودی تبریک گفت و شیخ نشین های حاشیه خلیج فارس استقبال کردند. مقامات آمریکایی هم در این میان خواستار خویشتن داری طرفین به منظور حفظ ثبات شدند.
ارجح دانستن ثبات
شکنندگی و بی ثباتی نظام های سیاسی مستبد و غیر دموکراتیک در منطقه خاورمیانه به ویژه امیر نشین های خلیج فارس ، سالها پیش از آغاز خیزش ملت های عرب در سال 2011 مورد توجه تحلیل گران و اندیشمندان آمریکایی بوده است. بی جهت نبود که با رفتن حسنی مبارک ، هنری کسینجر تحلیل گر برجسته آمریکایی تصریح کرد:" مبارک باید ده سال پیش از این می رفت، اما ما جایگزینی برای وی نداشتیم؛ امروز آمریکا دهها جایگزین برای مبارک در مصر دارد." فرید ذکریا ستون نویس و سردبیر هفته نامه نیوزویک نیز در مقالات خود در سالهای آغازین هزاره سوم میلادی به این موضوع پرداخته و " ایمن سازی دموکراسی برای جهان (خاورمیانه)" را مطرح می کند. زکریا در سال 2003 در کتاب" آینده آزادی" ،کتابی که هانتینگتون آن را حاوی درس های حیاتی برای همه کسانی که به آینده آزادی در جهان می اندیشند می داند، با وجود تاکید بر این واقعیت که "حکومت های پادشاهی دیگر عتیقه به حساب می آیند" تصریح می کند: "حمایت آمریکا از دیکتاتورهای خودکامه به منظور بستر سازی برای جایگزینی آنها با نظام های باثبات تری است که منافع آمریکا را در طولانی مدت تامین کنند" .نیم قرن بعد از انتشار مقاله لوسین پای فرید زکریا می نویسد: "ایالات متحده قدرت غالب خاورمیانه است؛ همه کشورهای منطقه روابط خود را با واشنگتن حیاتی ترین رابطه خود می دانند. نفت، پیوندهای استراتژیک، و رابطه منحصر به فرد آمریکا و اسرائیل دخالت آمریکا را حتمی می کند. واشنگتن به کمک های خود به حکومت مصر، محافظت از پادشاهی عربستان، و سرپرستی مذاکرات اسرائیلی ها و فلسطینی ها ادامه خواهد داد... با تحت فشار نگذاشتن این حکومت ها برای حرکت به سمت دموکراسی، ایالات متحده آگاهانه تصمیم خواهد گرفت که اجازه دهد همه چیز همان گونه که هست باقی بماند یعنی ارجح دانستن ثبات. "